اسم با حرف ب - صفحه 5

جستجوی تازه
با تغییر گزینه های زیر، اسم دلخواه خود را پیدا کنید

باکوت

میوةایی که ‏توسط باد ریختة باشد ( نگارش کردی


دختر

کردی
باکور

شمال ( نگارش کردی


پسر

کردی
بای تگین

از امرای سلطان مسعود غزنوی


پسر

ترکی
بایا/bāyā/

بایسته، ضروری، مورد نیاز، واجب، لازم


پسر

فارسی
بایار/bayar/

بلند مرتبه، دارای نام و اصیل


پسر

ترکی
بایام/bayam/

جدی، درست


پسر

ترکی
بایخ/bayekh/

پایداری، ارزش، قدر، قدر ( نگارش کردی


دختر

کردی
بایرام/bayram/

عید، جشن، ترکی شده پدرام


پسر

ترکی
بایرام علی/bayram-ali/

ترکیب دو اسم بایرام و علی ( جشن و بلندقدر )


پسر

ترکی، عربی
بایزید/ba yazid/

با ایمان، مومن، مۆمن، نام عارفی مشهور کرد زبان «بایزید بسطامی»، نام شهری درکردستان ( نگارش کردی


پسر

کردی
بایسته/bāyeste/

سزاوار، شایسته، مناسب، لازم، ضروری، واجب


دختر

فارسی
بایف

بادام ( نگارش کردی


پسر

کردی
ببک

مردمک چشم


پسر

ترکی
بتام

خوشمزه ( نگارش کردی


پسر

کردی
بتاو

سریع ( نگارش کردی


پسر

کردی
بتسابه/batsabe/

دختر، سوگند، نام همسر داوود ( ع ) و مادر سلیمان ( ع )


دختر

عبری
بتمان

نام رودخانةای در کردستان ( نگارش کردی


دختر

کردی
بتیا/batiyā/

سینه، صدر


دختر

پهلوی
بتیس/betis/

نام نگهبانِ شهر غزه از طرف داریوش سوم پادشاه ایران، ( اعلام ) نام نگهبانِ شهر غزه از طرف داریوش سوم ...


پسر

فارسی
بتیسا/betisa/

دختر زیبا


دختر

فارسی، لاتین
بتین/betin/

پرحرارت، قدرتمند، قدرتمند ( نگارش کردی


دختر

کردی
بثریک

اسم امام علی در زبان حبشی


پسر

حبشی
بثینه/bosainah/

زن صاحب جمال و زیبا، ( مصغر بَثنَه یا بَثنَة )، به معنای مرغزار، زمین نرم و هموار، ( اَعلام ) ) نام ...


دختر

عربی
بجرگ

کنایه ‏از آدم بیباک وشجاع ( نگارش کردی


پسر

کردی
بچکول

کوچک ( نگارش کردی


دختر

کردی
بحیرا/bohayra/

نام عابدی نصرانی که علائم نبوت را در پیشانی پیامبر دید و بشارت داد که در آینده به پیامبری مبعوث خوا ...


پسر

عبری
بخت آفرید/bakht-afarid/

آفریده بخت و اقبال


دختر

فارسی
بخت آفرین

آفریننده بخت و اقبال، نام پدر هیربد شهریار


پسر

فارسی
بخت اور/bakht avar/

بخت آور، خوش بخت


پسر

فارسی
بختان

بد شانسی ( نگارش کردی


دختر

کردی
بختوان/bakhtovan/

مدینه ‏فاضله، مدینه ‏فاضلة ( نگارش کردی


دختر

کردی
بختور/bakhtvar/

بهروز، کامران، دارای روزگار خوش، دارای روزگار خوش ( نگارش کردی


دختر

کردی
بختیاری

خوشبختی، کامرانی، یکی از تیرةهای بزرگ کرد لرستان، یکی از لهجةهای زبان کردی ( نگارش کردی


پسر

کردی
بخش علی

بخش ( فارسی ) + علی ( عربی )، کسی که نصیب و بخت از علی ( ع ) یافته، بخشیده شده از سوی علی ( ع )


پسر

فارسی، عربی
بورچین

مرغابی ماده ( نگارش کردی


دختر

کردی
بورژک/borzhak/

نام میزبان اردشیر بابکان پادشاه ساسانی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
بورژین/borzhin/

زندگی طلایی


پسر

کردی
بورلا/borla/

خوش قامت


دختر

ترکی
بورمند/burmand/

نام گیاهی بسیار خوشبو


پسر

فارسی

طبیعت
بورنگ

نوعی ریحان کوهی


پسر

فارسی
بوزرجمهر

بزرگمهر، بسیار مهربان، نام وزیر انوشیروان پادشاه ساسانی


پسر

فارسی
بوژان/bozhan/

نمو کردن، شکوفا شدن، بةخود بالیدن ( نگارش کردی


پسر

کردی
بوژانه/bužāne/

نام گیاهی با برگ های ریز، ( کردی، بیژان ) گیاهی دارای برگ های ریز و ساقه های دراز و گل های بور رنگ ...


دختر

کردی

طبیعت
بوژنه/bozhne/

شکوفه، غنچه


دختر

فارسی
بوستان افروز

بستان افروز


پسر

فارسی
بوستانه/bustāne/

بوستان، ه ( پسوند نسبت ) )، منسوب به بوستان


دختر

فارسی

طبیعت
بوسه/buse/

لمس محبت آمیز توسط لب ها


دختر

فارسی
بوسیان

از قبایل ماد ( نگارش کردی


پسر

کردی
بونخوش/bonkhosh/

خوشبو، خوشبو ( نگارش کردی


دختر

کردی
بوندار/bondar/

دارای بوی خوش، دارای بوی خوش ( نگارش کردی


دختر

کردی
بوکان/bukan/

زیبارویان، عروسها، نام شهری در کردستان ( نگارش کردی


دختر

کردی
بوکبویانی/bokboyani/

نو عروس، نو عروس ( نگارش کردی


دختر

کردی
بوکین

خیمه ‏شب بازی ( نگارش کردی


دختر

کردی
بویار/boyar/

نجیب زاده


پسر

ترکی
بوین/boeen/

خوشبو، خوشبو ( نگارش کردی


دختر

کردی
بویه/boye/

آرزو


دختر

فارسی
بکیاش

بکتاش


پسر

ترکی
بکیل

شخم زن ( نگارش کردی


دختر

کردی
بی باک

با جرأت ( نگارش کردی


پسر

کردی
بی بش

محروم ( نگارش کردی


پسر

کردی
بی بی گل

بی بی ( ترکی ) + گل ( فارسی )، بی بی عنوانی احترام آمیز برای زنان سالخورده


دختر

فارسی، ترکی
بی بی ماه

بی بی ( ترکی ) + ماه ( فارسی )، بی بی عنوانی احترام آمیز برای زنان سالخورده


دختر

فارسی، ترکی
بی بی ناز

بی بی ( ترکی ) + ناز ( فارسی )، بی بی عنوانی احترام آمیز برای زنان سالخورده


دختر

فارسی، ترکی
بی توش

همیشه ‏سایه ( نگارش کردی


دختر

کردی
بی چم

هیئت، سیما ( نگارش کردی


دختر

کردی
بی خال

بی نشان ( نگارش کردی


دختر

کردی
بی خم

آرامش ( نگارش کردی


دختر

کردی
بی رسن/bir san/

یکدانه، یگانه


دختر

ترکی
بی نور

دیدنی ( نگارش کردی


دختر

کردی
بی وینه

بی نظیر ( نگارش کردی


دختر

کردی
بی کس

تنها و بدون حامی ( نگارش کردی


پسر

کردی
بیارش/biarash/

دو دلیر


پسر

فارسی
بیاره

نام روستایی ( نگارش کردی


پسر

کردی
بیانه

نگا « بةیان» ( نگارش کردی


دختر

کردی
بیبون

گلی وحشی کةدر کوهستانهای کردستان فراوان سبز می‏شود، بابونة ( نگارش کردی


دختر

کردی
بیتادخت/b.-dokht/

دختر بی مانند، دختر بی همتا و یکتا، ( بیتا، دخت = دختر )


دختر

فارسی
بهیان/behiyān/

نیکو و تندرست، ( بهی= نیکویی، خوبی صحت، تندرستی، ان ( پسوند نسبت ) )، روی هم به معنی نیکو و تندرست


پسر

فارسی
بهیدخت/behi dokht/

دختر نیک و خوب، ( بهی، دخت = دختر )


دختر

فارسی
بهیره/bahire/

شریف، زیبا، زن سنگین کفل، بزرگ سرین


دختر

عربی
بهیز/bahiz/

نیرومند، قوی، نیرومند ( نگارش کردی


پسر

کردی
بهین بانو

مرکب از بهین ( بهترین ) + بانو


دختر

فارسی
بهین دخت/behin dokht/

بهترین و برگزیده ترین دختر، ( بهین، دخت = دختر )، مرکب از بهین ( بهترین ) + دخت ( دختر )


دختر

فارسی
بهین مهر/behin mehr/

( صاحب ) بهترین مهربانی و عشق


پسر

فارسی
بهینه/behine/

نیکوترین، بهترین، برگزیده، خوبترین، مطلوب ترین وضعیت ممکن برای چیزی با در نظر گرفتن همه ی عوامل مثب ...


دختر

فارسی
بوار

محل عبور در رودخانه ( نگارش کردی


پسر

کردی
بوبار/bubār/

دارنده زمین


پسر

فارسی
بوبان

بةسوی بالا ( نگارش کردی


پسر

کردی
بوپار

نام یکی از سرداران داریوش سوم پادشاه هخامنشی


پسر

فارسی
بوتان

لهجةای در زبان کردی ( نگارش کردی


پسر

کردی
بودیان

نام یکی از قبایل ماد ( نگارش کردی


پسر

کردی
بوذر

ابوذر، نام یکی از صحابه پیامبر ( ص )


پسر

عربی
بوذرجمهر

بزرگمهر، بسیار مهربان، نام وزیر انوشیروان پادشاه ساسانی


پسر

فارسی
بوراب/burab/

از شخصیتهای شاهنامه، نام آهنگری در پایتخت قیصر روم و سازنده نعل اسبان قیصر


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
بوران دخت

پوران دخت


دختر

فارسی
بوراک/burak/

درخشش، رعد و برق منبع


پسر

عربی
بورباش

از فرمانروایان کاسی ( نگارش کردی


پسر

کردی
برژول

نگا «برژانگ»، پرز گل گندم یا جو ( نگارش کردی


دختر

کردی
برسابا/barsaba/

کسی که میان او وستی قرعه افکندند تا یکی از آن دو قائم مقام یهودا شود


پسر

عبری
برساوش/barsavash/

صورت فلکی که درخشان ترین ستاره ها را دارد


پسر

فارسی
برسیان

نام گیاهی است


پسر

فارسی



انتخاب ریشه اسم

انتخاب گروه اسم

برچسب ها

اسماسم پسراسم دختر