پیشنهاد‌های علی سیریزی (٧,٤١٢)

بازدید
٨,٧٧٠
تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

کاربر

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

آوابر

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١١

کاشانه

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٠

جان پاس، بادیگارد، محافظ شخصی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

بادیگارد، همراه بان. محافظ شخصی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٠

همراه بان ، محافظ شخصی ، جان پاس

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١١

جُمُلی در گویش یزدی دوقلو است

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨

پاره شدن پارچه

پیشنهاد
١٧

کنایه از تظاهر به عفّت و پاکدامنی و درست کاری

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٠

جارونِشکُک در گویش یزدی به جارو دستی سابیده می گویند

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

در گویش یزدی یعنی طوفان

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

در گویش یزدی تأتر – مسخره، ریشخند، مضحکه

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١

در گویش یزدی کپک زده

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

هوای گرم و داغ

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد

دُنبَک ( آلت ضرب ) آلت موسیقی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٠

تنبَک ( آلت ضرب ) نوعی وسیله برای آهنگ نواختن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد

تَلَبَسّی در گویش یزدی به صدای افتادن شیء در گل و لا گویند

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١

انبارش

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٠

تِرِتاقی در گویش یزدی یعنی سبک سر با حرکات جِلف ، فرد سخیف و خودنما

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

تَبّافی در گویش یزدی به صنف طوافی، میدانداری یاسبزی و میوه فروش می گویند

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١

صنف میدانداری، سبزی و میوه فروش

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد

[پیک، pik ] نام یکی از خال های چهارگانه پاسور ( ( ورق بازی ) ) که دارای سیزده کارت بنام های ( دو تا ده ) ( آس ) ( سرباز، بی بی و شاه ) می باشد

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٠

در گویش یزدی یعنی نیشگون گرفتن.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

در گویش یزدی با کاربرد مترادف یعنی مقعد

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

پشت و پَسَل در گویش یزدی : دور از چشم مردم، دور از دید اطراف

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

پَسین در گویش یزدی به ساعات میانگین زمان بین ظهر و شام گفته می شود ، عصر

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

در گویش یزدی ، پس انداز

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١

در گویش یزدی به نداری و تنگدستی ، فقیر ،

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٠

پَک و پوز در گویش یزدی به صورت می گویند ، اما با حالت تحقر و بی ادبانه

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٠

پَسَکی ، در گویش یزدی ، وارانه ، معکوس

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١

در گویش یزدی ، لب و دهان حیوان

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١١

پَخمَه. در گویش یزدی به هر فرد بی عرضه گویند

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٠

پَخَل، در گویش یزدی آشغال و جنس نامرغوب

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١

پِت پِت ، به آهسته صحبت کردن، پچ پچ نمودن در گویش یزدی است.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

در یزد به آلت کارد مانند از ابزار قالیبافی گویند

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١

پاشَخ کِردَن، در گویش یزدی یعنی بر سرعت پاها افزودن، یعنی تند دویدن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١

پاتو او زَن ، اصطلاحی در یزد کنایه از زن منحرف می باشد

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٠

نوعی زماد یا دارو که در استان یزد استفاده می شود، گرد قهوه ای رنگ حاصله از ساییدن چوب های پوک داخل درخت بید کهنسال که برای پاشیدن موضع متورم و سرخ ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

در گویش یزدی با کاربرد زیاد، یعنی ریشه

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

در گویش یزدی بعنی ، شاخه سرزده از پای درخت، کنایه از بچه کوچک

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

بَشن، در گویش یزدی یعنی اطراف

پیشنهاد
٢

در گویش یزدی کنایه از ارثی بودن بی تقوایی است

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١

تو بَحرش رفتم ، یک اصطلاح در گویش یزدی به این مفهوم است: به دقت در او نگریستم، با دقت او را نگاه کردم.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

بِجُم، در گویش یزدی یعنی بجنب است

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

بائو، در گویش یزدی یعنی بازو

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١

اَوزیپو، در گویش یزدی به آب بی رمق گفته می شود

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

اِمبار، در گویش یزدی یعنی این بار، این دفعه

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١

اَلَم غِرغِر ، در گویش یزدی به اصطلاح رنگ و وارنگ نامتجانس و نامناسب

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

اَلّادگی، در گویش یزدی یعنی عمدا، عمدی ، آگاهانه

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١

آکیُک، در گویش یزدی یعنی آهای فلانی ، آهای فلانک