عائلهعاجزعاجز شدنعاجز و بی جزعاجزی زیدنعادتعادت دادن خود به چیزیعادت کردنعادت کردهعادی شدنعارفعاشقعاشق شدنعاصعاص وابیدنعاقبتعاقلعالمعالونیعالیعالی انورعالی بودنعالی جعفریعالی محمودیعالی نقدعلیعالیوندعامل تغییرعامل جنگ و دعواعامل سقوطعبا نمدعباسوندعبداله خانعبدالوندعبورعبور مرورعبور کردنعبور کردن به ترتیبعبوریعتو گریدنعجز و لابهعجلهعجله کردنعجله کنعجولعجیبعددعدسعدس سرخ رنگعدم اتخاذ روشهای درستعدم اهمیت به رفتار یا صحبتی از گذشته