اسم - صفحه 56

جستجوی تازه
با تغییر گزینه های زیر، اسم دلخواه خود را پیدا کنید

تنی/teni/

در گویش مازندران شکوفه


دختر

فارسی
تنی نار

در گویش مازندران شکوفه انار


دختر

فارسی
تهم

قوی، نیرومند


پسر

فارسی
تهماسب/tahmāsb/

آخرین پادشاه سلسله داستانی پیشدادی، دارنده اسب فربه یا دارای اسب زورمند، ( = طهماسب )، ← طهماسب، ( ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
تهمان/tah(a)mān/

نیرومندان، پهلوان ها، قدرتمند، پهلوانان، نیرومندها


پسر

فارسی
تهمورس/tahmures/

تهمورث، ( = تهمورث )، ← تهمورث، نیرومند، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر هوشنگ پادشاه پیشدادی، ملقب به ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
تهمین/tahmin/

پهلوان، شجاع، از القاب رستم پهلوان شاهنامه


پسر

فارسی
تهمین دخت/t.-dokht/

دختر پهلوان، دختری که قادر و توانا باشد


دختر

فارسی
توان/tavān/

نیرو، زور، قوه، قدرت، طاقت، توانایی، توانایی تحمل چیزی، توانستن، تحمل کردن چیزی


پسر

فارسی
توان دخت/tavān dokht/

ترکیب دو اسم توان و دخت ( نیرو و دختر )، ( توان، دخت = دختر )، دختری که نیرومند و توانا باشد


دختر

فارسی
توتک/tutak/

طوطی، نی لبک


دختر

فارسی
توحیدا/to(w)hidā/

توحید، الف اسم ساز ) منسوب به توحید، ← توحید، و


دختر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
تور

از شخصیتهای شاهنامه، نام دومین فرزند فریدون پادشاه پیشدادی


پسر

اوستایی، پهلوی
تیوانا/tivānā/

تیوان، توانا، الف نسبت ساز )، منسوب تیوان، ← تیوان


دختر

فارسی
تیکا/tikā/

نوعی پرنده صحرایی، توکا، ( مازندرانی ) ( = توکا )، ← توکا


دختر

مازندرانی

پرنده، طبیعت
تیکال/tikal/

چشم قهوه ای تیره یا مشکی


دختر

لری
ثابته/sābete/

یکی از ستارگان ثابت، ( عربی ) ( مؤنث ثابت )


دختر

عربی

طبیعت، کهکشانی
ثارالله/sar-al-lah/

خون خدا


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
ثاقب/sāqeb/

هوشیار، روشن، نافذ، فروزان، ستاره روشن، تند دریابنده ( ذهن، فکر )


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
ثانیه/saniye/

واحد اندازه گیری زمان


دختر

عربی
ثروت/servat/

دارایی، توانگری، دولت


دختر

عربی
ثمانه/Samāne/

با ارزش و گرانبها


دختر

عربی
ثمیله/samile/

سرمه کشیده، ثمیلا


دختر

عربی
ثناگو/sanāgu/

ستایشگر، مداح


دختر

فارسی
ثنایا/sanāyā/

مجموع هشت دندان تیز جلو دهان که چهار در بالا و چهار در پایین قرار دارد، دندان پیش، جمع تثنیه، دندان ...


دختر

عربی
ثویبه/sovayba/

سزاوار پاداش خداوند است


پسر

عربی
جابان/jābān/

امیری که پوراندخت پادشاه عجم او را با سپاهی عظیم به جنگ سپاه عرب فرستاد، نام سردار ایرانی در سده دو ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
جاثیه/jāsiye/

چهل و پنجمین سورۀ قرآن کریم


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
جادی/jadi/

زعفران


پسر

فارسی
جارالل/jaralel/

لقب زمخشری دانشمند معروف در قرن پنجم و ششم، لقب زمخشری دانشمند معروف در قرن پنجم و ششم که استاد سفی ...


پسر

عربی
جاریه/jāriye/

کشتی، سفینه، ناو


دختر

عربی
جاستین/justin/

صالح و درستکار


پسر

لاتین
جاسم/jasem/

عامیانه قاسم


پسر

عربی
جاسمین/jasmin/

نوعی گل زینتی، یاسمین، یاسمن، گلی زینتی با گلهای درشت و معطر به رنگهای سفید، زرد، و قرمز


دختر

فارسی

گل
جالینوس/jālinus/

نام پزشکی یونانی


پسر

یونانی

هنری
جهان آذر

مرکب از جهان ( عالم، گیتی ) + آذر ( آتش )


دختر

فارسی
جهان آسا

موجب آسایش و آرامش مردم جهان


دختر

فارسی
جهان افروز

روشن کننده جهان


دختر

فارسی
جهان آوا

مرکب از جهان ( عالم، گیتی ) + آوا ( صدا، بانگ )


دختر

فارسی
جهان بانو

بانوی جهانیان


دختر

فارسی
جهان بخت/j.-bakht/

بلند اقبال، آن که جهان بر وفق مرادش باشد


پسر

فارسی
جهان جو/j.-ju/

جوینده و طالب جهان، ( مجاز ) پادشاه بزرگ و کشور گشا، جوینده ی جهان، جوینده ی عالم، ( به مجاز ) پادش ...


پسر

فارسی
جهان خاتون

خاتون جهانیان، بانوی جهانیان، شاعره ایرانی در قرن هشتم


دختر

فارسی
جهان فر/jahan-far/

کسی که جهانیان به او افتخار کنند، مایه شکوه و عظمت جهان، شکوه جهان


پسر

فارسی
جهان ماه/jahan-mah/

آن که در جهان چون ماه می درخشد، زیبا


دختر

فارسی

کهکشانی
جهان مهر

آن که در جهان چون خورشید می درخشد، زیبا


دختر، پسر

فارسی
جهانبان/jahan-ban/

نگهبان جهان، خداوند


پسر

فارسی
جهانتاب/jahan tab/

روشنایی دهنده به جهان، روشن کننده عالم


دختر

فارسی
جهانرخ/jahan rokh/

مرکب از جهان ( عالم، گیتی )، رخ ( چهره، صورت )، گیتی ) + رخ ( چهره


دختر

فارسی
جهانسوز

فتنه و آشوب به پا کننده در جهان، بی اعتنا به جهان و هر چه در آن است


پسر

فارسی
جهانشاد/jahan-shad/

آن که مردم جهان از او شادند


پسر

فارسی
جهانشید/jahan-shid/

نور و روشنایی عالم


پسر

فارسی
جهانشیر/jahan-shir/

دلاور در جهان


پسر

فارسی
جهانگشای/jahan-goshay/

تسخیرکننده جهان، فاتح


پسر

فارسی
جهانور/jahānvar/

جهاندار، ( جهان، ور ( پسوند دارندگی ) )، تا


پسر

فارسی
جهانیار/jahan-yar/

یاور و یاور مردم جهان


پسر

فارسی
جهن/jahn/

از شخصیتهای شاهنامه، نام چهارمین پسر افرسیاب تورانی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
جوادرضا/j.-rezā/

ترکیب دو اسم جواد و رضا ( بخشنده و خشنود )، از نام های مرکب، جواد و رضا


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
جوآنا/joana/

دختر زیبا


دختر

کردی
جوانوی/javanuy/

از شخصیتهای شاهنامه، نام موبدی دانا و دبیری بزرگ در زمان بهرام گور پادشاه ساسانی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
جودت/jodat/

نیکویی، خوبی


دختر

عربی
جوشن/jo(w)šan/

زره، لباس ویژه جنگ، نوعی لباس جنگی قدیمی شبیه زره، ( به مجاز ) محافظت کننده از خطر و آسیب


پسر

عربی
جوفیل/jofil/

نام یکی از فرشتگان الهی


دختر

عبری

مذهبی و قرآنی
پرشنگ/parshang/

قطره های آب که پاشیده می شود


دختر

کردی
پرشیا/pershiya/

ایران


پسر

فارسی، انگلیسی
پرشیان/peršiyān/

نام گیاهی است که بر درختان می پیچد، عشقه، پرسیاوشان


دختر

فارسی

طبیعت
پرشیانا/per-shiyana/

سرزمین پارس ها، نام قدیم ایران


دختر

فارسی
پرشین/pershiyan/

پارسی، ایرانی


پسر

فارسی
پرگام/pergam/

نام امپراطوری ای در زمان سلوکیان


دختر

فارسی
پرگشا/par gošā/

پرگشاینده، پرواز کننده


دختر

فارسی
پرگون/pargon/

لطیف چون پر


دختر

فارسی
پرلا/parelā/

نوعی مرغابی، ( مازندرانی ) پرندهای دریایی، چنگر، گونهای مرغابی که از مرغابیهای معمولی کوچکتر است


دختر

فارسی

پرنده، طبیعت
پرمان/parmān/

فرمان، امر


پسر

فارسی
پرمایه/pormāye/

از شخصیتهای شاهنامه، نام برادر فریدون پادشاه پیشدادی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
پرمودیه/parmodieh/

از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر ساوه پادشاه ترک و هم زمان با بهرام چوبین سردار ساسانی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
پرمون/parmon/

زینت و آرایش


دختر

فارسی
پرن/paran/

پروین، ثریا، پرنیان، ( مخففِ پروین )، و، پرنیان پروین و پرنیان


دختر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
پرناز/par naz/

زیبا، قشنگ، مرکب از پر + ناز ( زیبا


دختر

فارسی
پرناک/parnāk/

پرپر، زاغ سیاه، جوان و برنا، پرپَر، [پَرناک با واژهی «پرناک» از ریشهی پهلوی ( apurnāk ) به معنی جوا ...


دختر

فارسی

پرنده، طبیعت
پرنچهر/paran čehr/

دارای چهره ای چون پرن، ( مجاز ) زیبا رو


دختر

فارسی
پرندخت/paran doxt/

دختری که مثل پرن زیبا و لطیف است، ( به مجاز ) زیبارو، ( پَرَن، دخت = دختر )، ( پَرَن + دخت = دختر ) ...


دختر

فارسی
پرنددخت

پرندخت


دختر

فارسی
پرنددیس

پرندیس


دختر

فارسی
پرندوش/paran doš/

شب گذشته، پریشب، پرندوشین، پس پریشب


دختر

فارسی
پرندک

پشته، کوه کوچک


دختر

فارسی
پرندین/parandin/

چیزی که از حریر دوخته یا ساخته شده باشد، نرم و لطیف مانند پرند، لطیف و نرم مانند پَرَند، پَرَند، نر ...


دختر

فارسی
پرنون/parnun/

پرنیان، دیبای منقش، ( = پرنیان )


دختر

فارسی
پرنیانه/parniyāne/

پرنیان، حریر چینی منقش


دختر

فارسی
پرنین/parnin/

مانند پر


دختر

فارسی
پرنیکا/parnikā/

پرنیان، حریر منقش


دختر

پهلوی
پرهان/parhan/

لقب حضرت ابراهیم و نامی در پارسی باستان


پسر

فارسی
پرهون/parhun/

هرچیز دایره مانند، هاله، خرمن ماه، طوق، گردن بند، کمربند، دایره ای که با پرگار کشیده شود، هر چیز گر ...


دختر

فارسی
پرو

پروین


دختر

فارسی
پروچستا/prochesta/

سرشار از علم و دانش، نام سومین دختر زردشت


دختر

پهلوی، اوستایی
پروچیستا

سرشار از علم و دانش، نام سومین دختر زردشت


دختر

اوستایی، پهلوی
پروش/parvash/

لطیف چون پر


دختر

فارسی
پروشه/poroshe/

دانه های برف


دختر

کردی
پروین رخ/p.-rokh/

صاحب رخساری مانند پروین، ( مجاز ) زیبارو


دختر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
پرک/parak/

ستاره سهیل، تاج


دختر

فارسی
پری پیکر/pari peykar/

آنکه اندامی زیبا چون پری دارد


دختر

فارسی



انتخاب ریشه اسم

انتخاب گروه اسم

برچسب ها

اسم