متکومتیمتی سرمتیزهمتیلمثقال کشمثلمثل این بود کهمثل اینکهمثل شدنمثل متینمثل یکمثلامثنویمجمج لارمج مجیمجادلهمجادله گرمجارمجازمجاز تازه کردنمجازات کردنمجازنییتنمجالمجامرزمجاورمجاور ملهمجبورمجبور کردنمجددمجرمجربمجروحمجروح شدنمجریمجزامجسمهمجشمجش گاهمجعدمجلمجلس گاهمجلفمجممجمامجمع سندلیمجمنامجمهمجمه قیاردار