اسم فارسی با حرف ش - صفحه 2
شوهر ویس در منظومه ویس و رامین
پسر
فارسی شاه میر
شاه ( فارسی ) + میر ( عربی )، امیرشاه، نام برادر میرک بیگ وزیر شاه اسماعیل صفوی
پسر
فارسی، عربی شاه ناز
نام یکی از لحنهای قدیم موسیقی ایرانی
دختر
فارسی شاه نام
دارای نام شاهانه
پسر
فارسی شاه نبات
شاه ( فارسی ) + نبات ( عربی ) نام همسر فتحعلی شاه قاجار
دختر
فارسی، عربی شاه هژبر
شاه ( فارسی ) + هژبر ( از عربی
پسر
فارسی، عربی شاه وش
آن که چون شاه بزرگ و شکوهمند است
پسر
فارسی شاها
منسوب به شاه و شاهی، نام قلعه ای که هولاکوخان اموال و خزاین خود را آنجا گذاشته بود
پسر، دختر
فارسی شاهارا
حافظ شبهای روزه داران
پسر
فارسی، آشوری شاهباز
شهباز
پسر
فارسی شاهبد
دارای نشان شاهنشاهی
پسر
فارسی شاهجان
عنوان مرو که از شهرهای قدیم خراسان بوده است
دختر
فارسی شاهدانه
نام نوعی گیاه، نام گیاهی است که از دانه آن روغن می گیرند
دختر
فارسی
طبیعت شاهدخت
شاه دختر دختر شاه
دختر
فارسی شاهدل
شاهِ دل
پسر
فارسی شاهدیس
مانند شاه
پسر
فارسی شاهراد
پادشاه جوانمرد
پسر
فارسی شاهرام
رام و مطیع شاه
پسر
فارسی شاهرس
فرد رسیده به شاهی
پسر
فارسی شاهرو
دارای چهره ای شاهانه
پسر
فارسی شاهروز
نام پسر شاه بهرام پادشاه کشمیر
پسر
فارسی
تاریخی و کهن شاهزاد
زاده شاهانه
پسر
فارسی شاهسا
مانند شاه
پسر
فارسی شاهسام
آتش شاهانه، پادشاه آتش
پسر
فارسی شاهسان
مانند شاه
پسر
فارسی شاهفرند
شاه پرند
دختر
فارسی شاهفور
شاپور
پسر
فارسی شاهگل
شاه گل ها، زیباترین گل در میان گلها
پسر، دختر
فارسی شاهلار
شاهان
پسر
فارسی شاهمهر
مهر شاهانه
پسر
فارسی شاهنای
نام نوعی ساز
دختر
فارسی
هنری شاهندل
دارای دلِ صالح و نیک، ( به مجاز ) تقوا و پرهیزگار
پسر
فارسی شاهنده
متقی و پرهیزگار و صالح و نیکوکار، نیکوکار، صالح، شاینده، لقب بهرام پسر هرمز پادشاه ساسانی
پسر، دختر
فارسی شاهنگ
ملکه زنبور عسل، ملکه ی زنبور عسل، شاه + انگین ملکه زنبور عسل
دختر، پسر
فارسی
طبیعت شاهنور
نور شاهانه
پسر
فارسی شاهنوش
شاه جاویدان
پسر
فارسی شاهوند
دارای نشان شاهی
پسر
فارسی شاهوی
از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر هفتواد یکی از پهلوانان دوران اردشیر بابکان پادشاه ساسانی، نام یکی از ر ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن شاهویر
باهوش
پسر
فارسی شاهوین
مانند شاه
پسر
فارسی شاهویه
نام در برزویه دانشمند ایرانی، مترجم کلیله و دمنه
پسر
فارسی شاهک
شاه کوچک، از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از بزرگان و مشاوران دربار هرمز پادشاه ساسانی
پسر
فارسی
تاریخی و کهن شاهکار
کار شاهانه، برجسته، ممتاز
پسر
فارسی شاهیاد
یاد شاه
پسر
فارسی شاهیار
یار سلطان، ملازم شاه
پسر
فارسی شاهیده
پارسا، پرهیزکار، نیکوکار، نیکوکار و صالح، شاهنده، متقی
پسر، دختر
فارسی شاور
صورت دیگری از کلمه ی شاپور است، صورت دیگری از کلمه ی شاپور، صورت دیگری از کلمه ی شاپور است شاپور، ش ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن شاوران
بزرگ و بلند مرتبه، ( شاور = شاپور، ان ( پسوند نسبت ) )، منسوب به شاپور، از شخصیتهای شاهنامه، نام پد ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن شاورک
نام نوایی قدیمی در موسیقی
دختر
فارسی
هنری شاوگ
نام پادشاه کوشان در زمان خسروپرویز پادشاه ساسانی، ( اَعلام ) نام یکی از پادشاهان کوشانی است که وسته ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن شاویس
نام شخصی پارسا که از تابعین بوده است، شا ( فارسی ) + ویس ( عربی ) مرکب از شاه + اویس ( نام شخصی پار ...
پسر
فارسی، عربی شایار
یار پدر، وزیر ( نگارش کردی
پسر
فارسی، کردی شایان دخت
دختر شایسته، ( شایان، دخت = دختر ) دختر شایسته و سزاوار
دختر
فارسی شا پری
شاه پری
دختر
فارسی شابرزین
شاه برزین
پسر
فارسی شابهار
نام دشتی در نواحی کابل
پسر
فارسی شاخ شمشاد
کنایه از قدبلند و رعنا
دختر
فارسی شاخ نبات
شاخ ( فارسی ) + نبات ( عربی )، شاخ شکر، نام افسانه ای معشوقه حافظ شیرازی
دختر
فارسی، عربی شاخسار
محل انبوهی شاخه های درخت
دختر
فارسی شاد
خوشحال، بدون غم و اندوه، مسرور، ویژگی آنچه سبب شادی می شود، ( در قدیم ) با شادی و خوشی
دختر
فارسی شاد دل
خوش طبع و خوشحال
دختر
فارسی شادا
منسوب به شاد، خوشحال، شاد باش
دختر
فارسی شادآفرید
آن که شاد آفریده شد، آفریده شاد
دختر
فارسی شادان بانو
بانوی شاد
دختر
فارسی شفروه
نام یکی از خاندانهای مشهور اصفهان
پسر
فارسی شفیعا
منسوب به شفیع، شفاعت گر، ( شفیع، ا ( پسوند نسبت ) )، م شفیع، ( اَعلام ) نام نوعی خط فارسی ( شکسته ن ...
پسر
فارسی، عربی شگرف
نادر، کمیاب
پسر
فارسی شگفتی
تعجب، شگفت
دختر
فارسی شماخ
از شخصیتهای شاهنامه، نام شاه سوریان و از دلاوران ایران در زمان کیخسرو پادشاه کیانی
پسر
فارسی شماساس
از شخصیتهای شاهنامه، نام سالاری بزرگ و برگزیده در سپاه توران زمان افراسیاب پادشاه تورانی
پسر
فارسی
تاریخی و کهن شمس ایران
شمس ( عربی ) ایران ( فارسی ) خورشید ایران
دختر
عربی، فارسی شهرگان
شهری، اهل شهر
پسر
فارسی شهرگل
گل شهر
دختر
فارسی شهرگیر
فاتح شهر، از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری ایرانی و سالار اردشیر بابکان پادشاه ساسانی
پسر
فارسی
تاریخی و کهن شهرنوش
زیبای شهر، مرکب از شهر+ نوش ( عسل ) یا نوش از مصدر نوشیدن ( نیوشیدن )
دختر، پسر
فارسی شهروان
شهربان، نگهبان شهر
پسر
فارسی شهرود
نهر و رودخانه بزرگ، نام سازی
پسر
فارسی شهروین
شهنام، از نامهای باستانی
پسر
فارسی شهرویه
نام دختر خسروپرویز پادشاه ساسانی
دختر
فارسی شهرین
نام یکی از نجبای ایرانی در زمان ساسانیان
پسر
فارسی شهریور
نام ماه ششم از سال شمسی، نام فرشته نگهبان آتش، نام روز چهارم از هر ماه شمسی در ایران قدیم
پسر
فارسی شهسام
پادشاه آتش
پسر
فارسی شهفور
شاهپور پسر شاه، شاهزاده، شه ( فارسی ) + فور ( معرب پور )
پسر
فارسی شهمردان
نام پسر ابولخیر، اخترشناس و ریاضیدان ایرانی
پسر
فارسی شهنا
نوعی ساز معروف به سرنا، شاهنای
دختر
فارسی
هنری شهنواز
مورد نوازش شاه قرار گرفته
دختر
فارسی شهیاد
یاد شاه، مرکب از شه ( شاد ) + یاد ( خاطره )
پسر
فارسی شهیدا
شاهد، حاضر، کسی که در راه خدا کشته شود، ( شهید، الف اسم ساز )، ( در عرفان ) آن که در پرتو تجلیات مع ...
دختر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی شوار
حسن و جمال، خوبی، زینت آرایش، باد ملایم و نسیم، ( در کردی ) شب هنگام
دختر
کردی، فارسی شوخ شنگ
نام دختری در رمان تبریز مه آلود
دختر
فارسی شورآفرین
ایجاد کننده هیجان و شوق
دختر
فارسی شایما
جواهر ماه
دختر
ترکی، فارسی شایمین
فرزندی پر برکت و بی همتا
پسر
فارسی شایورد
هاله ی ماه، خرمن ماه، ( = شادورد )، پرده ای است در موسیقی، پرده ای است در موسیقی + نک شادورد، شادورد
دختر، پسر
فارسی شب آرا
آراینده شب
دختر
فارسی شب افروز
ماه، زیباروی، درخشنده
دختر
فارسی شب پره
پروانه، خفاش
دختر
فارسی شب دخت
دختر شب
دختر
فارسی شب ناز
زیبایی شب، ناز شب
دختر
فارسی شبان
چوپان، گله بان
پسر
فارسی