اسم با حرف ش - صفحه 4

جستجوی تازه
با تغییر گزینه های زیر، اسم دلخواه خود را پیدا کنید

شادیانه/šādiyāne/

از روی شادی، بر اساس شادی، آهنگ و نوای شادی آور


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
شادیفروز/š.-foruz/

ترکیب دو اسم شادی و فروز ( خوشحالی و تابش )، فروزنده نور شادی، زینت بخش شادی و شادمانی، شادی آورنده


دختر

فارسی
شادیفروغ/š.-foruq/

ترکیب دو اسم شادی و فروغ ( خوشحالی و روشنایی )، نور و روشنی شادی، پرتو شادی و شادمانی، شادی با شوق ...


دختر

فارسی، عربی
شادیناز/š.-nāz/

شادیِ قشنگ و زیبا، ( شادی، ناز = ( در گفتگو ) قشنگ و زیبا، ( در قدیم ) متناسب و موزون )، شادیِ متنا ...


دختر

فارسی
شادیور/šādivar/

دارای حالت شادی و شادمانی، ( شادی، ور ( پسوند برای دارندگی ) )، خوشحال


پسر

فارسی
شار

عنوان عمومی پادشاهان غرجستان ( ناحیه ای در عربستان کنونی )


پسر

عربی
شارایل/sharayl/

خدای پادشاه


پسر

عربی، آشوری
شارلا/sharla/

آبشار


پسر

ترکی

طبیعت
شارلوت/sharlut/

آزاد


دختر

لاتین
شارمینا/sharmina/

خجسته، فرخنده، مرکب از شارمین ( سنسکریت ) + الف تانیث ( فارسی )


دختر

فارسی، سانسکریت
شارن/sharen/

نم نم باران


نامشخص

مازندرانی
شارو/sharo/

بازمانده یا پنهان


پسر

کردی

پرنده
شاروسین/sharosin/

پادشاه مقدس


پسر

فارسی، آشوری
شارون/sharon/

دشت و صحرا


دختر

عبری

طبیعت
شارونا/sharuna/

سرزمین پربار و حاصلخیز


پسر، دختر

فارسی، آشوری
شارویه

شیرویه


پسر

فارسی
شارک

سار ( پرنده )


دختر

فارسی
شاریا/shariya/

پادشاه آریایی


پسر

لاتین
شازیه/shazie/

کمیاب، نادر، بی نظیر


دختر

فارسی
شاسپرم/shasparam/

ریحان


دختر

فارسی
شاعی

شیعی


پسر

عربی
شافی/shafi/

شفا دهنده، نجات دهنده


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
شالیار/šālyār/

همدم شاه، شهریار، ( اعلام ) ( = پیر شهریار، پیر شالیار ) نام پیری در اورامان از مغان زردشتی موسوم ب ...


پسر

کردی
شالیز/šāliz/

مزرعه ی برنج، پالیز


دختر

گیلکی

طبیعت
شالیزار

برنجزار


دختر

گیلکی
شالیزه/šālize/

شالیز، مزرعه برنج، ( = شالیز )


دختر

گیلکی

طبیعت
شامان/šāmān/

اندازه و پیمانه، ( اَعلام ) نام دهی در شهرستان دامغان، نام دهی در شهر دامغان


دختر

هندی
شامل

حاوی، دارنده، کامل، فراگیرنده، نام یکی از رهبران مذهبی و سران عشایر قفقاز


پسر

عربی
شامیرام/shamiram/

نامش بلند باد


دختر

فارسی، آشوری
شان/šān/

شأن، مقام و مرتبه، درجه، ( = شأن )، ارزش، اعتبار، شکوه، جلال و عظمت، ( در قدیم ) کار مهم، رسم، قاعد ...


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
شانار/shanar/

دختر زیبارو


دختر

ترکی
شاناز/shanaz/

شاهزاده خانمی از آل بویه


دختر

گیلکی

تاریخی و کهن
شانال/shanal/

نامدار


پسر

ترکی
شاندیز/šāndiz/

شکوهمند و دارای عظمت و جلال، [شان ( عربی ) = شأن = شکوه، جلال و عظمت، دیز = دیس ( پسوند شباهت ) ]، ...


دختر، پسر

فارسی، عربی
شانو

نمایش، خودنمایی، نشان دادن، تئاتر خیابانی


دختر

فارسی
شانیا/shaniya/

کسی که در تصمیم و نظر خود پا برجاست، مصمم


پسر

هندی
شانیسا/šānisā/

قیمتی و ارزشمند، ( شانی = مخفف شیانی به معنی زر و درم ده هفت، سا ( پسوند شباهت ) )، همانند زر و درم


دختر

فارسی
شاه آذر

شاه آتش


دختر

فارسی
شاه اسپرم

شاسپرم


دختر

فارسی
شاه آفرید

آفریده شاه، نام دختر فیروز پسر یزدگرد پادشاه ساسانی


دختر

فارسی
شاه بانگ

گیاهی با میوه زرد رنگ و معطر


دختر

فارسی
شاه بانو/shahbanu/

ملکه، شهبانو، نام دختر فخرالدوله دیلمی


دختر

فارسی
شاه برزین

نام شخصی در وندیدا ( بخشی از اوستا )


پسر

فارسی
شاه بهرام

نام بهرام گور پادشاه ساسانی و همچنین پادشاه کشمیر


پسر

فارسی
شاه پر

شهپر


پسر

فارسی
شاه پرند

نام نوه یزگرد پادشاه ساسانی


دختر

فارسی
شاه پرک

شاپرک


دختر

فارسی
شاه پسند

گیاهی کاشتنی و زینتی که گلهای رنگارنگ چتری دارد


دختر

فارسی
شاه پونه

نام نوه یزدگرد پادشاه ساسانی


دختر

فارسی
شاه جهان

مَلِک و سرور عالم، نام یکی از مهمترین قله های رشته کوه آلاداغ در شمال خراسان، نام چندتن از پادشاهان ...


دختر

فارسی
شاه خاتون

بانوی پادشاه، نام دختر قدرخان، پادشاه ترکستان در دوره غزنوی


دختر

فارسی
شاه دین/shah-din/

شاهِ دین


پسر

فارسی
شاه سار/shahsar/

نام یکی از شاعران دربار سامانیان


پسر

فارسی
شاه سرور

نام پسر شاه سرو پادشاه کشمیر


پسر

فارسی
شاه صنم

شاه ( فارسی ) + صنم ( عربی )، شاه زیبارویان، نام همسر فتحعلی شاه قاجار


دختر

فارسی، ترکی
شاه فر/shahfar/

شکوه شاهانه، شاه باشکوه


پسر

فارسی
شاه فرید

شاه آفرید


دختر

فارسی
شاه قلی/shahgholi/

غلام شاه، شاه ( فارسی ) + قلی ( ترکی ) غلام شاه، نام نقاش معروف ایرانی در زمان صفویه


پسر

ترکی، فارسی
شاه محمد

شاه ( فارسی ) + محمد ( عربی ) نام نقاش معروف ایرانی در زمان صفویه


پسر

فارسی، عربی
شورعلی

شور ( فارسی + علی ( عربی ) مرکب از شور ( هیجان ) + علی ( بلندمرتبه )


پسر

فارسی، عربی
شوریده/šuride/

عاشق و شیدا، آشفته، ( در قدیم ) پریشان حال، منقلب


دختر

فارسی
شوشا

نام قدیم شوش


دختر

فارسی
شوشان/shushan/

گل سوسن


دختر

ارمنی

گل
شوشیناک/shoshinak/

نام خدای شوش


پسر

فارسی
شوق انگیز

شوق ( عربی ) + انگیز ( فارسی ) آنچه سبب شوق می شود، اشتیاق آور


دختر

فارسی
شوق علی

مرکب از شوق ( هیجان ) + علی ( بلند مرتبه )


پسر

عربی
شوگار/shogar/

شب های پشت سر هم


پسر

لری
شونا/šunā/

رد، اثر، شون ( در گیاهی ) آقطی ( = شون )


دختر

کردی

طبیعت
شکال/shekal/

در گویش مازندران آهو


دختر

فارسی
شکر

ماده بلوری شیرین و سفیدرنگ، زیبارو، نام معشوقه اصفهانی خسروپرویز پادشاه ساسانی در منظومه خسرو و شیر ...


دختر

سانسکریت
شکربانو/shekar-banu/

بانوی شیرین و زیبا، ( به کسر شین ) شکر ( سنسکریت ) + بانو ( فارسی ) بانوی شیرین و زیبا


دختر

فارسی، سانسکریت، عربی
شکردخت/shekar-dokht/

دختر شیرین، ( به کسر شین ) شکر ( سنسکریت ) + دخت ( فارسی ) دختر شیرین


دختر

فارسی، سانسکریت
شکرعلی

( به ضم شین ) عربی مرکب از شکر ( سپاس ) + علی ( بلندمرتبه )


پسر

عربی
شکرناز/shekar naz/

دارای ناز و غمزه دلپذیر، ( به کسر شین ) شکر ( سنسکریت ) + ناز ( فارسی ) دارای ناز و غمزه دلپذیر


دختر

فارسی، سانسکریت
شکرین/shekarin/

هر چیز شیرین، ( به کسر شین ) شکر ( سنسکریت ) + ین ( فارسی ) هر چیز شیرین


دختر

فارسی، سانسکریت
شکفته/šekofte/

باز شده، شاداب، تازه، خندان، ( صفت فاعلی از شکفتن )، شکوفا ( غنچه )، شاد


دختر

فارسی

طبیعت
شکورا/šakurā/

منسوب به شکور، بسیار شکر کننده، ( شکور، ا ( پسوند یا اسم ساز ) )


دختر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
شکوفان/šo(e)kufān/

شکوفا، شکوفاندن، شکوفانیدن


دختر

فارسی

طبیعت
شکوه دخت

دختر باوقار


دختر

فارسی
شکوه زهرا/š.-zahrā/

ترکیب دو اسم شکوه و زهرا ( بزرگی و روشن تر )، از نام های مرکب، شکوه و زهرا


دختر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
شکوه مند/šokuhmand/

با شکوه


پسر

فارسی
شکوه ناز

آن که دارای شکوه و زیبایی است


دختر

فارسی
شکوهنده/še (o) kuhande/

با شکوه، دارنده شکوه و جلال، ( صفت فاعلی از شکوهیدن )، شکوه، ( در قدیم ) ترسنده، بیمناک


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
شکوهه/šokuhe/

جمال، زیبایی، ( شکوه، ه ( پسوند نسبت ) )، منسوب به شکوه، ( شکوه + ه ( پسوند نسبت ) )، منسوب به شکوه ...


دختر

فارسی
شکیبه/shakibe/

بردبار و صبور


دختر

فارسی
شکیل/shakil/

زیبا، پسر خوش چهره


پسر

عربی
شیانا/shiyana/

پاداش دهنده، جزا دهنده، پاداش دهنده جزا دهنده مرکب از شیان ( جزا و پاداش ) + الف فاعلی


پسر

فارسی
شیبان

از قبایل عرب


پسر

عربی
شیبت/shaybat/

سفیدی مو، پیری


پسر

عربی
شید

نور، روشنایی، آفتاب، خورشید


دختر، پسر

فارسی
شیداب

نام حکیمی که خاک را خدا می دانست، برساخته فرقه آذرکیوان است


پسر

فارسی
شیدان/šidān/

سفره ی غذا و نعمت، سور، ( اَعلام ) ) نام کوهی در ناحیه بختیاری، ) نامِ بوستانی ( قدیم ) در شیراز


دختر

فارسی
شیدانه/šidāne/

درخت عناب، عناب


دختر

فارسی

طبیعت
شیدر/shidor/

آن که چهره ای زیبا و درخشان دارد، آن که چهره ای زیبا و درشان دارد


دختر

فارسی
شیدرنگ/sheidrang/

نام پهلوانی دانشمند و فاضل، برساخته فرقه آذرکیوان است


پسر

فارسی
شیدسا/shidsa/

همانند خورشید، مثل خورشید


دختر

فارسی
شیدسب/shidasb/

از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر گشتاسپ پادشاه کیانی


پسر

فارسی

مذهبی و قرآنی، تاریخی و کهن
شیدفر/šid far/

دارای فر و شکوه درخشان، ( به مجاز ) نیک و بخت و خوش اقبال


دختر

فارسی
شیدور/šidvar/

رخشنده و درخشان، ( شید = خورشید، ور ( پسوند دارندگی )


پسر

فارسی
شیدوس/shidus/

دارنده دانش درخشان


پسر

فارسی



انتخاب ریشه اسم

انتخاب گروه اسم

برچسب ها

اسماسم پسراسم دختر