با دم شیر بازی کردنبا دمش گردو می شکنهبا دنده سنگین رفتنبا دوستان مروت با دشمنان مدارابا زبان بی زبانیبا شاخ گاو یا غول درافتادنبا طناب پوسیده ی کسی توی چاه رفتن یا خود را توی چاه انداختنبا لباس سفید می اید با کفن سفید می رودبا کسی تا کردنبا کسی چپ افتادن یا شدنبا کسی خلوت کردنبا کسی سرسنگین بودن یا شدنبا کسی طرف شدنبا کسی گاوبندی داشتنبا یک دست نمی شود دو تا هندوانه برداشتبا یک غوره سردیش می کنه با یک مویز گرمیشبا یک گل بهار نمی شهباب چیزی باز شدنباب چیزی را گشودن یا باز کردنباب دندان کسی بودنباباش چی بود که بچه اش باشهبابای کسی پیش چشمش امدنبابای کسی درامدنبابای کسی را دراوردنباتری قلمیباج به شغال دادنباج سبیل به کسی دادن یا از کسی گرفتنباد اورده را باد می بردباد بزن جیگرباد به استین کسی افتادنباد به استین کسی کردن یا انداختنباد به بیرق یا پرچم کسی خوردن یا وزیدنباد به پای یا گرد یا گرد پای کسی نرسیدنباد به غبغب یا استین انداختنباد به یا توی غبغب انداختنباد دماغ داشتنبادمجان بم افت نداردبادمجان دور قاب چیدنبادمجان دورقاب چینبادمجون واکس کنبار خود را بر زمین گذاشتنبار خود را بستنبار خود را به منزل یا مقصد رساندنبار خود را زمین گذاشتنبار دوش کسی بودن یا شدنبار کج به منزل نمی رسدبار یا گردن کسی شدنباران امد ترک ها هم رفتباربیباری از دوش کسی برداشتن یا بار کسی را سبک کردن