باری به هر جهتباری روی یا بر کسی گذاشتن یا نهادنباریک تر از موباز ته خیار تلخ شدبازار چیزی داغ یا گرم شدنبازار چیزی را شکستن یا کساد کردنبازار چیزی کساد بودن یا شدنبازار شامبازار کسی گرم شدنبازی اشکنک داره سر شکستنک دارهباغ تفرج است و بس میوه نمی دهد به کسبال دراوردنبال وپر دادن به کسیبال وپر دراوردنبال وپر کسی را شکستنبالا انجاست که بزرگ نشسته باشدبالا انداختنبالا خانه اش را اجاره دادهبالاتر از سیاهی رنگی نیستبالاتو دیدم پائینت را هم دیدمبالای چشمت ابروستبالای دار رفتنبالایت را دیدم یا دیدیم پایینت را هم دیدم یا دیدیمبامی از بام کسی کوتاه تر ندیدن یا پیدا نکردنباید چراغ بردارد و عقبش بگرددببند گاله روبچم رو گازهبچه پاستوریزهبچه راکفلربچه زاییدم قاتق نونم باشه قاتل جونم شدبچه شهریبچه مثبتبخت یکبار در خونه ادم را می زنهبخشش از بزرگ تر استبخند تا دنیا به رویت بخنددبخواب تو جوب بابابخواب لاحاف سرد شدبخوبریدهبخور و بخواب کارمه الله نگهدارمهبخیه صد تا یک قاز زدنبد یوزربدتر از کوری بی شعوریبدم بمیر و بدمبدن کاربده ان دستتبدهکار را هیچی نگی طلبکار می شهبدون اجازه ی کسی اب نخوردنبر خر مراد سوار شدن یا بودنبر ذمه ی کسی بودنبر یا در ماتم کسی نشستن