پا در میان گذاشتن یا پادرمیانی کردنپا در کفش کسی کردنپا را از گلیم خود درازتر کردن یا بیرون گذاشتنپا را به اندازه گلیم باید دراز کردپا روی حق گذاشتنپا روی دم کسی گذاشتنپا سست کردنپا سفت یا قرص کردن یا جای پای خود را سفت کردنپا سوز شدنپااندازیپابرهنه وسط یا توی حرف کسی دویدنپاپوش درست کردنپاپوش دوختن یا ساختن برای کسیپاپی کسی شدنپاچه پارهپاچه خوارپاچه ورمالیدهپارازیتپاردم سابیدهپارس خودروپارسال دوست امسال اشناپاشنه دهن را کشیدنپاشنه ها را بالا بردنپالان یا پالون کسی را افتاب گذاشتنپالان یا پالون کسی کج بودنپاناسونیکپای ثابت جایی یا چیزی بودنپای چیزی افتادنپای چیزی ایستادنپای چیزی را خوردنپای خود را از کفش کسی بیرون کشیدنپای خود را کنار کشیدنپای هم پیر شدنپای کسی به جایی باز شدنپای کسی بودنپای کسی جلو یا پیش نرفتنپای کسی درکار یا درمیان بودنپای کسی را از جایی بریدنپای کسی را به جایی باز کردنپای کسی را قلم کردنپای کسی روی پوست خربزه بودنپای کسی سست شدنپای کسی گیر بودنپای کسی لب گور بودنپای کسی لنگیدنپای کسی نشستنپای کسی یا چیزی به میان یا به وسط امدن یا کشیده شدنپای کسی یا چیزی درمیان بودنپای کسی یا چیزی را به میان یا درمیان یا به وسط کشیدن یا اوردنپایان شب سیه سپید است