علی هادی - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

loads of people: تعداد زیادی از مردم، جمعیت زیاد

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fresh scent: بوی طراوت بخش

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

heated argument: جر وبحث شدید

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

background noise: صدای اطراف

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stall holder: فروشنده، مغازه دار، غرفه دار ( این ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

rave reviews: ارزیابی و نقد مثبت

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

home cooked meal: غذای خانگی

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

affordable housing: مسکن با قیمت مناسب

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

short term rental: اجاره کوتاه مدت a place to live th ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

agree wholeheartedly: از صمیم قلب موافق بودن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unshakable belief: اعتقاد استوار

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

underlying cause: علت پنهانی و نهفته

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

food additives: افزودنی ها

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

balanced diet: رژیم غذایی متناسب و متعادل

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

nourishing meals: وعده های غذایی سالم و مقوی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

nourishing meals: وعده های غذایی سالم و مقوی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stock up: خرید کردن با حجم بالا

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

eat in moderation: غذا خوردن متعادل

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

eat in moderation: غذا خوردن متعادل

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hearty stew: غذایی مشابه تاس کباب

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

healthy appetite: اشتهای باز

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

home cooked meal: غذای خانگی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

home cooked meal: غذای خانگی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

international cuisine: خوراک و غذای بین المللی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

international cuisine: خوراک و غذای بین المللی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

food poisoning: مسموم شدن با غذا ( مسمومیت غذایی )

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

contaminated food: غذای آلوده ، کثیف یا مسموم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spoil appetite: از دست دادن اشتها

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

accomplishment: موفقیت ، کاری را با موفقیت به اتمام ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

let’s tackle: بیایید بپردازیم به . . .

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

movie trailer: تکه ای تبلیغاتی از یک فیلم ( معمولا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

movie trailer: تکه ای تبلیغاتی از یک فیلم ( معمولا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

identify: تشخیص دادن، همزاد پنداری کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

emit: Emitting light نور افشانی کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

faint glow: نور ضعیف، نور کم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

faint glow: نور ضعیف، نور کم

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

flickering lights: نورهای در حال سوسو زدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

artificial lights: نور مصنوعی ( منظور نوری است که از م ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bright red: قرمز جیغ

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

shade of a color: طیفی از یک رنگ ( مثلا ابی آسمانی طی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shade of a color: طیفی از یک رنگ ( مثلا ابی آسمانی طی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

shades of a color: طیف های یک رنگ

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shades of a color: طیف های یک رنگ

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tinge: یک رگه یا رد از رنگی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

mingle: معاشرت کردن، قاطی شدن ، گرم گرفتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

quid: بریتانیایی ها به جای پوند به صورت غ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

quid: بریتانیایی ها به جای پوند به صورت غ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fiver: بریتانیایی ها به اسکناس 5 پوندی میگ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fiver: بریتانیایی ها به اسکناس 5 پوندی میگ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

texture: جنس و نوع چیزی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

prone: مستعد و مهیای چیزی بودن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

choppy water: آب مواج

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

choppy water: آب مواج

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tender meat: گوشت ترد و نرم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tender meat: گوشت ترد و نرم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fresh scent: بوی طراوت بخش

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rotting food: غذای فاسد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

entree: امریکن ها به غذای اصلی در وعده شام ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

starter: بریتیش ها به پیش غذا میگویند در مقا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bill: بریتیش ها به صورتحساب مثلا صورتحساب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

set menu: منویی گلچین شده از منوی اصلی یک رست ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

set menu: منویی گلچین شده از منوی اصلی یک رست ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

curry: نوعی ادویه به نام کاری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rich: در مورد مواد غذایی ( شامل مقادیر زی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

foul odor: بوی تعفن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

foul odor: بوی تعفن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

revolting stench: بوی تهوع آور و زننده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

revolting stench: بوی تهوع آور و زننده

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

faint smell: بوی ملایم

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

strong smell: بوی شدید

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

distinctive smell: بوی خاص

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

unmistakable smell: بوی خاص

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

waft: پخش شدن و پیچیدن بو

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mouth watering: غذا یا بویی که آب دهن را راه می اند ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

acrid smell: بوی تند، بوی سوختن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

acrid smell: بوی تند، بوی سوختن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

linger: بویی که مدت ها میماند

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rancid smell: بوی گند

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

damp smell: بوی نم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

damp smell: بوی نم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pervasive smell: بوی ماندگار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pervasive smell: بوی ماندگار

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pungent smell: بوی تند و زننده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pungent smell: بوی تند و زننده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

loo: دستشویی ( بریتیش )

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

top up mobile phone: افزایش اعتبار دادن تلفن همراه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

top up mobile phone: افزایش اعتبار دادن تلفن همراه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

parcel: بسته ( بریتیش ) معادل package در ام ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

first class stamp: نامه ای که تمبر درجه یک دارد فردای ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gross: در مورد طعم و مزه میتوان گفت مزه اف ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it tastes funny: مزه عجیب و غیر معمولی دارد ( بار مع ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

it tastes funny: مزه عجیب و غیر معمولی دارد ( بار مع ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

savor the taste: از طعم چیزی لذت بردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

savor the taste: از طعم چیزی لذت بردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

subtle: ملایم برای طعم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mild flavour: مترادف با subtle flavour

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

acquired taste: چیزی ( مزه ای ) که به تدریج به آن ع ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

acquired taste: چیزی ( مزه ای ) که به تدریج به آن ع ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bland taste: بی مزه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bland taste: بی مزه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get through: از پس چیزی بر آمدن، با موفقیت کاری ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dramatic: شدید و چشمگیر dramatic drop کاهش چش ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

resolution: راه حل a speedy resolution to the p ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

breakneck speed: سرعت بالا و بیش از حد مجاز خصوصا در ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

breakneck speed: سرعت بالا و بیش از حد مجاز خصوصا در ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

speed trap: هر وسیله ای که برای ثبت جریمه سرعت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

leisurely stroll: پیاده روی تفریحی و آهسته

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

leisurely stroll: پیاده روی تفریحی و آهسته

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

drugstore: داروخانه ( انگلیسی امریکایی )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

chemist's: داروخانه ( انگلیسی بریتیش )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

guest house: a private house offering accommodat ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make tweak: اصلاح کردن ( غیر رسمی )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make tweak: اصلاح کردن ( غیر رسمی )

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

convert to christianity: مسیحی شدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

convert to christianity: مسیحی شدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

delicate subjects: موضوعات حساس

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lull in the conversation: وقفه در گفتگو

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

lull in the conversation: وقفه در گفتگو

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cracking jokes: جوک تعریف کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cracking jokes: جوک تعریف کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

disastrous start: شروع افتضاح

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

humble beginning: شروع از صفر ( خصوصا برای افراد یا ش ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

humble beginning: شروع از صفر ( خصوصا برای افراد یا ش ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

modest beginning: شروع از صفر ( خصوصا برای افراد یا ش ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

modest beginning: شروع از صفر ( خصوصا برای افراد یا ش ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

put the finishing touches on it: تغییرات نهایی را اعمال کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

put the finishing touches on it: تغییرات نهایی را اعمال کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

workplace morale: روحیه کاری

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

real time translation: ترجمه در لحظه ( بی درنگ )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pull off: به نتیجه رساندن موفقیت آمیز

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

unprecedented success: موفقیت بی نظیر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

crowning achievement: مهمترین دستاورد، بزرگترین دستاورد

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

modest success: موفقیت نسبتا کوچک

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

modest success: موفقیت نسبتا کوچک

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

enjoy: برخوردار و بهره مند شدن So far, the ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

brings out the best: در مورد افراد موجب پیشرفت و شکوفایی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

spectacular failure: شکست بزرگ

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spectacular failure: شکست بزرگ

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a recipe for disaster: عملی با عواقب ناخوشایند

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

way off the mark: کاملا نادرست و بی اعتبار

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

went under: ورشکست شد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

went under: ورشکست شد

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

underlying cause: علت پنهانی و نهفته

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

underlying cause: علت پنهانی و نهفته

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

visible effects: تاثیرات بدیهی و روشن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

subtle effects: تاثیرات مبهم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

minimal effect: تاثیر حداقلی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

negligible effect: تاثیر حداقلی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

adverse effect: تاثیر منفی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

make a mess: شلوغ کاری کردن، خرابکاری کردن، کثیف ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

traumatic memory: خاطره دردناک

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

agree wholeheartedly: از صمیم قلب موافق بودن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

agree up to a point: if you agree with part of the perso ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

reach a compromise: به توافق رسیدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

reach a compromise: به توافق رسیدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

heated argument: جر وبحث شدید

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

agree to disagree: تحمل نظر مخالف را داشتن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

deeply held belief: باور قوی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

deeply held belief: باور قوی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

unshakable belief: اعتقاد استوار

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

color judgment: قضاوت کسی را تحت تاثیر قرار دادن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

color judgment: قضاوت کسی را تحت تاثیر قرار دادن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

blind faith: اعتقاد کورکورانه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

making assumptions: ایجاد مفروضات ( منظور از فرض کردن م ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

gnawing doubt: شک آزار دهنده و مداوم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lingering doubt: شک آزار دهنده و مداوم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lingering doubt: شک آزار دهنده و مداوم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

niggling doubt: شک آزار دهنده و مداوم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

niggling doubt: شک آزار دهنده و مداوم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

consider all the options: تمام جوانب را در نظر گرفتن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

trust your intuition: به حس درونى خود اعتماد کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

trust your intuition: به حس درونى خود اعتماد کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

discussing the issue in depth: مسئله ای را به طور جامع و عمیق مورد ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

arbitrary decision: تصمیم الله بختکی!! و شانسی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

remain undecided: مردد ماندن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

having second thoughts: مجدد فکر کردن دو دل بودن ( در مورد ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

having second thoughts: مجدد فکر کردن دو دل بودن ( در مورد ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sound judgment: قضاوت منطقی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sound judgment: قضاوت منطقی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

substantiate claim: اثبات کردن ادعا

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lifelong fan: هوادار همیشگی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

all time favorite: مورد علاقه ترین

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

all time favorite: مورد علاقه ترین

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

barrage of criticism: انتقاد تند وتیز

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give blessing: موافق و اوکی بودن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

give blessing: موافق و اوکی بودن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

praising: تعریف و تایید وحمایت کردن ( در براب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

countered criticism: پاسخ انتقاد را دادن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

grudging approval: موافقت از روی بی میلی و اکراه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

grudging approval: موافقت از روی بی میلی و اکراه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

think the world of me: احترام و تحسین به کسی داشتن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

enthusiastic support: حمایت پرشور و قوی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

enthusiastic support: حمایت پرشور و قوی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come around: کوتاه آمدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rave reviews: ارزیابی و نقد مثبت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rave reviews: ارزیابی و نقد مثبت

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

speaking highly: حرف های خوب زدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

eyes light up: برق خوشحالی و شادی در چشمها

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

eyes light up: برق خوشحالی و شادی در چشمها

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

face light up: علایم خوشحالی و شادی در صورت

١ سال پیش

مدال‌های علی هادی