سید ایمان علیزاده (گچساران) - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

make ends meet: to have just enough money to pay fo ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

prompt action: اقدام فوری

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

prompt action: اقدام فوری

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

self esteem: عزت نفس احترام به خود اعتماد به ار ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

keep pushing: رو هدفت پافشاری کن ادامه بده تا به ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

keep pushing: رو هدفت پافشاری کن ادامه بده تا به ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i can't place you: شما را به جا نمیارم

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

i can't place you: شما را به جا نمیارم

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

beside the point: ربطی ندارد Beside the point That's ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

beside the point: ربطی ندارد Beside the point That's ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

come down: مهمترین معنی come down میشه مبتلا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

buckle down: شروع به کار کردن با جدیت بیشتر زورت ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

buckle down: شروع به کار کردن با جدیت بیشتر زورت ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

can't stand: can't stand تحمل نکردن بیزار بودن ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cut class: غیبت کردن سر کلاس بدون بهانه جیم زد ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

feel like: حال داشتن حالشو داشتن I feel like p ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

e pal: رفیق اینترنتی

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

accused of: متهم به مثال Ali is accused of ste ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

accused of: متهم به مثال Ali is accused of ste ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

accused of: accused of stealing متهم به دزدی

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to make clear to somebody: شیر فهم کردن کسی

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

demand immediately return: خواستار بازگشت فوری To demand Sb i ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to allow consular access to somebody: اجازه دسترسی کنسولی به کسی دادن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to abandon any thoughts of something: فکر چیزی را نکردن ترک کردن هر گونه ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

butt in: مترادف با interrupt حرف کسی را قطع ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

drive one crazy: دیوانه کردن کسی به ستوه آوردن کسی ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

go into: to enter a profession ورود به یک حر ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

green with envy: Very jealous of another person حسا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

head and shoulders above: یه سرو گردن بالاتر یا far superior ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

on thin ice: در موقعیت خطرناک قرار گرفتن در وضعی ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on thin ice: در موقعیت خطرناک قرار گرفتن در وضعی ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pay a compliment: تعریف و تمجید کردن تحسین کردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pay a compliment: تعریف و تمجید کردن تحسین کردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

way to go: کارت عالی بود Good job Good work ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

cough up: سَرِ کیسه را شل کردن عامیانه خودمان ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

chaired by: سرپرستی میشود

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

chaired by: سرپرستی میشود

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

easier said than done: به عمل کار برآید به سخندانی نیست

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

got it: Got it گرفتمش مثال Are you get it ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

got it: Got it گرفتمش مثال Are you get it ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cup of tea: باب میل کسی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

down in the dumps: دپرس بودن to be depressed = to fee ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

drop by: سرزده سرزده و بدون اطلاع قبلی دیدا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

drop by: سرزده سرزده و بدون اطلاع قبلی دیدا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hang around: وِل گشتن ، ولگردی،

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hang out: وقت گذراندن ( بدون انجام کاری )

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

have a blast: خوش گذشتن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

have a blast: خوش گذشتن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

have a blast: to have a great time; to have a l ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

curiosity killed the cat: فضولی موقوف

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

curiosity killed the cat: فضولی موقوف

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

deal with: سرو کار داشتن مواجه شدن برخورد کردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سفر کردن: Take trip Make journey navigate ه ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

سفر کردن: Take trip Make journey navigate ه ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

make up: Make up یعنی آشتی کردن ?she reall ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

deliriously: بطور هزیان گونه / گمراه کننده

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

big hug: دوست دارم

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

drained out: خسته و کوفته Quite Drained out کام ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

seek for: Seek for مترصدِ در صدد بودنSeek fo ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't look daggers: چپ چپ نگاه نکن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

don't look daggers: چپ چپ نگاه نکن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

third wheel: وقتی دو نفر کاپل میرن بیرون و یکی د ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't sweat it: Don't sweat it نگران نباش، خودتو ن ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

don't sweat it: Don't sweat it نگران نباش، خودتو ن ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sweat dripping off me: خیس عرق شدم

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

turn out: معلوم شد All af a suden the phone ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سه راهی: Junction سه راهی crossroad چهار ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

the same: مشابه ، همانند ، شبیه به هم Are the ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

the same: مشابه ، همانند ، شبیه به هم Are the ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زن شجاع: brave girl

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

زن شجاع: brave girl

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

let sleeping doogs lie: let sleeping doogs lie شر درست نکن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

out of it: از مرحله پرت بودن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

you don't say: نه بابا در جوابش میتونیم بگیم Cro ...

٤ ماه پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

٤ ماه پیش

انتخاب عکس پروفایل

-

همه

٤ ماه پیش

تکمیل درباره من

-

همه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

let's face it: بیا رو راست باشیم. بیا قبول کن.

٤ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

٤ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٤ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٤ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

give one the creeps: لرزه به تنم می اندازه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

go belly up: To go belly up = to go bankrupt ور ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to give someone the ax: To give someone the ax = to fire s ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to lose one temper: To lose one temper از کوره در رفتن ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

to lose one temper: To lose one temper از کوره در رفتن ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

lose temper: از کوره در رفتن عصبانی شدن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

no point in: = it's not worth ارزش نداره فایده ن ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

real flop: شکست، lack of success عدم موفقیت،

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

save the day: to prevent a disaster or misfortune ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sharp as a tack: = Very intelligent خیلی باهوش

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

talk over: مورد بحث ومذاکره مجدد قرار دادن to ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm historical: اصطلاح I'm historical یعنی من رفت ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i am history: من رفتم

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i am history: من رفتم

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

last resort: گزینه آخر، آخرین چاره

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

easier said than done: به زبون خوشه. فکر کردنش هم مشکله گ ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hang in there: مترادف است با to not give up تسلیم ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

keep your chin up: مترادف است با Never give up هرگز ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

live from hand to mouth: به سختی پول داشتن برای زندگی کرد To ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

edge of poverty: خط فقر لبه فقر

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

look on the bright side: خوشبین باش. اون روی سکه را ببین . ...

٤ ماه پیش

مدال‌های سید ایمان علیزاده (گچساران)