پیشنهادهای فرتاش (٢,٠٣٧)
پیشوندِ کارواژه یِ "وا " در زبانِ پارسی : ( نقشِ کارکردی پیشوندِ " وا " مطابق با پیشوندِ ab در زبانهای اروپایی بویژه آلمانی است بمانندِ ( abbildung ...
"افسوس" همان واژه "افسوز" است. تکواژها" 1 - اف: پیشوندِ "اف" در واژگانی همچون افشردن، افکندن، افزودن و. . . که در زبان پارسی به دیسه یِ ( فِ ) نیز د ...
واژه "مستقل" را در زبانِ آلمانی می توان بدین گونه آزَندید ( =شرح داد ) : 1 - در زبانِ آلمانی گاهی هنگامیکه میخواهیم بگوییم ( x مستقل از y ) گفته می ش ...
آشنایی با پیشوندها در زبان پارسی: دیدگاهِ کاربر: 1 - پیشوندِ ( آ ) در زبان پارسی به منظورِ " درونشُد یا ورود به یک تجربه یا حالتِ تازه " بکار می رود ...
آشنایی با پیشوندها در زبان پارسی: دیدگاهِ کاربر: 1 - پیشوندِ ( آ ) در زبان پارسی به منظورِ " درونشُد یا ورود به یک تجربه یا حالتِ تازه " بکار می رود ...
شاید بپرسید که تکواژِ "بات" در "باتلاق" از کجا می آید و به چه معناست؟ در زبانِ اوستایی "پَت" به چمِ "افتادن، به زیر یا پایین افتادن و. . . " و در زبا ...
با ارج نهادنِ به پیامِ دوستان گرامی همچون تهمورس دیوبند باید نکته ای را در اینجا بازگو کنم: 1 - هنجار برابر با ( norm ) و بهنجار برابر ( normal ) دان ...
( سره سازی ) بکارگیریِ توانشهایِ زبان برایِ پیشبردِ آن زبان است و نَه دستکاری یا نوآوری. آنکسی که در بالا سره نویسی را نکوهش می کند، گویا نمی داند ب ...
واژگانِ ( توفان یا طوفان ) از یک ریشه هستند و ریشه اوستایی - سانسکریت دارند. پس باید به گونه یِ ( توفان ) نگاشته شود. در زبانِ اوستایی واژه یِ ( - ta ...
وزین
گزاره یِ زیر در زبان آلمانی: Er setzt sich triumphierend in Pose او ژستِ پیروزمندانه به خود گرفت. Pose در این گزاره درست به همان معنایِ ( ژست، پُز، ...
پیشنهادِ واژه: ( راه حل ) پارسی/ آلمانی / انگلیسی چارِش یا چارَنگ/ solution / Loesung نکته 1: ( چارِش ) از کارواژه ( چاریدن ) و ( چارَنگ ) از کارواژ ...
پیشنهادِ واژه: از آنجایی که فرآیندِ ( اظهار، اظهار کردن، بیان کردن ) فرآیندی ( به بیرون ) هست، بهتر است که واژگانِ پیشنهادی با پیشوندهایِ ( اوز ) یا ...
پیشنهادِ واژه: از آنجایی که فرآیندِ ( اظهار، اظهار کردن، بیان کردن ) فرآیندی ( به بیرون ) هست، بهتر است که واژگانِ پیشنهادی با پیشوندهایِ ( اوز ) یا ...
پیوستِ دیدگاهِ پیشین: کارواژه یِ ( نشیب ) ، ( نِشیفتن ) می باشد که از یک بخشِ پیشوندیِ ( نِ ) و کارواژه ( شیفتن ) ساخته شده است. نمونه هایِ دگرگونیِ ...
کارواژه یِ ( نِشیب ) ، ( نِشیفتن ) می باشد که از یک بخشِ پیشوندیِ ( نِ ) و کارواژه ( شیفتن ) ساخته شده است. ( فراز و نشیب ) . . . . . ( فراختن و نِشی ...
پیوستِ نکته 4 از دیدگاه پیشین: واژه ( نقش، نقشه ) از تکواژِ پیشوندیِ ( نی ) به همراه بخشِ ( kas، kasa ) در زبانهای اوستایی و سانسکریت برگرفته شده است ...
واژگانِ ( نقش، نقشه ) واژگانی ایرانی هستند: بررسی تکواژها: 1 - ( ن ) در این واژه از پیشوندِ ( نی ) در زبانهای اوستایی ، سانسکریت و پهلوی گرفته شده اس ...
( ندا ) واژه ای ایرانی است؛ این واژه در زبانِ خویشاوندِ سانسکریت نیز بکار می رفته است. پَسگَشت ( reference ) : در رویه یِ 414 از نبیگِ ( فرهنگ سَنس ...
پارسی/ آلمانی تَرارفت ( زِبَررفت ) /Uebergang . . . . . انتقال تَرارفتن ( زِبَررفتن ) /Uebergehen . . . . . . انتقال یافتن ترابرد/Transport ترابردن/t ...
پارسی/ آلمانی تَرارفت ( زِبَررفت ) /Uebergang . . . . . انتقال تَرارفتن ( زِبَررفتن ) /Uebergehen . . . . . . انتقال یافتن ترابرد/Transport ترابردن/t ...
پارسی/ آلمانی تَرارفت ( زِبَررفت ) /Uebergang . . . . . انتقال تَرارفتن ( زِبَررفتن ) /Uebergehen . . . . . . انتقال یافتن ترابرد/Transport ترابردن/t ...
پارسی/ آلمانی تَرارفت ( زِبَررفت ) /Uebergang . . . . . انتقال تَرارفتن ( زِبَررفتن ) /Uebergehen . . . . . . انتقال یافتن ترابرد/Transport ترابردن/t ...
دیدگاه کاربر: یکی از واژگانِ همچم با ( کتاب ) در زبانِ پارسی میانه - پهلوی، ( نِبیگ ) می باشد که از دو تکواژ ساخته شده است: ( نِ. بیگ ) : 1 - پیشوند ...
برادر گرامی، آقای علی باقری، من در این تارنما کوششم برآن بوده است که واژگان را از دیدِ ریشه شناسی بررسی کنم. دهخدا و معین بسته به میزانِ آگاهیِ خود د ...
واژه ( قالپاق ) یک واژه ایرانی است: ( کهرپ، کالپ، قالپ، قالب ) /پسوندِ ( آگ یا آک ) در زبان پهلوی 1 - واژه ( قالب ) برگرفته از واژگانِ اوستاییِ ( کهر ...
واژگانِ ( توپ، تپه، تُفنگ ( توپَک ) ، تپیدن ( تپش ) ، تپاندن، چپاندن، تپانچه ) واژگانی پارسی هستند: 1 - در زبانِ اوستایی واژه یِ ( - tav تو - ) به چم ...
واژگانِ ( توپ، تپه، تُفنگ ( توپَک ) ، تپیدن ( تپش ) ، تپاندن، چپاندن، تپانچه ) واژگانی پارسی هستند: 1 - در زبانِ اوستایی واژه یِ ( - tav تو - ) به چم ...
پیشنهادِ واژه ( وَخش/وَخشیدن ) : کارواژه یِ ( وَخش ) در زبانِ اوستایی به چمِ ( بزرگ شدن، افزودن، بالیدن، پیشرفت کردن ) و واژه یِ ( وَخشَ ) نیز به چمِ ...
واژگانِ ( خَرج، خَراج ) در زبانِ پهلوی - پارسی میانه به دیسه یِ ( هَرگ ( هَرج ) harg ) بوده اند و در زبانِ سانسکریت نیز واژگانِ ( کَرَ kara ) و ( کَر ...
واژه ( آز ) به چمِ ( حرص، خواهش شدید ) در زبانهای اوستایی و پهلوی:
پیوستِ دیدگاههای پیشین: دیوید مک کنزی در نبیگِ ( فرهنگنامه کوچکِ پهلوی ) واژه ( سُراگ یا سُراک ) را به تنهایی یک تکواژ برشمرده است، چراکه وی اصولا پس ...
پیوستِ دیدگاه پیشین: 1 - ( سری/سکر ( سکرنَ ) ) در زبانِ اوستایی 2 - ( گشتن/گرد ( گردیدن ) در زبانِ پارسی 3 - ( search ( گشتن، جستجو کردن ) /circle ( ...
واژه ( سُراغ ) یک واژه یِ پارسی است که از دو تکواژ ساخته شده است: 1 - ( سُر ) : واژه یِ ( سُر ) از واژه یِ ( سری ) در زبانِ اوستایی به چمِ ( گشتن، رف ...
پسوندِ مکانیِ ( لاخ ) با واژگانِ ( لای، لایه ) در زبان پارسی از یک بُن و ریشه است، و جالب است که بدانید واژه ( لاخ ) در زبان پارسی با واژه ( Lage لاگ ...
پسوندِ مکانیِ ( لاخ ) با واژگانِ ( لای، لایه ) در زبان پارسی از یک بُن و ریشه است، و جالب است که بدانید واژه ( لاخ ) در زبان پارسی با واژه ( Lage لاگ ...
پسوندِ مکانیِ ( لاخ ) با واژگانِ ( لای، لایه ) در زبان پارسی از یک بُن و ریشه است، و جالب است که بدانید واژه ( لاخ ) در زبان پارسی با واژه ( Lage لاگ ...
در زبانِ پارسی میانه - پهلوی به جای واژه ( منطق، logic ) ، واژه ( چیم گواگیه ) می گفتند. تکواژِ ( چیم ) همان است که امروز ( چم ) می گوییم. ( چیم/چم ...
( آز ) یا ( آزی ) واژه ای اوستایی است و به دیو آز ( خویِ آزمندی ) اشاره دارد ( ن. ک. یَشتِ اوستا ) . میل به پرخوری ( کسی که همچنان گرسنه است ) نیز ا ...
واژه ( نشیب ) از دو تکواژ ساخته شده است: 1 - پیشوند ( نِ ) که در زبانهای اوستایی و پهلوی به دیسه یِ ( نی ) بوده است و به ( پایین، روبه پایین ) اشاره ...
برابر پارسی واژه ( ریتم ) ، واژه زیبایِ ( تپاَهنگ ) است. واکاویِ واژه تپاهنگ: 1 - تپ ( بُن کنونیِ کارواژه تپیدن ) 2 - آهنگ
می توان واژه ( درونمایه ) را به دیسه یِ کوتاهترِ ( درمایه ) بکار برد، که در اینصورت، کارواژه یِ همبسته به آن ( درمودَن یا درماییدَن ) می شود. در سوِ ...
می توان واژه ( درونمایه ) را به دیسه یِ کوتاهترِ ( درمایه ) بکار برد، که در اینصورت، کارواژه یِ همبسته به آن ( درمودَن یا درماییدَن ) می شود. در سوِ ...
می توان واژه ( درونمایه ) را به دیسه یِ کوتاهترِ ( درمایه ) بکار برد، که در اینصورت، کارواژه یِ همبسته به آن ( درمودَن یا درماییدَن ) می شود. در سوِ ...
( کاس ) در زبان اوستایی به چمِ ( درخشیدن ) بوده است. ( شاید بر پایه ارزیابیِ کاربرانِ بالا از این واژه در گویش های بومی و آنچه در زبان اوستایی است، ...
پیشنهادِ واژه : ( آسیفتَن، آسیفته و. . . ) به طور بازگشتی می توان کارواژه ( آسیفتَن ) را برای واژه ( آسیب زدن ) بکار برد. دگرریخت آوایی در زبان پار ...
( یو ) در زبان اوستایی به چم ( پیوستگی، جاودانگی ) است و در کارواژه ( یوختن ) نیز پیوستگی را می توان دید. به گمانِ من، ( یو ) می تواند به عنوان ( پیش ...
پیشنهاد واژه: برای ( تقسیم ) در دانش مزداهیک ( ریاضی ) می توان از واژه ( اَفس ) در زبان اوستایی بهره بُرد. برای نمونه ( اَفسیدن ) ؛ چنانکه در رویه 96 ...
دوستان گرامی شاید رویه یِ 1069 از نبیگ ( فرهنگ واژه های اوستا ) ما را یاری کند. نیاز به یادآوری است که مینو ( ایده ) ها نادیدنی هستند.
در زبان اوستایی به ( پرسیدن ) ، ( فرَشی :frashi ) نیز می گفتند. واژه اوستاییِ ( فرَشی ) با واژه یِ آلمانی ( Frage ) به چمِ ( پرسش ) و کارواژه ی ( fr ...