A L C Y O N E U S - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

essential oil: تعریف ویکیپدیا برای Essential oil : ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

old: پیر، مسن I'm 29 years old ? How man ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

دست یافتنی: Achievable Accessible

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

recommend: توصیه و پیشنهاد کردن I strongly re ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fucking what: چه غلطا ؟ گاهی معنیش میشه چه گهی خو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pisspot: a chamber pot 🛸 1. A bedpan 2. Ur ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pisspot: a chamber pot 🛸 1. A bedpan 2. Ur ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

uterus didelphys: Medical condition Uterus didelphys ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

uterus didelphys: Medical condition Uterus didelphys ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

right away: We're going to get married ? When ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

knock it off: stop doing something used to tell ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

بوق زدن: To honk a horn Honk your horn Honk ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

اتل: آتل یا اسپلینت Splint وسیله ای است ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

splint: Splinter : تراشه Splint : آتِل Brac ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

brace: ۱. ارتودنسی ۲. آتل کوتاه مدت ( اون ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

no: ۱. نه، خیر ۲. کوتاه شده ی Numero si ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tip over: Tip over با tip off فرق داره Tip ov ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

child development: رشد و پرورش کودک

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

barista: noun [count] : someone who makes an ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

you beat me to it: مثال : Roast me There's nothing th ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

oddly enough: 🌠 used for saying that something i ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

invoke: مثال : Oof the compounding self bur ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

keurig: 🌠 Beverage brewing system for home ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

keurig: 🌠 Beverage brewing system for home ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

gig: Example : your forehead is bigger t ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

aussie: استرالیایی آسی آزی هر چند بیشتر آز ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

aussie: استرالیایی آسی آزی هر چند بیشتر آز ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

thick skinned: “Nothing can get me down” Your bla ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cunting: A term is applied to someone who is ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cunting: A term is applied to someone who is ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

no sense: معنی ای نداره، لزومی نداره No sens ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

no sense: معنی ای نداره، لزومی نداره No sens ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

autistic: Trying to be an artist Less artisti ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bolide: 🇫🇷 Racing Car 🇫🇷 🇮🇹 Fireball ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cosmopolitan: چند ملیتی، چند فرهنگه adjective [mo ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

commoner: ( n ) فرد غیر اشرافی، عوامی noun [c ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bother: به کسی زحمت دادن، به دردسر انداختن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

keep believing: I’m so desperate to find a treasure ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

keep believing: I’m so desperate to find a treasure ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

replaceable: قابل تعویض، عوض شدنی If I’m not sk ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

replaceable: قابل تعویض، عوض شدنی If I’m not sk ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

leave: به عنوان فعل یعنی ترک کردن Beg him ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

not in the least: 🔴 not in the smallest degree; not ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

no worries: همون you're welcome هست 🌠 all rig ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

time flies: phrase. If you say that time flies, ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

love child: If Jesus and Jared from Subway had ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

abstain: پرهیز و امتناع و دوری و خودداری کرد ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

expendable: بهتره اول فعلش را یاد بگیریم ( یعنی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

وبا: بیماری ها : وَبا : Cholera طاعون : ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

plague: بیماری ها : وَبا : Cholera طاعون : ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

enduring: دوست عزیز درست فرموده ابن اسم به مع ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

lotus: Lotus : لُ تِس Lettuce : لِدِس

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

nnn: No nut November Bro 1: bro imma do ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nnn: No nut November Bro 1: bro imma do ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tomorrow: فردا Look at this hungry pig having ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

praiseworthy: Your commitment is actually praise ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

facial expression: حالت چهرهو قیافه Absolutely loving ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

prolapse of the uterus: Uterine prolapse occurs when pelvic ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sex club: کلوپ های جنسی ( به انگلیسی: Sex clu ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sex club: کلوپ های جنسی ( به انگلیسی: Sex clu ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

vaginismus: Vaginismus is the body's automatic ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

persuade: Persuade : متقاعد، مجاب، قانع با را ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rape baby: 1. a kid who's mom was raped and sh ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

rape baby: 1. a kid who's mom was raped and sh ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

mesmerized: مجذوب و محسور شده I'm completely me ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

scrumptious: adjective [more scrumptious; most s ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

scumbag: despicable person slang : a dirty o ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ذات الریه: Pneumonia ذات الریه Infection tha ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

چخت: تلفظ : چُخت chokht موهای زائد اطراف ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

insignificant: ناچیز، بی معنی، چیزیکه قابل ملاحظه/ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dante alighieri: Italian poet, writer, and philosoph ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dante alighieri: Italian poet, writer, and philosoph ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کسری بودجه: Deficit Budget deficit

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

کسری بودجه: Deficit Budget deficit

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

impeccable: adjective [more impeccable; most im ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

thought: Past of think i thought this would ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

disappointedly: 🌠 Disappointingly : adverb 1. in ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

disappointedly: 🌠 Disappointingly : adverb 1. in ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

relatable: And this song I'd know thousand per ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

considerate: باملاحظه، ملاحظه گر، کسی که مراعات ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it just hit me: it hit me exp. it occurred to me, I ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

it just hit me: it hit me exp. it occurred to me, I ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

all at once: Example : Yes sweetie. You're r goi ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

zygote: a fertilized ovum

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

filing: Filing : پرونده سازی - پرونده Feeli ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

briar: 1: a plant ( such as a rose, blackb ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

briar: 1: a plant ( such as a rose, blackb ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

die casting: ریخته گری تحت فشار خود cast یعنی ری ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

استسقاء: پرنوشی ( به انگلیسی: Polydipsia ) ی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

yo: used to greet someone, attract thei ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

خرده فروش: خرده فروش : Retailer عمده فروش : Wh ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

تولید انبوه: Mass production

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

earnest money: ودیعه، بیعانه، پیش پرداخت ( پولیه ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cinematographer: سینماتاگرافر ( به انگلیسی: cinemato ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cinematographer: سینماتاگرافر ( به انگلیسی: cinemato ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cinematographer: noun [noncount] : the art, process, ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

beauty salon: Beauty salon : سالن زیبایی noun [co ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

spa: ۱. چشمه معدنی ( آب گرم ) یا همون مر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

make up artist: مشاغل مربوط به سالن های زیبایی و اس ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

spa and salon jobs: مشاغل مربوط به سالن های زیبایی و اس ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

spa and salon jobs: مشاغل مربوط به سالن های زیبایی و اس ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

receptionist: Reception : پذیرش Receptionist : مس ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

riverdale: Neighborhood of the Bronx in New Yo ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

devanagari: دیواناگری ( هندی: देवनागरी، حرف نوی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

devanagari: دیواناگری ( هندی: देवनागरी، حرف نوی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

daunting: Persian uses a version if Arabic sc ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

levi: ( "third son of Jacob ( means "join ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dante: اسمی است کاملا ایتالیایی به معنای ج ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

milkah: In some apocryphal texts such as th ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

milkah: In some apocryphal texts such as th ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

قفقاز: قفقاز یا Caucasus ( تلفظ : کاکِسِس ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ip: 1. Internet Protocol, or Internet P ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

IT: Information Technology : همون رشته ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

omnipotent: قادر مطلق، همه کار توان، همه فن حری ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

rigorous: adjective [more rigorous; most rigo ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sophisticated: 🌠 SOPHISTICATED 🌠 ADJECTIVE [more ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

anchor: 💯 تحلیل دقیق و کامل واژه ی Anchor ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

condiment: چاشنی، ادویه، طعم افزا noun [count ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

amendment: اول فعلِ Emend را ببینیم معنیش چیه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

derrick: ۱. یک اسم پسرانه به معنای ruler of ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

جادار: Capacious Spacious Commodious Good ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

axolotl: تلفظ : اَکسِ ' لادُل سمندر مکزیکی S ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

axolotl: تلفظ : اَکسِ ' لادُل سمندر مکزیکی S ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you better not: بهتره نباشی یا بهتره نکنی ( بیشتری ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

you better not: بهتره نباشی یا بهتره نکنی ( بیشتری ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dismount: پیاده شدن ( از دوچرخه یا موتور، اسب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

flex: پز دادن، به رخ کشیدن دوستمون درست گ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

homeschooling: ⬛ HOMESCHOOL ⬛ VERB US : to teach y ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

obliged: 🔴be indebted or grateful ◀️ "if yo ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

indebted: ⬛ INDEBTED ⬛ adjective [more indebt ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

redditor: Hey fellow redditors کاربران ردیت

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pangolin: پانگولین، پولک پوست و زره پوش یا مو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pangolin: پانگولین، پولک پوست و زره پوش یا مو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

divine: adjective 1 : relating to or coming ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

simp: ⬛ ویکی پدیا ⬛ سیمپ ( به انگلیسی: Si ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

simping: از فعل Simp میاد. ( Simp هم اسمه هم ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

simping: از فعل Simp میاد. ( Simp هم اسمه هم ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

DNA: Molecule that carries genetic infor ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cum rag: 🌠someone or something u use to wip ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cum rag: 🌠someone or something u use to wip ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

anecdotal evidence: شواهد روایت شده، یعنی تجربه و چیزیک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

anecdotal evidence: Example That seems totally true ba ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

untouched: دست نخورده، تازه، سرحال، نو : not t ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sunbathing: تعریف Sunbathe : verb 🔴sit or lie ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

choreography: In dance, choreography is the act o ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sex tourism: Travel to engage in sexual activity ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

breakthrough: noun [count] 1 : a sudden increase ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

change: مهم ترین معنیش میشه تغییر دادن، تغی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

so long: INFORMAL goodbye till we meet again

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

joder: تلفظ : خُدِر این واژه یک فعل هست و ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

joder: تلفظ : خُدِر این واژه یک فعل هست و ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

jodete: 🇪🇸 به اسپانیایی میشه Fuck you

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

jodete: 🇪🇸 به اسپانیایی میشه Fuck you

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

well put: Meaning if you say something and it ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dog bowl: round container open at the top, us ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dog bowl: round container open at the top, us ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

grim: adjective 1 : unpleasant or shockin ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

برف شادی: Happy snow spray Snow spray

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

برف شادی: Happy snow spray Snow spray

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

intership: noun the position of a student or t ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you touch my heart: If something touched my heart, or I ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

you touch my heart: If something touched my heart, or I ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

severe: adjective [or more severe; most sev ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

superfluous: adjective [more superfluous; most s ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

lifelong: ⬛ LIFELONG ⬛ مادام العمر - همیشگی l ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

long life: طویل العمر، دیرمیر یا یه چیزیکه خیل ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

intership: دوره کار آموزی تعریف گوگل : noun ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

بیعانه: Earnest money

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

im off: 📌 I'M OFF : an expression said by ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dont burn your bridges: phrase [VERB inflects] If you burn ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dont burn your bridges: phrase [VERB inflects] If you burn ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

anyways: غیر رسمی anyway , هست یعنی حالا هر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

grant: Grant با Grand فرق داره. معانی Gr ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hidden talent: استعداد پنهان To have a particular ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hidden talent: استعداد پنهان To have a particular ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

big boned: استخوان درشت، بزرگ منظر، تو پر تقری ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

costar: همبازی ( های ) نقش اول noun [count] ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

costar: همبازی ( های ) نقش اول noun [count] ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tsa: اداره امنیت حمل و نقل ایالات متحده ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

coup: 📌 نکته : Coup را با Coupe اشتباه ن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

CAR: معنی این کلمه رو که همه بلدن. حتی ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

full of oneself: 🌠 very self - satisfied and with a ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gassed: ۱. به شدت مست ۲. به شدت هیجان زده ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

gassed: ۱. به شدت مست ۲. به شدت هیجان زده ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

gassed up: ۱. مغرور - خود کلُفت بین - خود گوز ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

gassed up: ۱. مغرور - خود کلُفت بین - خود گوز ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

intoxicated: مست - های - بالا ( رسمی ) adjectiv ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

intox: Common abbreviation for the word in ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

intox: Common abbreviation for the word in ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

inebriated: adjective [more inebriated; most in ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

diligent: کسیکه ( یا چیزیکه ) Diligent هست دو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stagnant: ساکن - کساد - بی حرکت - فاسد، کثیف ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pavilion: noun [count] 1 : a building in a pa ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

remorse: noun [noncount] : a feeling of bein ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stupendous: بهت آور - حیرت آور - منگ کننده - شگ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hogtie: وقتی هر دو دست را به هر دو پا میبند ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

end up: I would like to end up this way : د ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

seed: ۱. دانه - هسته - بذر ۲. منشأ - سرآغ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

overpower: مسلط شدن - غلبه کردن به - چیره شدن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

soaking: خیسِ خالی - کاملا خیس - خیس خورده n ...

١ سال پیش

مدال‌های A L C Y O N E U S