A L C Y O N E U S - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

chastise: chastise \ ˈcha - ˌstīz \ verb 🔴 t ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dismissive: dismissive \ dis - ˈmi - siv \ adje ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

veritable: veritable \ ˈver - ə - tə - bəl \ a ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

abeyance: abeyance \ ə - ˈbā - ən ( t ) s \ n ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tentative: tentative \ ˈten - tə - tiv \ adjec ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ominous: ominous \ ˈ� - mə - nəs \ adjective ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

persistent: persistent \ pər - ˈsi - stənt \ ad ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

land mine: Hornets are nature's landmines

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

at risk: Your life is at danger At risk در خ ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

odyssey: 🔴 a long, wandering and eventful j ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

doze off: 🔴to fall asleep especially for a s ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

توام: توأم یک صفت عربی است. یعنی شامل هر ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

betrothal: betrothal \ bi - ˈtrō - t͟həl \ nou ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

betrothal: betrothal \ bi - ˈtrō - t͟həl \ nou ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lambent: What It Means When used literally, ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

heads up: هشدار - تذکر No one's gonna be you ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

posture: وضعیت استقرار بدن و جسم انسان

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

autonomous: Autonomous : خودمختار - خودگردان ( ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

roommates with benefits: هم اتاقی با مزایا ( جنسی ) هم اتاق ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

if you know you know: The abbreviation iykyk stands for t ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

since day one: از اولین روز Since day one, i felt ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lucent: lucent \ ˈl� - sᵊnt \ adjective : s ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

captivating: Captivating = Beautiful = Gorgeous ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cake: ( slang ) به معنی باسن/کون هم هست ک ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

your sorry ass: توی بدبخت بیچاره و درب و داغون I sa ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

meritocracy: Pragmatism : عمل گرایی Meritocracy ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pragmatism: Pragmatism : عمل گرایی Meritocracy ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

vedas: VEDAS = Oldest scriptures of Hindui ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make a point: You made a point : بد نگفتی - راست ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hackles: hackles \ ˈha - kəls \ noun 1. feel ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ten to one: به احتمال خیلی زیاد و قوی ◀️ Ten to ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

crooked: The rable has crooked legs : پایه ه ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

im torn: دو دل و دو به شک هستم If you are to ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

im torn: دو دل و دو به شک هستم If you are to ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

what a nerve: چقدر آخه پر رو

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

novice: noun [count] 1 : a person who has j ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تعریف نشدنی: Indefinable

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

تعریف نشدنی: Indefinable

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

columnist: مقاله نویس

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

columnist: مقاله نویس

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

regression: پسرفت - برگشت - عود - عقب نشینی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

snippet: noun [count] 1 : a small piece of i ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

laity: noun [noncount] : the people of a r ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

malevolent: adjective [more malevolent; most ma ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

بهبود: Continuous Improvement : بهبود مستم ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tangible: adjective 1 : easily seen or recogn ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

interloper: noun [count] : a person who is not ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

castigate: verb [ obj] formal : to criticize ( ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

corporal punishment: noun [noncount] : punishment that i ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

calisthenics: [plural] : physical exercises that ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

categorical: adjective Variants: also cat�e�gor� ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

temporal: adjective 1 formal : of or relating ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

فرا خوان: فراخوان اعتراض : Call for protest

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

caste: noun 1 [count] : one of the classes ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

undue: adjective Usage: always used before ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

forage: noun [noncount] : grasses and other ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

divergent: از فعل diverge میاد که تعریف و مثال ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bilateral: adjective : involving two groups or ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

modicum: noun [singular] formal : a small am ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

reproach: noun formal 1 : an expression of di ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

inclusive: All - embracing ◀️ It's pride month ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

monopoly: noun 1 [count] a : complete control ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

eclectic: adjective [more eclectic; most ecle ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

expertise: noun [noncount] : special skill or ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nike: الهه پیروزی در اساطیری یونان باستان ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

patent: adjective Usage: always used before ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

are you getting cold feet: آیا داری پا پس میکشی؟ منصرف و پشیمو ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

are you getting cold feet: آیا داری پا پس میکشی؟ منصرف و پشیمو ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

feeble: adjective [also more feeble; most f ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

draconian: adjective [more draconian; most dra ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

strife: noun [noncount] formal : very angry ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

arid: خشک، بایر، لم یزرع، خالی، بی مزه، ب ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i have had better days: روزای بهتری هم داشته ام قبلاً در وض ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i have had better days: روزای بهتری هم داشته ام قبلاً در وض ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gibberish: noun [noncount] : foolish, confused ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bumbaclot: تلفظ : بابمبا کلات یک واژه ی جامایی ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bombastic side eye: یک اصطلاح اینترنتی یه معنی یه جور چ ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bombastic side eye: یک اصطلاح اینترنتی یه معنی یه جور چ ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bombastic: Bombastic یک صفت بوده و از اسم Bomb ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mr boombastic: Bombastic یک صفت بوده و از اسم Bomb ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mr boombastic: Bombastic یک صفت بوده و از اسم Bomb ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

believe in yourself: خودت را باور داشته باش ( یعنی اونق ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

this is my stop: من اینجا پیاده میشم وقتی تو وسیله ن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

international transaction: تراکنش بین المللی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

beauty lies within: زیبایی در درون نهفته است

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

do what you can do best: کاری را که می توانید به بهترین شکل ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

patrimony: noun [singular] formal 1 : property ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خواب زمستانی: Hibernation از فعل Hibernate میاد ب ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

taken seriously: No, Erdogan is in no way taken seri ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

این وصله ها به من نمی چسبه: یعنی من هرگز این کارهای بدی که داری ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

im all ears: من سرا پا گوشم

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

which is why: به همین خاطر ( است ) ◀️ living sta ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gossip: این واژه هم فعل است و هم اسم. . . ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

چنه دراز: تلفظ : Chene Deraaz یک اصطلاح مربوط ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

eldad: 🏷️ORIGIN Hebrew 🇮🇱 🏷️MEANING G ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

الداد: 🏷️ORIGIN Hebrew 🇮🇱 🏷️MEANING G ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سر خاریدن: وقن نداشتن سرشون رو بخارونن یعنی اص ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خاراندن سر: وقت نداشتن سرشون رو بخارونن یعنی اص ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

embarrassment: ۱. شرمسارگی - شرمندگی - خجالت ۲. ما ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

audacious: یک صفت هست که با more و most تفضیلی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

audaciously: یک صفت هست که با more و most تفضیلی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

انرژی پاک: Clean Energy is better. We should a ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

indicate: ۱. نشان دادن ۲. با انگشت نشان دادن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hair transplant: کاشت مو ( که معمولاً بهترین روش برا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

اصطرلاب: Astronomical instrument An astrolab ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

astrolabe: ستاره یاب Astronomical instrument A ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

farthest: Farthest درست مانند Furthest همزمان ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

would have: در زمان هایی استفاده میشه مثل مثال ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

would have: در زمان هایی استفاده میشه مثل مثال ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

furthest: Further صفت تفضیلی Far هست - Furthe ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

furthest: Further صفت تفضیلی Far هست - Furthe ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

evince: verb 🔴 [ obj] formal : to show ( s ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hatemonger: نفرت پراکن - نفرت افکن - تنفرآفرین ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hatemongering: نفرت پراکن - نفرت افکن - تنفرآفرین ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make a choice: انتخاب کن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

truce: آتش بس ( موقت ) اسم قابل شمارش معن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

induct: verb [ obj] 1 : to have ( someone ) ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

خاک انداز: جارو و خاک انداز : Broom & Dustpan ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

partial: Partial : ناکامل - جزئی Total : کلی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

honorable: با شرف - شرافتمند - شریف - محترم - ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

delirious: adjective [more delirious; most del ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

protrude: verb [no obj] : to stick out ◀️His ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

بهشت: در انگلیسی برای بهشت ۲ تا واژه وجود ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

heaven: در انگلیسی برای بهشت ۲ تا واژه وجود ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

paradise: در انگلیسی برای بهشت ۲ تا واژه وجود ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

androgynous: adjective [more androgynous; most a ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

disdainful: disdainful \ dis - ˈdān - fəl \ adj ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

vallabhbhai patel: والابای پاتل سیاست مدار و وکیل هندی ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

statue of unity: مجسمه وحدت که در هند قرار داره. از ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

horrendous: ADJECTIVE [more horrendous; most ho ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fussy: adjective 1 : very careful or too c ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

perfunctory: یک صفت رسمی که با more و most تفضیل ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

india provinces: استان های هند

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

india provinces: استان های هند

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

uttar pradesh: پر جمعیت ترین استان هند با جمعیتی ۲ ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

uttar pradesh: پر جمعیت ترین استان هند با جمعیتی ۲ ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

your days are numbered: کارت تمومه پایانت نزدیکه یعنی به زو ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

endowment: noun 1 a [count] : a large amount o ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

subsequent: subsequent \ ˈsəb - si - kwənt \ ad ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

پیروز شدن: Wisdom will triumph over ignorance ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

im done talking: دیگه حرفی ندارم I'm done with you ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

im done talking: دیگه حرفی ندارم I'm done with you ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bet: قبوله - که اینطور مثال : Cheetah: ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unilaterally: از صفت Unilateral میاد که تعریف و م ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unilateral: از صفت Unilateral میاد که تعریف و م ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

قاشقی: یک فحش خیلی سنگین و بد و داستان دار ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

قاشقی: یک فحش خیلی سنگین و بد و داستان دار ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

abscond: 🔴 What It Means To abscond is to l ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

چطوری یا نه: همون خوبی یا نه هست که به شکل مرموز ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

aesthetics: زیبایی شناسی ( به انگلیسی: Aestheti ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

sigma: ۱. هجدهمین حرف از الفبای زبان باقدم ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hinge on: همون [Depend ( s ) on] می باشد ولی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

شلخته: بی انظباط و نامنظم در هم بر هم

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

infuriating: 🚨 تأکیدش خیلی مهمه معنا : بسیار بس ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

urge: میل - تمایل ◀️ The urge to be singl ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

reach: 🔴 to get to a particular level, ra ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

switched: تغییر داده شده - تغییریافته - عوض ش ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

promiscuous: 🔴 ( of a person ) having a lot of ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

incendiary: adjective 1 : containing chemicals ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

speak highly of someone: به نیکی از فردی یاد کردن تعریف و ت ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

manhandle: MANHANDLE : ۱. با خشونت فیزیکی شدی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

mucus: Mucus = مُخاط a slimy substance se ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

off world: Off - world فراجهانی ( مربوط به خار ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stuffed: adjective 1 not used before a noun ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

frenchness: فرانسوی بودن - فرانسویت Eva Green a ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stuffy: adjective 1 : lacking fresh air ◀️ ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

do exactly: دقیقاً انجام بده do exactly what i ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

imbibe: verb formal often humorous 1 [ obj] ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

gets run over: زیر گرفته شدن He was trying to run ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

مقصر اصلی: The main culprit

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gets run over: زیر گرفته شدن He was trying to run ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

رقیب دیرینه: Longtime Rival : رقیب دیرینه Longti ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

inhumane: غیرانسانی Example : I'd call peo ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

momentous: بسیار مهم، خطیر، واجب و بااهمیت adj ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

freak someone the fuck out: This image will forever freak me th ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

متنوع سازی: Diversify : متنوع سازی کردن Diversi ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cheesehead: A Cheese Head is a person who : 1. ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

حروف کوچک: حروف بزرگ : 1. Capital Letters 2. ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cheesehead: A Cheese Head is a person who : 1. ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

حروف بزرگ: حروف بزرگ : 1. Capital Letters 2. ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

خط تولید: Assembly Line

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

leapfrog: ۱. [اسم غیرقابل شمارش] خر پلیس ۲. ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

assembly line: Assembly Line & Production Line

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fathom: noun [count] : a unit of length equ ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hanging: آویزان - وصل not clean cut. . hmm 5 ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

teeth: INCISOR ( s ) : / 8 total / دندان ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

alcyone: 🟧 ALCYONEUS 🟧 🇬🇷 تلفظ یونانی : ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hang in there: طاقت/دوام بیار ( یه دو دقیقه نمیر ب ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

alcyoneus: کهکشان Alcyoneus که در فاصله 3. 5 م ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

milk spot: Milk Spot = Oil Seed = Milium * Mil ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

السیونس: 🟧 ALCYONEUS 🟧 🇬🇷 تلفظ یونانی : ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in broad daylight: He's right bro. One of my friends d ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

السیونس: 🟧 ALCYONEUS 🟧 🇬🇷 تلفظ یونانی : ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

loving: feeling or showing love or great ca ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

victory: تحلیل تمامی واژگان مرتبط با پیروزی، ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bristle: noun [count] : a short, stiff hair, ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

chatty: ۱. پرحرف - سر و زبون دار ۲. خودمونی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

crusty: adjective 1 : harsh and unfriendly ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

forget: Forget : فراموش کردن - از یاد بردن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

heisenberg: 1. Werner Karl Heisenberg فیزیکدان ...

١١ ماه پیش

مدال‌های A L C Y O N E U S