چشمه شفابخش

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] چشمه شفابخش (قرآن). در قرآن کریم از چشمه هایی سخن به میان آمده است که شفا دهنده و حیات بخش بودند.
با ضربه پای ایوب علیه السلام، آبی شفا بخش شروع به جوشش نمود.واذکر عبدنا ایوب اذ نادی ربه انی مسنی الشیطـن بنصب وعذاب• ارکض برجلک هـذا مغتسل بارد وشراب (و بنده ما ایوب را به یاد آور آنگاه که پروردگارش را ندا داد که شیطان مرا به رنج و عذاب مبتلا کرد •(به او گفتیم) با پای خود (به زمین ) بکوب اینک این چشمه ساری است سرد و آشامیدنی.) ««ارْکُض» از ماده «رکض» (بر وزن مکث) به معنی کوبیدن پا بر زمین، و گاه، به معنی دویدن آمده است، و در اینجا به معنی اول است. همان خداوندی که چشمه زمزم را در آن بیابان خشک و سوزان، از زیر پاشنه پای « اسماعیل » شیرخوار، بیرون آورد، و همان خداوندی که هر حرکت و هر سکونی، هر نعمت و هر موهبتی، از ناحیه اوست، این فرمان را نیز در مورد ایوب صادر کرد، چشمه آب جوشیدن گرفت، چشمه ای خنک، گوارا و شفابخش از بیماری های «برون» و «درون». بعضی معتقدند: این چشمه دارای یک نوع آب معدنی بوده که هم برای نوشیدن گوارا بوده، و هم اثرات شفابخش از نظر بیماری ها داشته، هر چه بود، لطف و رحمت الهی بود، درباره پیامبری صابر و شکیبا. «مُغْتَسَل» به معنی آبی است که با آن شستشو می کنند، و بعضی آن را به معنی محل شستشو دانسته اند، ولی معنی اول صحیح تر به نظر می رسد، و به هر حال توصیف آن آب، به خنک بودن شاید اشاره ای به تأثیر مخصوص شستشو با آب سرد برای بهبود و سلامت تن باشد، همان گونه که در طب امروز، نیز ثابت شده است.» «و سیاق آیه که سیاق امر است اشعار دارد بلکه کشف می کند از اینکه : آن جناب در آن موقع آن قدر از پا درآمده بود که قادر به ایستادن و راه رفتن با پای خود نبوده ، و در سراپای بدن بیماری داشته ، و خدای تعالی اول مرض پای او را شفا داده ، و بعد چشمهای در آنجا برایش جوشانده ، و دستور داد که از آن چشمه حمام بگیرد، و بنوشد تا ظاهر و باطن بدنش از سایر مرضها بهبودی یابد. و این مطالبی که گفتیم از سیاق آیه استفاده می شود، مورد تأیید روایات هم هست .»
مقصود از نصب و عذاب
««نُصْب» (بر وزن عسر) و «نَصَب» (بر وزن حسد) هر دو، به معنی بلا و شرّ است. از این آیه، اولًا مقام والای ایوب علیه السلام در پیشگاه خدا، به عنوان «عَبْدَنا» (بنده ما) به خوبی استفاده می شود، ثانیاً اشاره سربسته ای است به گرفتاریهای شدید و طاقت فرسا و درد و رنج فراوان ایوب علیه السلام. شرح این ماجرا در قرآن نیامده، ولی در کتب معروف حدیث و در تفاسیر به این صورت نقل شده است: کسی از امام صادق علیه السلام سؤال کرد: بلائی که دامن گیر ایوب شد، برای چه بود؟ (شاید فکر می کرد، کار خلافی از او سر زده بود که خداوند او را مبتلا ساخت). امام علیه السلام در پاسخ او جواب مشروحی فرمود که خلاصه اش چنین است: «ایوب به خاطر کفران نعمت ، گرفتار آن مصائب عظیم نشد، بلکه به عکس به خاطر شکر نعمت بود، زیرا شیطان به پیشگاه خدا، عرضه داشت: اگر ایوب را شاکر می بینی به خاطر نعمت فراوانی است که به او داده ای، مسلماً اگر این نعمت ها از او گرفته شود، او هرگز بنده شکرگزاری نخواهد بود! خداوند، برای این که اخلاص ایوب را بر همگان روشن سازد، و او را الگوئی برای جهانیان قرار دهد، که به هنگام «نعمت» و «رنج»، هر دو «شاکر» و «صابر» باشند، به شیطان اجازه داد که بر دنیای او مسلط گردد.» «و از ظاهر آیات بعدی برمی آید که مرادش از ((نصب و عذاب (( بد حالی و گرفتاریهایی است که در بدن او و در خاندانش پیدا شد...و ظاهرا مراد از ((مس شیطان به نصب و عذاب)) این است که : می خواهد ((نصب)) و ((عذاب)) را به نحوی از سببیت و تأثیر به شیطان نسبت دهد. و بگوید که شیطان در این گرفتاریهای من مؤ ثر و دخیل بوده است . و همین معنا از روایات هم برمی آید. و در اینجا این سؤ ال پیش می آید که یکی از گرفتاریهای ایوب مرض او بود، و مرض علل و اسباب عادی و طبیعی دارد، پس چگونه آن جناب مرض خود را هم به شیطان نسبت داد و هم به بعضی از علل طبیعی ؟جواب این اشکال آن است که : این دو سبب یعنی شیطان و عوامل طبیعی ، دو سبب در عرض هم نیستند، تا در یک مسبب جمع نشوند، و نشود مرض را به هر دو نسبت داد، بلکه دو سبب طولی اند و توضیح آن در تفسیر آیه ((و لو ان اهل القری آمنوا و اتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء))، در جلد هشتم این کتاب بیان گردیده ، بدانجا مراجعه شود....»

پیشنهاد کاربران

بپرس