کلیله و دمنه
/kelile~odemne/
فرهنگ فارسی
دانشنامه اسلامی
[ویکی نور] کلیله و دمنه، مهم ترین اثر ادبی عبدالله بن مقفع است که وی آن را از پهلوی به عربی ترجمه کرده است. نثر این ترجمه، از نمونه های عالی نثر عربی کلاسیک است.
مندرجات این کتاب که به زبان حال حیوانات نوشته شده است، شامل بسیاری از افسانه ها و سرگذشت ها و پندها است. گر چه در ظاهر، همگان به آن سرگرمند و از مطالعه آن لذت می برند، ولی در باطن، مطالب آن برای دانایان و طالبان معنا و معنویت، لذتی دیگر دارد و فزونی خرد و بینش را موجب است.
برای به دست آوردن تاریخ تألیف این کتاب، جز استناد به آنچه که بهنود بن سحوان، در باب مقدمه کتاب، راجع به تسخیر هندوستان به دست اسکندر مقدونی نوشته و داستان بیدبای حکیم را برای پند دادن به دبشلیم ستم گر نقل کرده است، راه دیگری نیست؛ خلاصه معلوم می شود این کتاب، پس از فتح اسکند؛ یعنی در اواخر قرن چهارم قبل از میلاد نوشته شده است.
ابوابی که این کتاب دارد، به گفته «بهنود»، چهارده باب است که هر یک از آنها متضمن یک مسئله و جواب آن است، اما ابن الندیم آن را هفده باب و دیگری هیجده باب و بالاخره حاجی خلیفه در «کشف الظنون» چهارده باب ذکر کرده است.
کلیله و دمنه فارسی که در دوران سلاطین غزنوی ترجمه شده، شانزده باب است که ده تای آنها در اصل هندی بوده و آنها از این قرار است:
مندرجات این کتاب که به زبان حال حیوانات نوشته شده است، شامل بسیاری از افسانه ها و سرگذشت ها و پندها است. گر چه در ظاهر، همگان به آن سرگرمند و از مطالعه آن لذت می برند، ولی در باطن، مطالب آن برای دانایان و طالبان معنا و معنویت، لذتی دیگر دارد و فزونی خرد و بینش را موجب است.
برای به دست آوردن تاریخ تألیف این کتاب، جز استناد به آنچه که بهنود بن سحوان، در باب مقدمه کتاب، راجع به تسخیر هندوستان به دست اسکندر مقدونی نوشته و داستان بیدبای حکیم را برای پند دادن به دبشلیم ستم گر نقل کرده است، راه دیگری نیست؛ خلاصه معلوم می شود این کتاب، پس از فتح اسکند؛ یعنی در اواخر قرن چهارم قبل از میلاد نوشته شده است.
ابوابی که این کتاب دارد، به گفته «بهنود»، چهارده باب است که هر یک از آنها متضمن یک مسئله و جواب آن است، اما ابن الندیم آن را هفده باب و دیگری هیجده باب و بالاخره حاجی خلیفه در «کشف الظنون» چهارده باب ذکر کرده است.
کلیله و دمنه فارسی که در دوران سلاطین غزنوی ترجمه شده، شانزده باب است که ده تای آنها در اصل هندی بوده و آنها از این قرار است:
wikinoor: کلیلة_و_دمنة
[ویکی فقه] کلیله و دمنه (ابن مقفع). «کلیله و دمنه»، مهم ترین اثر ادبی عبدالله بن مقفع است که وی آن را از پهلوی به عربی، ترجمه کرده است. نثر این ترجمه، از نمونه های عالی نثر عربیکلاسیک است.
مندرجات این کتاب که به زبان حال حیوانات نوشته شده است، شامل بسیاری از افسانه ها و سرگذشت ها و پندها است. گرچه در ظاهر، همگان به آن سرگرمند و از مطالعه آن لذت می برند، ولی در باطن، مطالب آن برای دانایان و طالبان معنا و معنویت، لذتی دیگر دارد و فزونی خرد و بینش را موجب است.
تاریخ تالیف
برای به دست آوردن تاریخ تالیف این کتاب، جز استناد به آنچه که بهنود بن سحوان، در باب مقدمه کتاب، راجع به تسخیر هندوستان به دست اسکندر مقدونی نوشته و داستان بیدبای حکیم را برای پند دادن به دبشلیم ستم گر نقل کرده است، راه دیگری نیست؛ خلاصه معلوم می شود این کتاب، پس از فتح اسکند؛ یعنی در اواخر قرن چهارم قبل از میلاد نوشته شده است.
ساختار
ابوابی که این کتاب دارد، به گفته «بهنود»، چهارده باب است که هر یک از آن ها متضمن یک مسئله و جواب آن است، اما ابن الندیم آن را هفده باب و دیگری هیجده باب و بالاخره حاجی خلیفه در «کشف الظنون» چهارده باب ذکر کرده است.
گزارش محتوا
...
مندرجات این کتاب که به زبان حال حیوانات نوشته شده است، شامل بسیاری از افسانه ها و سرگذشت ها و پندها است. گرچه در ظاهر، همگان به آن سرگرمند و از مطالعه آن لذت می برند، ولی در باطن، مطالب آن برای دانایان و طالبان معنا و معنویت، لذتی دیگر دارد و فزونی خرد و بینش را موجب است.
تاریخ تالیف
برای به دست آوردن تاریخ تالیف این کتاب، جز استناد به آنچه که بهنود بن سحوان، در باب مقدمه کتاب، راجع به تسخیر هندوستان به دست اسکندر مقدونی نوشته و داستان بیدبای حکیم را برای پند دادن به دبشلیم ستم گر نقل کرده است، راه دیگری نیست؛ خلاصه معلوم می شود این کتاب، پس از فتح اسکند؛ یعنی در اواخر قرن چهارم قبل از میلاد نوشته شده است.
ساختار
ابوابی که این کتاب دارد، به گفته «بهنود»، چهارده باب است که هر یک از آن ها متضمن یک مسئله و جواب آن است، اما ابن الندیم آن را هفده باب و دیگری هیجده باب و بالاخره حاجی خلیفه در «کشف الظنون» چهارده باب ذکر کرده است.
گزارش محتوا
...
wikifeqh: کلیله_و_دمنه_ابن_مقفع_(کتاب)
[ویکی فقه] کلیله و دمنه (ابهام زدایی). کلیله و دمنه ممکن است عنوان برای کتاب های ذیل باشد: • کلیله و دمنه (ابن مقفع)، مهم ترین اثر ادبی عبدالله بن مقفع در نثر عربی کلاسیک• ترجمه کلیله و دمنه (ابوالمعالی)، نوشته ابو المعالی نصر الله منشی در قرن ششم ه ق و به زبان فارسی
...
...
wikifeqh: کلیله_و_دمنه_(ابهام_زدایی)
[ویکی نور] کلیله و دمنه (بوستان کتاب). کلیله و دمنه که با خامه توانای ادیب جامع و منشی بارع، نظام الملک ابوالمعالی نصر الله بن محمد بن عبدالحمید منشی، از عربی به فارسی ترجمه شده و به کلیله بهرامشاهی اشتهار یافته، در جودت لفظ و عذوبت معنی، مستغنی از وصف و تعریف است.
این کتاب، چنان که از قلم متین دانشمند مضطلع در لغت عربی و پارسی، عبدالله بن مقفع به خوبی از پهلوی به عربی ترجمه گردید و نام و شهرت بسزا یافت، همچنان به پارسی نیز از قلم شیوا و رسای ابوالمعالی بر متانت و بزرگی خویش برقرار بماند و سرمشق نثر فارسی ارباب قلم و اصحاب ادب گردید.
ابوالمعالی اصلا از مردم شیراز بود، ولی در غزنه شهرت یافت و به خدمت بهرامشاه غزنوی پیوست و کلیله و دمنه عربی ابن مقفع را به نام وی ترجمه کرد و در عهد خسرو ملک بن بهرامشاه به مرتبت وزارت رسید و سرانجام به فرمان وی کشته شد
وی این اثر را در نیمه اول قرن ششم هجری، به فرمان بهرامشاه غزنوی از عربی به نثر فارسی جدید ترجمه کرد، اما «قوام الدین بنداری»، مورخ و مترجم مشهور اصفهانی که شاهنامه فردوسی را به عربی ترجمه کرده، معتقد است که ابوالمعالی آن را از پارسی قدیم به پارسی جدید برگردانده است. او می گوید: «این کتاب به پارسی باستان تا زمان سلطان بهرامشاه بن مسعود بن محمود بن سبکتکین باقی بود، در آن وقت ابوالمعالی نصر الله بن محمد بن عبدالحمید کاتب غزنوی آن را به اسلوبی شیرین و به عباراتی نمکین درآورده و با استعاراتی که دل ها را جلب و اشاراتی که سینه ها را می گشاید، زینت بخشیده و به اشعار و امثال فصیح عربی ممزوج ساخته و ناسخ ما قبل خود شده است و این ابتکار را برای ایرانیان موجب افتخار ساخته که در اسلوب ترسل و انشای فارسی بی مانند بوده است».
درست معلوم نیست که آیا مقصود بنداری این بوده که ترجمه اصل پهلوی تا زمان ابوالمعالی باقی مانده بوده است یا اینکه منظور وی ترجمه نثر بلعمی بوده است. شاید مراد وی همان ترجمه بلعمی بوده باشد و در این صورت کوشش ابوالمعالی را نباید ترجمه نام نهیم، بلکه باید تنظیم و آرایش ترجمه بلعمی که ممزوج به آیات و احادیث و حکم و اشعار و امثال عربی می باشد، دانست. گرچه مشهور است که ابوالمعالی کلیه و دمنه را به فارسی ترجمه کرده است، اما کار او حقیقت ترجمه را به معنای واقعی نداشته است، زیرا از برخی اشارات ابوالمعالی ظاهر می شود که این عمل را در حدود سال 536 هجری انجام داده باشد و چون اثر ابوالمعالی مانند آثار دیگران از بین نرفته و تاکنون باقی مانده است، اثر او معروف ترین و ارزنده ترین کوشش و اهتمامی است که در باره این کتاب شده است و شهرت آن با شهرت کتاب کلیله و دمنه عربی ابن مقفع برابر است و همین است که هرگاه نامی از کلیله و دمنه برده شود، عمل ابن المقفع و ابوالمعالی فوری به ذهن می آید
این کتاب، چنان که از قلم متین دانشمند مضطلع در لغت عربی و پارسی، عبدالله بن مقفع به خوبی از پهلوی به عربی ترجمه گردید و نام و شهرت بسزا یافت، همچنان به پارسی نیز از قلم شیوا و رسای ابوالمعالی بر متانت و بزرگی خویش برقرار بماند و سرمشق نثر فارسی ارباب قلم و اصحاب ادب گردید.
ابوالمعالی اصلا از مردم شیراز بود، ولی در غزنه شهرت یافت و به خدمت بهرامشاه غزنوی پیوست و کلیله و دمنه عربی ابن مقفع را به نام وی ترجمه کرد و در عهد خسرو ملک بن بهرامشاه به مرتبت وزارت رسید و سرانجام به فرمان وی کشته شد
وی این اثر را در نیمه اول قرن ششم هجری، به فرمان بهرامشاه غزنوی از عربی به نثر فارسی جدید ترجمه کرد، اما «قوام الدین بنداری»، مورخ و مترجم مشهور اصفهانی که شاهنامه فردوسی را به عربی ترجمه کرده، معتقد است که ابوالمعالی آن را از پارسی قدیم به پارسی جدید برگردانده است. او می گوید: «این کتاب به پارسی باستان تا زمان سلطان بهرامشاه بن مسعود بن محمود بن سبکتکین باقی بود، در آن وقت ابوالمعالی نصر الله بن محمد بن عبدالحمید کاتب غزنوی آن را به اسلوبی شیرین و به عباراتی نمکین درآورده و با استعاراتی که دل ها را جلب و اشاراتی که سینه ها را می گشاید، زینت بخشیده و به اشعار و امثال فصیح عربی ممزوج ساخته و ناسخ ما قبل خود شده است و این ابتکار را برای ایرانیان موجب افتخار ساخته که در اسلوب ترسل و انشای فارسی بی مانند بوده است».
درست معلوم نیست که آیا مقصود بنداری این بوده که ترجمه اصل پهلوی تا زمان ابوالمعالی باقی مانده بوده است یا اینکه منظور وی ترجمه نثر بلعمی بوده است. شاید مراد وی همان ترجمه بلعمی بوده باشد و در این صورت کوشش ابوالمعالی را نباید ترجمه نام نهیم، بلکه باید تنظیم و آرایش ترجمه بلعمی که ممزوج به آیات و احادیث و حکم و اشعار و امثال عربی می باشد، دانست. گرچه مشهور است که ابوالمعالی کلیه و دمنه را به فارسی ترجمه کرده است، اما کار او حقیقت ترجمه را به معنای واقعی نداشته است، زیرا از برخی اشارات ابوالمعالی ظاهر می شود که این عمل را در حدود سال 536 هجری انجام داده باشد و چون اثر ابوالمعالی مانند آثار دیگران از بین نرفته و تاکنون باقی مانده است، اثر او معروف ترین و ارزنده ترین کوشش و اهتمامی است که در باره این کتاب شده است و شهرت آن با شهرت کتاب کلیله و دمنه عربی ابن مقفع برابر است و همین است که هرگاه نامی از کلیله و دمنه برده شود، عمل ابن المقفع و ابوالمعالی فوری به ذهن می آید
wikinoor: کلیله_و_دمنه_(بوستان_کتاب)
دانشنامه عمومی
کَلیله و دِمنه نوشتهٔ ویشنا سرما کتابی است از اصل هندی که در دوران ساسانی به زبان پارسی میانه ترجمه شد. کلیله و دمنه کتابی پندآمیز است که در آن حکایت های گوناگون ( بیشتر از زبان حیوانات ) نقل شده است. نام کتاب از دو شغال به نام «کلیله» و «دمنه» گرفته شده که قصه های کتاب از زبان آن ها گفته شده است. بخش بزرگی از کتاب اختصاص به داستان این دو شغال دارد. اصل داستان های آن در هند و در حدود سال های ۵۰۰ تا ۱۰۰ پیش از میلاد به وقوع می پیوندند. [ ۱]
مجتبی مینوی دربارهٔ این کتاب می گوید: کتاب کلیله و دمنه از جمله آن مجموعه های دانش و حکمت است که مردمان خردمند قدیم گرد آوردند و «به هرگونه زبان» نوشتند و از برای فرزندان خویش به میراث گذاشتند و در اعصار و قرون متمادی گرامی می داشتند، می خواندند و از آن حکمت عملی و آداب زندگی و زبان می آموختند. [ ۲]
کلیله و دمنه در واقع تألیفی است مبتنی بر چند اثر هندی که مهم ترین آن ها پنجه تنتره ( به سانسکریت पञ्चतन्त्र؛ Panchatantra ) به معنی پنج فصل و به زبان سانسکریت است که توسط فیلسوف بیدبا و به دستور پادشاه هندی دبشلیم نوشته شده است. در روایات سنتی برزویه «مهتر اطبّای پارس» در زمان خسرو انوشیروان را مؤلف این اثر می دانند. نام پهلوی اثر کلیلگ و دمنگ بود. صورت پهلوی این اثر هم اکنون در دست نیست و در طول سالیان از بین رفته است؛ اما ترجمه ای از آن به زبان سریانی امروز در دست است. این ترجمه نزدیک ترین ترجمه از لحاظ زمانی به تألیف برزویه است. ∗
پس از اسلام روزبه پوردادویه ( ابن مقفع ) آن را به عربی ترجمه کرد. ترجمهٔ ابن مُقَفّع بسیار مقبول افتاد و مظهری از فصاحت در زبان عربی تلقی شد. ترجمهٔ ابن مقفع امروز موجود است اما میان نسخ مختلف آن گاه تفاوت های زیادی دیده می شود.
ابن ندیم در الفهرست∗ کلیله و دمنه را در شمار «کتاب های هند در افسانه و اَسمار و احادیث» آورده است و دربارهٔ آن گوید:
کتاب کلیله و دمنه هفده باب است و گویند هجده باب بوده که عبدالله بن مقفع و دیگران آن را ترجمه کرده اند، و این کتاب به شعر هم درآورده شده، و این کار را ابان بن عبدالحمید بن لاحق بن عقیر رقاشی کرده است و علی بن داود نیز آن را به شعر درآورده، و بشر بن معمده ترجمه ای از آن دارد که پاره ای از آن در دست مردم است؛ و من در نسخه دیدم که دو باب اضافه داشت و شاعران ایرانی این کتاب را به شعر درآورده اند که از فارسی به عربی ترجمه شده است؛ و از این کتاب مجموعه ها و منتخباتی است که ساختهٔ گروهی مانند ابن مقفع و سهل بن هارون و سلم رئیس بیت الحکمه و… .
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفمجتبی مینوی دربارهٔ این کتاب می گوید: کتاب کلیله و دمنه از جمله آن مجموعه های دانش و حکمت است که مردمان خردمند قدیم گرد آوردند و «به هرگونه زبان» نوشتند و از برای فرزندان خویش به میراث گذاشتند و در اعصار و قرون متمادی گرامی می داشتند، می خواندند و از آن حکمت عملی و آداب زندگی و زبان می آموختند. [ ۲]
کلیله و دمنه در واقع تألیفی است مبتنی بر چند اثر هندی که مهم ترین آن ها پنجه تنتره ( به سانسکریت पञ्चतन्त्र؛ Panchatantra ) به معنی پنج فصل و به زبان سانسکریت است که توسط فیلسوف بیدبا و به دستور پادشاه هندی دبشلیم نوشته شده است. در روایات سنتی برزویه «مهتر اطبّای پارس» در زمان خسرو انوشیروان را مؤلف این اثر می دانند. نام پهلوی اثر کلیلگ و دمنگ بود. صورت پهلوی این اثر هم اکنون در دست نیست و در طول سالیان از بین رفته است؛ اما ترجمه ای از آن به زبان سریانی امروز در دست است. این ترجمه نزدیک ترین ترجمه از لحاظ زمانی به تألیف برزویه است. ∗
پس از اسلام روزبه پوردادویه ( ابن مقفع ) آن را به عربی ترجمه کرد. ترجمهٔ ابن مُقَفّع بسیار مقبول افتاد و مظهری از فصاحت در زبان عربی تلقی شد. ترجمهٔ ابن مقفع امروز موجود است اما میان نسخ مختلف آن گاه تفاوت های زیادی دیده می شود.
ابن ندیم در الفهرست∗ کلیله و دمنه را در شمار «کتاب های هند در افسانه و اَسمار و احادیث» آورده است و دربارهٔ آن گوید:
کتاب کلیله و دمنه هفده باب است و گویند هجده باب بوده که عبدالله بن مقفع و دیگران آن را ترجمه کرده اند، و این کتاب به شعر هم درآورده شده، و این کار را ابان بن عبدالحمید بن لاحق بن عقیر رقاشی کرده است و علی بن داود نیز آن را به شعر درآورده، و بشر بن معمده ترجمه ای از آن دارد که پاره ای از آن در دست مردم است؛ و من در نسخه دیدم که دو باب اضافه داشت و شاعران ایرانی این کتاب را به شعر درآورده اند که از فارسی به عربی ترجمه شده است؛ و از این کتاب مجموعه ها و منتخباتی است که ساختهٔ گروهی مانند ابن مقفع و سهل بن هارون و سلم رئیس بیت الحکمه و… .
wiki: کلیله و دمنه
دانشنامه آزاد فارسی
کَلیلِه و دِمْنه
صفحه ای از کتاب صفحه ای از کتاب صفحه ای از کتاب مجموعه ای از داستان ها و حکایت های اخلاقی. در دوران انوشیروان از زبان سانسکریت به زبان پهلوی ترجمه شد. منبع اصلی کتاب، پَنْچَه تَنْتَرَه، در پنج فصل، امروز در دست است. بُرزویۀ طبیب، مترجم کتاب، داستان های دیگری را از دیگر منابع هندی، مانند مهابهاراته بدان افزود که این مجموعۀ پهلوی از میان رفته است. از روی ترجمۀ پهلوی، در ۵۷۰م ترجمه ای به زبان سریانی انجام شده که موجود است. در دورۀ اسلامی ابن مقفع کلیله و دمنۀ پهلوی را به نثر عربی ترجمه کرد و چند شاعر ازجمله اباّن لاحقی آن را به شعر عربی درآوردند. کتاب در زمان نصر بن احمد سامانی (۳۰۱ـ۳۳۱) از عربی به فارسی ترجمه شد که در دست نیست. رودکی همین ترجمه را به نظم کشیده که ابیات معدودی از آن باقی است. ترجمۀ عربی ابن مقفع را، در قرن ۶ق، ابوالمعالی نصرالله منشی به فارسی ترجمه کرد که امروز نیز در دست است. بعدها این کتاب چندین بار به صورت های مختلف و با نام های گوناگون ازجمله انوار سهیلی و داستان های بید پای انشا شد. داستان های این کتابِ آموزشی که مشحون از نکته های اخلاقی و اجتماعی به زبان تمثیل است، از زبان حیوانات به ویژه دو شغال به نام های کلیله و دمنه نقل شده است. این کتاب به بسیاری از زبان های اروپایی ترجمه شده است.
صفحه ای از کتاب صفحه ای از کتاب صفحه ای از کتاب مجموعه ای از داستان ها و حکایت های اخلاقی. در دوران انوشیروان از زبان سانسکریت به زبان پهلوی ترجمه شد. منبع اصلی کتاب، پَنْچَه تَنْتَرَه، در پنج فصل، امروز در دست است. بُرزویۀ طبیب، مترجم کتاب، داستان های دیگری را از دیگر منابع هندی، مانند مهابهاراته بدان افزود که این مجموعۀ پهلوی از میان رفته است. از روی ترجمۀ پهلوی، در ۵۷۰م ترجمه ای به زبان سریانی انجام شده که موجود است. در دورۀ اسلامی ابن مقفع کلیله و دمنۀ پهلوی را به نثر عربی ترجمه کرد و چند شاعر ازجمله اباّن لاحقی آن را به شعر عربی درآوردند. کتاب در زمان نصر بن احمد سامانی (۳۰۱ـ۳۳۱) از عربی به فارسی ترجمه شد که در دست نیست. رودکی همین ترجمه را به نظم کشیده که ابیات معدودی از آن باقی است. ترجمۀ عربی ابن مقفع را، در قرن ۶ق، ابوالمعالی نصرالله منشی به فارسی ترجمه کرد که امروز نیز در دست است. بعدها این کتاب چندین بار به صورت های مختلف و با نام های گوناگون ازجمله انوار سهیلی و داستان های بید پای انشا شد. داستان های این کتابِ آموزشی که مشحون از نکته های اخلاقی و اجتماعی به زبان تمثیل است، از زبان حیوانات به ویژه دو شغال به نام های کلیله و دمنه نقل شده است. این کتاب به بسیاری از زبان های اروپایی ترجمه شده است.
wikijoo: کلیله_و_دمنه
پیشنهاد کاربران
ورود کاربر / نام نویسی
نصرالله منشی
نصرالله منشی � کلیله و دمنه � مقدمهٔ نصرالله منشی �
بخش ۳ - دین بی ملک ضایع است و ملک بی دین باطل
و آن کس که در سایه رایت علما آرام گیرد تا بآفتاب کشف نزدیک افتد بمجرد معرفت آن شکوه و مهابت در ضمیر او پیدا آید که اوهام نهایت آن را در نتواند یافت و خواطر به کنه آن نتواند رسید. قوله تعالی: انما یخشی الله من عباده العلماء. بحکم این مقدمات روشن می گردد که دین بی ملک ضایع است و ملک بی دین باطل، و خدای می گوید، تقدست اسماوه و عمت نعماوه: لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط و انزلنا الحدید فیه باس شدید و منافع للناس. نظم این آیت پیش از استنباط و رویت چون متباعدی می نماید، که کتاب و ترازو و آهن به یکدیگر تناسب بیشتری ندارند، اما پس از تامل غبار شبهت و حجاب ریبت برخیزد و معلوم گجردد که این الفاظ به یکدیگر هرچه متناسب تر است و هر کلمتی رااعجازی هر چه ظاهر تر، چه بیان شرایع بکتاب تواند بود و، تقدیم ابواب عدل و انصاف بترازو و حساب و، تنفیذ این معانی بشمشیر. و چون مقرر گشت که مصالح دین بی شکوه پادشاهان اسلام نامرعی است، و نشاندن آتش فتنه بی مهابت شمشیر آبدار متعذر، فرضیت طاعت ملوک را، که فواید دین و دنیا بدان باز بسته است، هم شناخته شود، و روشن گردد که هر که دین او پاکتر و عقیدت او صافی تر در بزرگ داشت جانب ملوک و تعظیم فرمانهای پادشاهان مبالغت زیادت واجب شمرد، و هوا و طاعت و اخلاص و مناصحت ایشان را از ارکان دین پندارد، و ظاهر و باطن در خدمت ایشان برابر دارد؛ و بی تردد بباید دانست که اگر کسی امام اعظم را خلافی اندیشد و اندک و بسیار خیانتی روا دارد که خلل آن به اطراف ولایت و نواحی مملکت او بازگردد در دنیا مذموم باشد و بآخرت ماخوذ، چه مضرت آن هم به احکام شریعت پیوندد و هم خواص و عوام امت در رنج و مشقت افتند
... [مشاهده متن کامل]
نصرالله منشی
نصرالله منشی � کلیله و دمنه � مقدمهٔ نصرالله منشی �
بخش ۳ - دین بی ملک ضایع است و ملک بی دین باطل
و آن کس که در سایه رایت علما آرام گیرد تا بآفتاب کشف نزدیک افتد بمجرد معرفت آن شکوه و مهابت در ضمیر او پیدا آید که اوهام نهایت آن را در نتواند یافت و خواطر به کنه آن نتواند رسید. قوله تعالی: انما یخشی الله من عباده العلماء. بحکم این مقدمات روشن می گردد که دین بی ملک ضایع است و ملک بی دین باطل، و خدای می گوید، تقدست اسماوه و عمت نعماوه: لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط و انزلنا الحدید فیه باس شدید و منافع للناس. نظم این آیت پیش از استنباط و رویت چون متباعدی می نماید، که کتاب و ترازو و آهن به یکدیگر تناسب بیشتری ندارند، اما پس از تامل غبار شبهت و حجاب ریبت برخیزد و معلوم گجردد که این الفاظ به یکدیگر هرچه متناسب تر است و هر کلمتی رااعجازی هر چه ظاهر تر، چه بیان شرایع بکتاب تواند بود و، تقدیم ابواب عدل و انصاف بترازو و حساب و، تنفیذ این معانی بشمشیر. و چون مقرر گشت که مصالح دین بی شکوه پادشاهان اسلام نامرعی است، و نشاندن آتش فتنه بی مهابت شمشیر آبدار متعذر، فرضیت طاعت ملوک را، که فواید دین و دنیا بدان باز بسته است، هم شناخته شود، و روشن گردد که هر که دین او پاکتر و عقیدت او صافی تر در بزرگ داشت جانب ملوک و تعظیم فرمانهای پادشاهان مبالغت زیادت واجب شمرد، و هوا و طاعت و اخلاص و مناصحت ایشان را از ارکان دین پندارد، و ظاهر و باطن در خدمت ایشان برابر دارد؛ و بی تردد بباید دانست که اگر کسی امام اعظم را خلافی اندیشد و اندک و بسیار خیانتی روا دارد که خلل آن به اطراف ولایت و نواحی مملکت او بازگردد در دنیا مذموم باشد و بآخرت ماخوذ، چه مضرت آن هم به احکام شریعت پیوندد و هم خواص و عوام امت در رنج و مشقت افتند
... [مشاهده متن کامل]
درود و سلام و تحیت وصلوات ایزدی بر ذات معظم و روح مقدس مصطفی و اصحاب و اتباع و یاران و اشیاع او باد، درودی که امداد آن به امتداد روزگار متصل باشد، نسیم آن خاک از کلبه برآرد، ان الله و ملائکته یصلون علی النبی یا ایها الذین آمنوا صلوا علیه و سلموا تسلیما.
... [مشاهده متن کامل]
و چون می بایست که این ملت مخلد ماند و، ملک این امت بهمه آفاق بهمه آفاق و اقطار زمین برسد، و صدق این حدیث که یکی از معجزات باقی است جهانیان را معلوم گردد: قال النبی صلی الله علیه و آله �زویت لی الارض فاریت مشارقها و مغاربها و سیبلغ ملک امتی مازوی لی منها. � خلفای مصطفی را صلی الله علی و رضی عنهم در امر و نهی و حل و عقد دست برگشاد، و فرمان مطلق ارزانی داشت، و مطاوعت ایشان را بطاعت خود و رسول ملحق گردانید، حیث قال عز و جل:یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم. که تنفیذ شرایع دین و اظهار شعایر حق بی سیاست ملوک دین دار بر روی روزگار مخلد نماند، و مدت آن مقرون به انتهای عمر عالم صورت نبندد، و اشارت حضرت نبوت بدین وارد است که: الملک و الدین توامان. و بحقیقت بباید شناخت که ملوک اسلام سایه آفریدگارند، عز اسمه، که روی زمین بنور عدل ایشان جمال گیرد، و بهیبت و شکوه ایشان آبادانی جهان و تالف اهواء متعلق باشد، که بهیچ تاویل حلاوت عبادت را آن اثر نتواند بود که مهابت شمشیر را، و اگر این مصلحت بر این سیاقت رعایت نیافتی نظام کارها گسسته گشتی، و اختلاف کلمه از میان امت پیدا آمدی، و چنانکه در طباع مرکب است هر کسی به رای خویش در مهمات اسلام مداخلت کردی، و اصول شرعی و قوانین دینی مختل و مهمل گشتی، و عمربن الخطاب می گوید: مایزع السلطان اکثر مما یزع القرآن، و اقتباس این معنی از قرآن عظیم است: لانتم اشد رهبه فی صدورهم من الله ذلک بانهم قوم لایفقهون زیرا که نادان جز بعاجل عذاب از معاصی باز نباشد، و کمال عظمت و کباریای باری، جل جلاله، نشناسد.
نزد آن کش خرد نه همخوابه ست
شیر بیشه چو شیر گرمابه ست
... [مشاهده متن کامل]
و چون می بایست که این ملت مخلد ماند و، ملک این امت بهمه آفاق بهمه آفاق و اقطار زمین برسد، و صدق این حدیث که یکی از معجزات باقی است جهانیان را معلوم گردد: قال النبی صلی الله علیه و آله �زویت لی الارض فاریت مشارقها و مغاربها و سیبلغ ملک امتی مازوی لی منها. � خلفای مصطفی را صلی الله علی و رضی عنهم در امر و نهی و حل و عقد دست برگشاد، و فرمان مطلق ارزانی داشت، و مطاوعت ایشان را بطاعت خود و رسول ملحق گردانید، حیث قال عز و جل:یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم. که تنفیذ شرایع دین و اظهار شعایر حق بی سیاست ملوک دین دار بر روی روزگار مخلد نماند، و مدت آن مقرون به انتهای عمر عالم صورت نبندد، و اشارت حضرت نبوت بدین وارد است که: الملک و الدین توامان. و بحقیقت بباید شناخت که ملوک اسلام سایه آفریدگارند، عز اسمه، که روی زمین بنور عدل ایشان جمال گیرد، و بهیبت و شکوه ایشان آبادانی جهان و تالف اهواء متعلق باشد، که بهیچ تاویل حلاوت عبادت را آن اثر نتواند بود که مهابت شمشیر را، و اگر این مصلحت بر این سیاقت رعایت نیافتی نظام کارها گسسته گشتی، و اختلاف کلمه از میان امت پیدا آمدی، و چنانکه در طباع مرکب است هر کسی به رای خویش در مهمات اسلام مداخلت کردی، و اصول شرعی و قوانین دینی مختل و مهمل گشتی، و عمربن الخطاب می گوید: مایزع السلطان اکثر مما یزع القرآن، و اقتباس این معنی از قرآن عظیم است: لانتم اشد رهبه فی صدورهم من الله ذلک بانهم قوم لایفقهون زیرا که نادان جز بعاجل عذاب از معاصی باز نباشد، و کمال عظمت و کباریای باری، جل جلاله، نشناسد.
نزد آن کش خرد نه همخوابه ست
شیر بیشه چو شیر گرمابه ست
ورود کاربر / نام نویسی
نصرالله منشی
نصرالله منشی � کلیله و دمنه � مقدمهٔ نصرالله منشی �
بخش ۱ - وعلی الله توکلی
سپاس و ستایش مر خدای را جل جلاله که آثار قدرت او بر چهره روز روشن تابان است و انوار حکمت او در دل شب تاری درخشان، بخشاینده ای که تار عنکبوت را سدّ عصمت دوستان کرد، جباری که نیش پشه را تیغ قهر دشمنان گردانید، در فطرت کاینات به وزیر و مشیر و معاونت و مظاهرت محتاج نگشت و بدایع ابداع در عالم کون و فساد پدید آورد، و آدمیان را به فضیلت نطق و مزیت عقل از دیگر حیوانات ممیز گردانید، و از برای هدایت و ارشاد رسولان فرستاد تا خلق را از ظلمت و ضلالت برهانیدند، و صحن گیتی را به نور علم و معرفت آذین بستند، و آخر ایشان در نوبت و اول در رتبت، آسمان حق و آفتاب صدق، سید المرسلین و خاتم النبیین و قائدالغر المحجلین ابوالقاسم محمد بن عبدالله بن هاشم بن عبد مناف العربی را، صلی الله علیه و علی عترته الطاهرین، برای عز نبوت و ختم رسالت برگزید، و به معجزات ظاهر و دلایل واضح مخصوص گردانید، و از جهت الزام حجت و اقامت بینت به رفق و مدارا دعوت فرمود، و به اظهار آیات مثال داد، تا معاندت و تمرد کفار ظاهر گشت، و خردمندان دنیا را معلوم گشت که به دلالات عقلی و معجزات حسی التفات نمی نمایند، آنگاه آیات جهاد بیامد و فرضیت مجاهدت، هم از وجه شرع و هم از طریق خرد، ثابت شد. و تایید آسمانی و ثبات عزم صاحب شریعت بدان پیوست، و انصار حق را سعادت هدایت راه راست نمود، و مدد توفیق جمال حال ایشان را بیاراست، تا روی به قمع کافران آوردند، و پشت زمین را از خبث شرک ایشان پاک گردانیدند، و ملت حنیفی را به اقطار و آفاق جهان برساندیدند و حق را در مرکز خود قرار دادند.
... [مشاهده متن کامل]
فحمدا ثم حمدا ثم حمدا
لمن یعطی اذا شکر المزایا
و تبلطغا تحیاتی الی من
بیثرب فی الغدایا و العشایا
سلام مشوق یهدی الیه
من المدح الکرائم و الصفایا
نصرالله منشی
نصرالله منشی � کلیله و دمنه � مقدمهٔ نصرالله منشی �
بخش ۱ - وعلی الله توکلی
سپاس و ستایش مر خدای را جل جلاله که آثار قدرت او بر چهره روز روشن تابان است و انوار حکمت او در دل شب تاری درخشان، بخشاینده ای که تار عنکبوت را سدّ عصمت دوستان کرد، جباری که نیش پشه را تیغ قهر دشمنان گردانید، در فطرت کاینات به وزیر و مشیر و معاونت و مظاهرت محتاج نگشت و بدایع ابداع در عالم کون و فساد پدید آورد، و آدمیان را به فضیلت نطق و مزیت عقل از دیگر حیوانات ممیز گردانید، و از برای هدایت و ارشاد رسولان فرستاد تا خلق را از ظلمت و ضلالت برهانیدند، و صحن گیتی را به نور علم و معرفت آذین بستند، و آخر ایشان در نوبت و اول در رتبت، آسمان حق و آفتاب صدق، سید المرسلین و خاتم النبیین و قائدالغر المحجلین ابوالقاسم محمد بن عبدالله بن هاشم بن عبد مناف العربی را، صلی الله علیه و علی عترته الطاهرین، برای عز نبوت و ختم رسالت برگزید، و به معجزات ظاهر و دلایل واضح مخصوص گردانید، و از جهت الزام حجت و اقامت بینت به رفق و مدارا دعوت فرمود، و به اظهار آیات مثال داد، تا معاندت و تمرد کفار ظاهر گشت، و خردمندان دنیا را معلوم گشت که به دلالات عقلی و معجزات حسی التفات نمی نمایند، آنگاه آیات جهاد بیامد و فرضیت مجاهدت، هم از وجه شرع و هم از طریق خرد، ثابت شد. و تایید آسمانی و ثبات عزم صاحب شریعت بدان پیوست، و انصار حق را سعادت هدایت راه راست نمود، و مدد توفیق جمال حال ایشان را بیاراست، تا روی به قمع کافران آوردند، و پشت زمین را از خبث شرک ایشان پاک گردانیدند، و ملت حنیفی را به اقطار و آفاق جهان برساندیدند و حق را در مرکز خود قرار دادند.
... [مشاهده متن کامل]
فحمدا ثم حمدا ثم حمدا
لمن یعطی اذا شکر المزایا
و تبلطغا تحیاتی الی من
بیثرب فی الغدایا و العشایا
سلام مشوق یهدی الیه
من المدح الکرائم و الصفایا
باطل شدن اوصاف ستوده
وزیر گفت: پنج چیز، همه ی اوصاف ستوده را باطل گردانَد:
خشم حِلم مرد را در لباس تهتّک عرضه دهد و علم او را در صیغتِ جهل فرا نماید.
غم عقل را بپوشاند و تن را نزار کند.
... [مشاهده متن کامل]
کارزارِ دائم در مَصاف ها، نفس را به فنا سپارَد.
گرسنگی و تشنگی، جانوران را ناچیز کند.
لغات:
حلم: بردباری
تهتّک: جهل و خفّت
صیغت: شکل، صورت
کارزار: جنگ
مصاف: جمعِ مَصَفّ، میدانهای جنگ
جانور: جاندار.
شرح کلیله و دمنه، کرباسی و دکتر برزگر خالقی، ص ۲۶۴.
#کلیله_و_دمنه
#نصرالله_منشی
🖊📚"آن" ( فرهنگ، هنر، ادبیات )
وزیر گفت: پنج چیز، همه ی اوصاف ستوده را باطل گردانَد:
خشم حِلم مرد را در لباس تهتّک عرضه دهد و علم او را در صیغتِ جهل فرا نماید.
غم عقل را بپوشاند و تن را نزار کند.
... [مشاهده متن کامل]
کارزارِ دائم در مَصاف ها، نفس را به فنا سپارَد.
گرسنگی و تشنگی، جانوران را ناچیز کند.
لغات:
حلم: بردباری
تهتّک: جهل و خفّت
صیغت: شکل، صورت
کارزار: جنگ
مصاف: جمعِ مَصَفّ، میدانهای جنگ
جانور: جاندار.
شرح کلیله و دمنه، کرباسی و دکتر برزگر خالقی، ص ۲۶۴.
#کلیله_و_دمنه
#نصرالله_منشی
🖊📚"آن" ( فرهنگ، هنر، ادبیات )
داستان های زیبایی داره
" پنج تن ترا " به احتمال زیاد به این معناست که نویسنده به مخاطب گفته است که او دارای پنج تن می باشد. هدف بید پای نویسنده این اثر این بوده است که عنوان کتاب از طریق داستان های محتوا در حافظه و خاطره تاریخ حفظ گردد و بقا یابد. واژه تن به احتمال قوی تنها به معنای کالبد نمی باشد بلکه سرنوشت جنسی بهمراه کالبد. یعنی هرفرد انسانی هم میتواند پنج کالبد مردانه و هم پنج کالبد زنانه داشته باشد و از طریق این کالبدها پنج سرنوشت جنسی - عشقی وی جاری گردند. از آنجاییکه محتوای کتاب هیچگونه اشاره ای به سرنوشت های پنجگانه جنسی - عشقی و نفوس عشره یا خویشتن های دهگانه و ده کالبد نشده است، میتوان ادعای بالا را پذیرفت که هدف نویسنده از طریق بیان داستان های شیرین به زبان حیوانات فقط بقاء عنوان کتاب بوده باشد، یعنی حقیقتی که در عنوان نهفته است و نه در محتوا. بهر حال اخیرا یک متفکر ایرانی به این کشف بزرگ و خارقالعاده رسیده است که کلیه افراد انسانی تنها دارای یک سرنوشت جنسی - عشقی به شکل " یا مرد و یا زن " نیستند بلکه 5 تا و همچنین کلیه افراد انسانی تنها دارای یک نفس یا یک من و یا یک خویشتن واحد و یگانه و مجرد و منحصر بفرد و یک کالبد یا یک تن و یا یک بدن نیستند بلکه هرکدام 10 تا. این اندیشمند ایرانی از طریق غایت شناسی نظریه علمی مه بانگ حرکت هستی را از مبداء تا معاد به روشنی شگفت انگیزی در قالب اثری که هنوز تدوین نشده است، به نام " افسانه نوین آفرینش "
... [مشاهده متن کامل]
به تصویر کشیده است و از این طریق رازهای ژرف حکمت الاهی را فاش نموده است. راز هایی که در طول تاریخ بشریت تاکنون بر انبیاء و اولیاء ؛ حکیمان و ادیبان و شاعران و عارفان دینی ؛ فلاسفه و دانشمندان علوم طبیعی و تجربی و ریاضی پنهان و مخفی و کشف نشده باقی مانده بودند. بر اساس این حقایق و حقیقت ماورایی دیگری تحت عنوان " کثرت پایان ناپذیری ماورایی " یعنی تقسیم آگاهانه هستی بیکران به هستی های محدود و متناهی و همسان با محیط های ثابت و مسدود و نفوذ ناپذیر ، تعداد منازل نزولی و صعودی حرکت هستی توسط وی بدون استفاده تمثیلی و تشبیهی از زبان و منطق پرندگان و چرندگان، هرکدام 7 تا محاسبه و تعیین گردیده اند. او معتقد است که این منازل ؛ وادی ها ؛ شهر های عشق یا ایستگاه های هفتگانه سفر کل هستی در طول راه هرکدام در نوع خود بطور بیشمار در دوره های هفت مرحله ای در سطوح مختلف تکاملی بین دو سرحد نقصان کامل و کمال ایده آل از طریق وقوع قیامت ها یا مه بانگ های متوالی هفتگانه بر اثر نوسانات متوالی انبساط و انقباض کیهانی پشت سر هم با یک ترتیب و نظم خارقالعاده به ظهور میرسند و محو میگردند و هر بار در سطحی برتر و کمال یافته تر از سطوح قبلی. به قول حافظ میگوید که راه نوسان شب و روز ؛ هفته و ماه و فصل و سال؛ دهه و قرن و هزاره بسیار دراز است و قلندر بیدار.
... [مشاهده متن کامل]
به تصویر کشیده است و از این طریق رازهای ژرف حکمت الاهی را فاش نموده است. راز هایی که در طول تاریخ بشریت تاکنون بر انبیاء و اولیاء ؛ حکیمان و ادیبان و شاعران و عارفان دینی ؛ فلاسفه و دانشمندان علوم طبیعی و تجربی و ریاضی پنهان و مخفی و کشف نشده باقی مانده بودند. بر اساس این حقایق و حقیقت ماورایی دیگری تحت عنوان " کثرت پایان ناپذیری ماورایی " یعنی تقسیم آگاهانه هستی بیکران به هستی های محدود و متناهی و همسان با محیط های ثابت و مسدود و نفوذ ناپذیر ، تعداد منازل نزولی و صعودی حرکت هستی توسط وی بدون استفاده تمثیلی و تشبیهی از زبان و منطق پرندگان و چرندگان، هرکدام 7 تا محاسبه و تعیین گردیده اند. او معتقد است که این منازل ؛ وادی ها ؛ شهر های عشق یا ایستگاه های هفتگانه سفر کل هستی در طول راه هرکدام در نوع خود بطور بیشمار در دوره های هفت مرحله ای در سطوح مختلف تکاملی بین دو سرحد نقصان کامل و کمال ایده آل از طریق وقوع قیامت ها یا مه بانگ های متوالی هفتگانه بر اثر نوسانات متوالی انبساط و انقباض کیهانی پشت سر هم با یک ترتیب و نظم خارقالعاده به ظهور میرسند و محو میگردند و هر بار در سطحی برتر و کمال یافته تر از سطوح قبلی. به قول حافظ میگوید که راه نوسان شب و روز ؛ هفته و ماه و فصل و سال؛ دهه و قرن و هزاره بسیار دراز است و قلندر بیدار.
کتاب خوبی و پر معناس . عالههه
گر دسته گل نیاید از ما هم هیزم دیگ را بشائیم