تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سهام شرکت هایی با جمع سرمایه بین ۳۰۰ میلیون تا ۲ میلیارد دلار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پرت شدن حواس آدم خودت یه جا باشی ذهنت یه جای دیگه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پاسخ دادن به یک سری از سوالات به ویژه از سمت خبرنگاران

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

مثل چی در گل ماندن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

چرخیدن یا چرخان روی محوری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

with a scrunched - up face با صورتی در هم کشیده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

از دست دادن توانایی و مزایایی که قبلا داشتیم رو به افول رفتن گذشتن دوران خوشی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

قلمِ کنده کاری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

مِن مِن کردن دست دست کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مخفف کلمه: miscellaneous به معنای متفرقه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

با tie up اشتباه گرفته نشه! به صندلی های گفته میشه که تو سینماها هست. قسمت نشیمنگاه زمانی که کسی روی صندلی ننشسته به سمت بالا تا میشه تا ملت بتونن ر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به پلکی گفته میشه که چین نداره

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

= truly I'm positively famished واقعاً که گشنمه. راستی راستی. . . خداییش. . .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شاید بشه به وفور نعمت هم ترجمه ش کرد It leads you to huge success and abundance شما را به سمت موفقیت و وفور نعمت هدایت می کند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

توی برنامه نویسی بنظرم معادل همون loop میشه مجموعه ای از دستورات و فرامین که به دفعات تکرار می شن. حلقه تکرار چرخه تکرار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کارمندان یک شرکت که کارشون فروش محصولات شرکتشونه معمولا با تلفن زدن یا فروش حضوری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

بر عهده کسی بودن بر گردن کسی بودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

در حالت فعل همراه بودن با کمی از چیزی مخلوط بودن با کمی از چیزی Her joy was tinged with sadness شادیش با کمی غم همراه بود a mass of white blossom ti ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

به موهای ژولیده هم می گن مثل وقتی که یکی سوار موتور میشه و موهاش توی باد به هم میریزه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

حالا حالاها

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مبل دو نفره

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

آدم مهربان و خوش خلق لحظات شیرین و دوستانه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

=more than a few =A lot of تحت الفظی میشه بیشتر از کمی =خیلی زیاد، بسیار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رک و راست و بدون مخفیکاری یا دوز و کلک

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اشکال مختلف از چیزی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

وقتی کاری کنیم که کسی نسبت به کاری که میخواد انجام بده یواش یواش و کم کمک دو به شک بشه متزلزل بشه مردد بشه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

با بسیاری از افراد صحبت کردن با همه صحبت کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سریع و کوتاه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

یکی بخر دوتا ببر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

وقتی یه سخنی، نوشته ای یا اثری labored هستش یعنی معلومه خیلی روش کار شده ولی آخر سر مصنوعی، غیرطبیعی و ناجور از کار در آمده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مصنوعی، تصنعی، غیرطبیعی، ناجور

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

درجه یک

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اگر تو متنی که میخونید معنی مرغ ماهیخوار نمیده شاید به این معنی باشه ( در انگلستان ) همون خط عابر پیاده است، با این تفاوت که عابر پیاده میتونه با ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

( در انگلستان ) همون خط عابر پیاده است، با این تفاوت که عابر پیاده میتونه با زدن یک دکمه، چراغ سبز چراغ راهنما رو به قرمز تغییر بده و بعد با ایستادن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

رنگ باختن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سرگرمی تفریح

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

The phrase "just for kicks" means to do something for fun or enjoyment rather than for any practical or serious reason فقط از سر خوشی کاری کردن تنها ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کسی که نافش رو با دروغ بریدن یه دروغگوی مادرزاد کسی که نمیتونه راست بگه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

با جزییات چیزی را توضیح دادن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

راز دل گفتن به کسی که محرم رازته

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

شعاع ای از نور باریکه ای از نور فکر کنم a shaft of light رو توی گوگل جست وجو کنیدو تصاویر رو ببینید بهتر متوجه بشید

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

قال گذاشتن کسی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

با کلمه pluck به معنی کندن ناگهانی چیزی اشتباه نشود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

لوند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

to treat plant or animal products by drying, smoking, salting, etc. , to preserve it from decay ( برای جلوگیری از فساد ) دودی کردن، نمک زدن و خشک کر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سر به فلک کشیدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

زمین تخت گرا کسی که معتقد است زمین تخت است نه گرد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

هفتاد سالگی هفتادمین توی سالگردها ازش استفاده میشه 25th anniversary: silver 40th anniversary: ruby 50th anniversary: gold 60th anniversary: dia ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

شاید بشه اینطور هم ترجمه ش کرد بخش جدایی ناپذیر/جدانشدنی