پایش روی پوست خربزه استپایش روی مار باشد بر نمی داردپایش لب گور استپایه بودنپایی به چیزی داشتنپته روی اب افتادنپته ی کسی را روی اب ریختنپدر عشق بسوزدپدیدهپر باز کردنپرسان پرسان می توان رفت هندوستانپز عالی جیب خالیپسته خانمپسر نوح با بدان بنشت خاندان نبوتش گم شدپسیپشت چشم نازک کردنپشت دست خود را داغ کردنپشت دست داغ کردنپشت دوری کشیدنپشت گوش انداختنپشت کسی باد خوردنپشم وپیله ی یا پشم وپیل یا پشم یا پشم های کسی ریختنپشه لگدش کردهپنبه را از گوش خود دراوردن یا بیرون کشیدنپنبه ی کسی یا چیزی را زدنپنج انگشت یکی نمی شودپنیرپهلوون پنبهپهن بار کسی نکردنپوز زدنپوز زنیپوست انداختنپول بده سر سیبیل شاه ناقاره بزنپول پول می اوردپول دار به کباب بی پول به دود کبابپول را روی مرده بگذاری زنده می شودپول علف خرس نیستپول مثل چرک کف دست استپولش از پارو بالا می رودپی دادن غریبان خود رفتن یا بودنپیازپیاز هم داخل میوه ها شدپیچ پلیسیپیچاندنپیراهن عثمان کردنپیرم و می لرزم به صد جون می ارزمپیزر یا پیزی لای پالان کسی گذاشتنپیسهپیش قاضی و معلق بازیپیش کور یک چشمی پادشاه است