علی اصغر سلحشور

علی اصغر سلحشور

فهرست واژه ها و پیشنهادهای نوشته شده



pedestrian survey٢١:٥٢ - ١٤٠٢/٠٣/١٣بررسی پیمایشی. معادل آن Foot survey ( در باستان شناسی کاربرد زیادی دارد ) .گزارش
0 | 0
impression١٦:٤٠ - ١٤٠٢/٠٣/١٢Seal impression: اثر مهر، نقش مهرگزارش
0 | 0
empire٠٦:٥٨ - ١٤٠٢/٠٣/٠٩شاهنشاهی ( درباره حکومت های ایران باستان ) Achaemenid Empire: شاهنشاهی هخامنشیگزارش
0 | 0
crown١٢:٠٣ - ١٤٠٢/٠٣/٠٧تاج و تخت سلطنت پادشاهیگزارش
0 | 0
sanctity١٧:١٧ - ١٤٠٢/٠٣/٠١برابرهای فارسی: پاکی، سپندینگیگزارش
0 | 0
typographical error١١:٢٣ - ١٤٠٢/٠٢/٣٠اشتباه چاپی یا تایپیگزارش
0 | 0
close behind١٥:٣٦ - ١٤٠٢/٠٢/٢٦درست پشت سرگزارش
2 | 0
in other ways١٠:١٥ - ١٤٠٢/٠٢/٢٠از جهات دیگرگزارش
0 | 0
charge at١٨:١٨ - ١٤٠٢/٠٢/١٩یورش بردن به حمله کردن بهگزارش
0 | 0
surrounding١٨:٠٨ - ١٤٠٢/٠٢/١٩محاصره کردن ( دشمن )گزارش
0 | 0
hold٠٩:٤٩ - ١٤٠٢/٠٢/١٩به خود مشغول کردنگزارش
0 | 0
keep eyes on٠٩:٤٣ - ١٤٠٢/٠٢/١٩چشم برنداشتن مراقب بودن زیر نظر داشتنگزارش
0 | 0
falling out١٣:١٩ - ١٤٠٢/٠٢/١٨ستیزه درگیریگزارش
0 | 0
with regard to١٣:١٨ - ١٤٠٢/٠٢/١٨در پیوند با مرتبط با در ارتباط باگزارش
2 | 0
baggage train١٣:٠١ - ١٤٠٢/٠٢/١٨کاروان تدارکات ( ارتش، سپاه، لشکر )گزارش
0 | 0
in miniature١٢:٠٦ - ١٤٠٢/٠٢/١٨در مقیاس کمتر در اندازه کوچک ترگزارش
0 | 0
hard on the heels٢١:٣٣ - ١٤٠٢/٠٢/١٧immediately after: بلافاصله پس ازگزارش
0 | 0
bring down٢٠:٥٢ - ١٤٠٢/٠٢/١٧واژگون یا سرنگون کردن/ شدن ( درباره وسایل نقلیه مانند خودرو، اتوبوس و غیره )گزارش
0 | 0
solution٢٠:٤٠ - ١٤٠٢/٠٢/١٧گشایشگزارش
0 | 0
charioteer٢٠:٢٦ - ١٤٠٢/٠٢/١٧ارابه سوارگزارش
0 | 0
intervening١٧:٣٤ - ١٤٠٢/٠٢/١٦حائلگزارش
0 | 0
tyre١٥:٥١ - ١٤٠٢/٠٢/١٦شهر صور ( در لبنان )گزارش
0 | 0
incredulous١٣:٤٩ - ١٤٠٢/٠٢/١٦شکاکگزارش
0 | 0
push forward١٢:٤٧ - ١٤٠٢/٠٢/١٦جلو بردنگزارش
0 | 0
in front١٢:٤٣ - ١٤٠٢/٠٢/١٦روبرو، مقابل برای مثال enemt in front: دشمن مقابلگزارش
0 | 0
flight١١:٤٦ - ١٤٠٢/٠٢/١٦گریز، فرار ( از میدان نبرد )گزارش
0 | 0
no sense١١:٣٦ - ١٤٠٢/٠٢/١٦بدون مفهوم بی مفهوم بی معنا بی معنیگزارش
0 | 0
notable١٠:٥٧ - ١٤٠٢/٠٢/١٦سرشناس، شاخص، برجسته ( در مورد افراد و اشخاص )گزارش
2 | 1
hard fought١٠:٣٩ - ١٤٠٢/٠٢/١٦به شدت سرسختانهگزارش
0 | 0
determined١٢:٠٣ - ١٤٠٢/٠٢/١٤با عزم و ارادهگزارش
0 | 0
come to grips١١:٠٤ - ١٤٠٢/٠٢/١٤روبرو شدن، رویارو شدن ( مثلا با ارتش دشمن )گزارش
0 | 0
manoeuvre١٨:٢١ - ١٤٠٢/٠٢/١٣تحرکات نظامیگزارش
0 | 0
halving١٨:٢١ - ١٤٠٢/٠٢/١٣دو نیم کردنگزارش
0 | 0
flanked١٠:٤٢ - ١٤٠٢/٠٢/١٣در دو طرف در دو سو در دو سمتگزارش
0 | 0
in that١٥:٥٧ - ١٤٠٢/٠٢/١١از این رو به این علت که بدین جهت کهگزارش
0 | 0
bring about١٥:٤٩ - ١٤٠٢/٠٢/١١به راه انداختن ( جنگ و نبرد )گزارش
0 | 0
cutting off١٥:٤٥ - ١٤٠٢/٠٢/١١بریدن قطع کردنگزارش
0 | 0
fell ill١٥:٣٦ - ١٤٠٢/٠٢/١١ناخوش شدن مریض شدن بیمار شدنگزارش
0 | 0
late١٥:٣٢ - ١٤٠٢/٠٢/١١دیر وقت دیر هنگامگزارش
0 | 0
reconcile١٢:٠٥ - ١٤٠٢/٠٢/١٠تطبیق، انطباقگزارش
0 | 0
recruiting١٠:٥٩ - ١٤٠٢/٠٢/١٠سربازگیری به خدمت گرفتن سربازگزارش
0 | 0
unnamed١٧:٥٨ - ١٤٠٢/٠٢/٠٩نامشخص، نامعلوم، شناسایی نشده، نام برده نشدهگزارش
0 | 0
oblique intent١٧:٣٣ - ١٤٠٢/٠٢/٠٩نیت یا هدف سربسته و نا آشکار، نیت نامشخص و نامعلومگزارش
0 | 0
probable١٦:٢٨ - ١٤٠٢/٠٢/٠٩باورپذیرگزارش
2 | 0
equipment١٢:٠٣ - ١٤٠٢/٠٢/٠٩تسلیحات و سازوبرگ ( در پیوند با رزم و جنگ )گزارش
5 | 0
larger١١:٣٦ - ١٤٠٢/٠٢/٠٩فزون تر فراون تر بیشترگزارش
2 | 1
upraised١٠:٥٧ - ١٤٠٢/٠٢/٠٩بالا آمده برافراشتهگزارش
0 | 0
bow case١١:٢٢ - ١٤٠٢/٠١/٢١کمان دانگزارش
0 | 0
full strength١٨:٢٣ - ١٤٠٢/٠١/٠٩بیشترین توانایی بالاترین قدرت ممکن با بیشترین نیرو و توانگزارش
0 | 0
second in command١٩:٤٦ - ١٤٠١/١٢/٠٧دستیار و معاون فرماندهگزارش
0 | 0

فهرست جمله های ترجمه شده



key١٤:٠٣ - ١٤٠١/١١/٢٤
• The map key shows that a half inch on the map represents one hundred miles.
راهنمای نقشه نشان می دهد که نیم اینچ روی نقشه بیانگر صد مایل روی زمین است.
0 | 1