عاشق شدن


برابر پارسی: دل باختن، دل سپردن

معنی انگلیسی:
fall

لغت نامه دهخدا

عاشق شدن. [ ش ِ ش ُ دَ ] ( مص مرکب )شیفته شدن. دوستی شدید به کسی یا چیزی :
خود که باشد که تو را بیند و عاشق نشود
مگرش هیچ نباشدکه خریدار تو نیست.
سعدی.
عشق ورزیدم و عقلم به ملامت برخاست
هرکه عاشق شد از او حکم سلامت برخاست.
سعدی.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) دوستی شدید نسبت به کسی یا چیزی یافتن شیفته شدن .

واژه نامه بختیاریکا

رو رَهدِن

دانشنامه عمومی

عاشق شدن ( به انگلیسی: Falling in love ) عبارت است از ایجاد احساسات شدید دلبستگی و عشق، معمولاً نسبت به شخص دیگری. به مانند عشق موحمد به مهسا .
این عبارت استعاری است و تأکید می کند که این فرایند، مانند عمل فیزیکی سقوط، ناگهانی، غیرقابل کنترل است و عاشق را در حالت آسیب پذیر رها می کند، مشابه «سقوط» یا «افتادن به دام».
همچنین ممکن است اهمیت مراکز پایین مغز را در روند کار منعکس کند، [ ۱] که می تواند مغز منطقی و حسابدار را به این نتیجه برساند ( به قول جان کلیس ) که «این عاشق شدن معمول بسیار عجیب است. . . . مرز آن به علم غیب مربوط می شود. ». [ ۲]
عکس عاشق شدنعکس عاشق شدن

عاشق شدن (فیلم). عاشق شدن ( انگلیسی: Falling in Love ) فیلمی رمانتیک و درام است که در سال ۱۹۸۴ منتشر شد.
در این فیلم مریل استریپ و رابرت دنیرو غریبه های مزدوجی هستند که همدیگر را ملاقات می کنند، دوست می شوند و بعد عاشق می شوند.
• رابرت دنیرو
• مریل استریپ
هاروی کایتل
جین کاچمارک
جرج مارتین
دایان ویست
ویکتور آرگو
جس بردفورد
فرانسیس کونروی
جرج مارتین
• کنت ولش
عکس عاشق شدن (فیلم)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

مترادف ها

fall in love (فعل)
شیفتن، عاشق شدن

پیشنهاد کاربران

دل از دست رفتن ؛ عاشق شدن. فریفته گشتن :
حکیم بین که برآورد سر به شیدائی
حکیم را که دل از دست رفت شیدائیست.
سعدی.
دل میرود ز دستم صاحبدلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا.
حافظ.
...
[مشاهده متن کامل]

و رجوع به این ترکیب ذیل رفتن شود.
- دل ازدست رفته ؛ کنایه از عاشق صادق. ( آنندراج ) . رجوع به این ترکیب ذیل رفته شود.

سینه برطاق شدن . [ن َ / ن ِ ب َ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) شیفته و عاشق شدن . ( از ناظم الاطباء ) . بی تاب شدن . بی قرار شدن : دل مسکین حاجتمند مشتاق بعشق ابرویت شد سینه بر طاق . سیمی نیشابوری .
معنی ضرب المثل - > یک دل نه صد دل عاشق شدن
عشق مفرط، با تمام وجود عاشق و از خود بی خود شدن.
خاطر دادن. [ طِ دَ ] ( مص مرکب ) دل دادن. عاشق شدن. ( آنندراج ) . مهر ورزیدن :
به هیچ یار مده خاطر و به هیچ دیار
که بر و بحر فراخ است و آدمی بسیار.
سعدی.
سر از مغز و دست از درم کن تهی
چو خاطر به فرزند مردم نهی.
سعدی ( بوستان ) .
دلدادگی، از خود گذشتن
گرفتار آمدن
دلبسته شدن

بپرس