اسم دختر فارسی با حرف ک

جستجوی تازه
با تغییر گزینه های زیر، اسم دلخواه خود را پیدا کنید

کیمیا/kim (i) yā/

علمی که توسط آن مواد کم بها مانند مس را به طلا تبدیل کنند، نادر و کمیاب، ماده ای فرضی که به گمان قد ...


دختر

فارسی
کیانا/ki (e) yānā/

طبیعت، هریک از عناصر چهارگانه، ( سریانی، kyānā )، جوهر، ( در اصطلاح فلاسفه ) طبایع، ( کیان + ا ( پس ...


دختر

فارسی، سریانی

طبیعت
کیوان/keyvān/

زحل، پادشاه گیتی، محافظ و نگهبان شاه، ( در قدیم ) ( به مجاز ) آسمان، به علاوه ( در قدیم ) ( به مجاز ...


پسر، دختر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
کتایون/katāun/

از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از سه دختر قیصر روم، ( اَعلام ) دختر قیصر روم و زن گشتاسب و مادر اسفند ...


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
کیانوش/kiyānuš/

از شخصیتهای شاهنامه، بزرگ جاودان، بزرگ جاویدان، [از واژه ی اوستایی «کوئی» = بزرگ، گرامی، اَنوش = بی ...


پسر، دختر

فارسی

تاریخی و کهن
کمند/kamand/

( به مجاز ) آنچه به وسیله ی آن کسی را گرفتار می کنند، ( به مجاز ) گیسو، دام، کنایه از گیسو


دختر

فارسی
کانی/kāni/

معدنی، استخراج شده از معدن، ( به مجاز ) دارای ارزش و قیمت، ( کان، ی ( پسوند نسبت ) )، منسوب به کان، ...


دختر

فارسی، کردی

طبیعت
کارین/kārin/

دور و بعید


دختر

فارسی
کارینا/kārinā/

چهارمین سرزمین از سرزمین های تابعه ی پارت، ( اَعلام ) چهارمین سرزمین از سرزمین های تابعه ی پارت که ...


دختر، پسر

فارسی

تاریخی و کهن
کیاندخت/ki (e) yān doxt/

دختر بزرگان و سروران، دختری که نژاد و تبار او به بزرگان و سروران می رسد، دختری از نسل شاهان


دختر

فارسی
کیارا/kiyārā/

میل شدید به خوردن انواع خوردنی، تاسه، میل و خواهش به خوردن چیزهای بی قاعده ( ناباب ) چنانکه این حال ...


دختر

فارسی
کتانه/katāne/

منسوب به کتان، ( به مجاز ) زیبا و باطراوت، ( کتان = نام گیاهی، ه ( پسوند نسبت ) )


دختر

فارسی

طبیعت
کیلان/ka(e)ilān/

مرغ ماهی خوار، بوتیمار، حواصیل، [این واژه با کیلان ( kilān ) نام شهری در شهرستان دماوند در استان ته ...


دختر

فارسی
کیهانه/keyhāne/

کیهان، جهان، دنیا، گیتی، ه ( پسوند نسبت ) )، منسوب به کیهان، ( کیهان + ه ( پسوند نسبت ) )


دختر

فارسی

کهکشانی
کیناز/ke(a)y nāz/

دارای ناز شاهانه، ( کی، ناز ( افتخار، فخر، تفاخر ) )، موجب افتخارِ پادشاه و بزرگان، به کسر کاف، موج ...


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
کیوان دخت/k.-dokht/

دختر کیوان، دختری منسوب به کیوان، یا دختر کیوان، ( به مجاز ) زیبارو، مرکب از کیوان ( نام ستاره ای ) ...


دختر

فارسی، عبری
کامینه/kāmine/

کامین، آرزومند، دارای اراده و قصد، توانا، ( کام، ینه ( پسوند نسبت ) ) ( = کامین )


دختر

فارسی
کاشانه/kāšāne/

آشیانه ی جانوران، لانه، خانه، خانه ی کوچک و محقر، رواق


دختر

فارسی
کرانه/karāne/

ساحل، کنار، سو، جهت، کران


دختر

فارسی
کرشمه/kereshme/

ناز، عشوه، غمزه


دختر

فارسی

هنری
کشور

سرزمینی دارای مرزهای مشخص


دختر

فارسی
کلاله/kolāle/

بالاترین بخش مادگی گل، ( به مجاز ) زلف، کاکل به ویژه زلف تاب دار و مجعد، ( در گیاهی ) بالاترین بخش ...


دختر

فارسی

طبیعت
کمانه/kamane/

منسوب به کمان


دختر

فارسی

هنری
کهربا/kahrobā/

نام صمغی سخت شده و زرد رنگ که خاصیت جذب کنندگی دارد، ( = کاه ربا )، ( در علوم زمین ) صمغی سخت شده، ...


دختر

فارسی

طبیعت
کهکشان/kahkeshan/

مجموعه ای شامل میلیون ها ستاره که به دور یک محور می چرخند


دختر

فارسی

کهکشانی
کوشک/koshk/

نام دختر ایرج پسر فریدون پادشاه پیشدادی، قصر، کاخ


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
کاتوزا/kātuzā/

زاهد و پارسا، ( کاتوز= زاهد و پارسا، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به کاتوز


دختر

فارسی
کادوسا/kādusā/

از نژاد کادوس، ( کادوس = نام قوم قدیم ساکن گیلان و شمال شرقی آذربایجان، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب ب ...


دختر

فارسی
کارمانیا/karmania/

نام قدیم کرمان


دختر

فارسی
کاساندان/kasandan/

نام همسر کورش کبیر و مادر کمبوجیه و بردیا


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
کامدخت/kām dokht/

دختری که معشوق است و مورد آرزوست، ( کام = آرزو، معشوق، دخت = دختر )، ویژگی دختری که معشوق است و مور ...


دختر

فارسی
کامناز/kām nāz/

مطلوب و دلپذیر، ( کام = آنچه خواسته ی دل است، آرزو، ناز = زیبا و قشنگ )، خواسته ی زیبا و قشنگ، آرزو ...


دختر

فارسی
کامنوش/kām nuš/

کامروا، خوشبخت، کامیاب، کام + نوش، آرزو و خواسته شیرین


پسر، دختر

فارسی
کامه/kame/

خواسته، آرزو، هدف، مراد، خواهش


دختر

فارسی
کامیشا/kāmišā/

خوشحال، سرزنده، خوش بیان، به نظر می رسد مقلوب واژه شادی کامی ( با تخفیف حرفه ی از کلمه شاد ) باشد، ...


دختر

فارسی
کلویی/chloe/

شکوفا


دختر

فارسی
کوشادخت/k.-dokht/

دختر تلاشگر، دختری که بسیار تلاش و کوشش می کند


دختر

فارسی
کوشانه/koshane/

بانوی تلاشگر، مونث کوشان، دختر ساعی، بانوی تلاشکر


دختر

کردی، فارسی
کوکب دخت/k.-dokht/

دختر زیبارو، دختری که چون کوکب است، ( به مجاز ) زیبارو


دختر

فارسی
کی آفرید

مرکب از کی ( پادشاه ) + آفرید ( آفریده )


دختر

فارسی
کی آفرین

آفریننده پادشاه


دختر

فارسی
کی بانو

بانوی شاه، زنی که همه از او حساب می برند


دختر

فارسی
کی دخت/kei-dokht/

دختر پادشاه


دختر

فارسی
کیاچهر/kiyā čehr/

ویژگی آن که چهره اش چون بزرگان شکوهمند است، ویژگی آن که چهره اش چون سروران و پادشاهان و بزرگان شکوه ...


دختر، پسر

فارسی
کیادخت/k.-dokht/

دختر پادشاه، ( کیا = پادشاه، سلطان، حاکم فرمانروا، والی، دخت = دختر )، ( به مجاز ) دختر دارای قدر و ...


دختر

فارسی
کیارخ/kiyā rox/

کیاچهر، آن که دارای چهره و صورتی شاهانه است، ( = کیاچهر )


دختر، پسر

فارسی
کیازاد/kiyā zād/

زاده پادشاه، ( کیا، زاد = زاده )، بزرگ زاده و پادشاه زاده، از نژاد و گوهر پادشاهان و سروران، ( کیا ...


پسر، دختر

فارسی
کیازر/kiyā zar/

طلا و زر پادشاهان و بزرگان، ( کیا، زر )، ( به مجاز ) آن که در نزدِ بزرگان و پادشاهان گرانقدر است


دختر

فارسی
کیان بانو

ملکه


دختر

فارسی
کیاناز/kiyā nāz/

زیبایی شاهانه


دختر

فارسی
کیانرخ/ki(e)yān rokh/

ویژگی آن که چهره اش مثل بزرگان و سروران است


دختر

فارسی
کیمیازهرا/k.-zahrā/

ترکیب دو اسم کیمیا و زهرا ( کمیاب و روشن تر )، از نام های مرکب، ه کیمیا و زهرا


دختر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
کیهان دخت

مرکب از کیهان ( دنیا ) + دخت ( دختر )


دختر

فارسی
کیهان رخ/k.-rokh/

بسیار زیبارو، ویژگی آن که چهره اش همچون جهان، گیتی و آسمان است


دختر

فارسی
کیوانه/keyvāne/

منسوب به کیوان، پادشاه گیتی، ( کیوان، ه ( پسوند نسبت ) )


دختر

فارسی
کاشین/kashin/

نام مکانی در شمال ایلام


دختر

فارسی
کاناز/kānāz/

چوب ریشه خوشه خرما، ( در قدیم ) چوب انتهای خوشه ی خرما که به درخت چسبیده است، بن خوشه ی خرما آنجا ک ...


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
کرا/kera/

نام همسر مولانا جلال الدین بلخی


دختر

فارسی
کسایون/kasayon/

کتایون، از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از سه دختر قیصر روم و همسر گشتاسپ پادشاه کیانی


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
کشم/kasham/

نام دختر فرهاد پادشاه اشکانی


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
کهسار/kohsar/

کوهسار، جایی که دارای کوههای متعدد است


دختر

فارسی
کوهینه/kohine/

پونه


دختر

فارسی
کیانه/kiyane/

منسوب به کیان، پادشاهی


دختر

فارسی



برچسب ها

اسماسم پسراسم دختراسم پسر فارسیاسم دختر فارسی