لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] هارون خلیفه معروف عباسی در سال صد و چهل و هشتم هجری قمری در منطقۀ ری بدنیا آمد. پدرش در آن زمان امیر منطقۀ ری و خراسان بود. کنیۀ هارون ابوجعفر و نسب وی هارون بن محمد بن منصور بن محمد بن علی بن عبدالله بن عباس است. مادر وی کنیزی به نام خیزران بود. فضل بن یحیی پسر یحیی بن خالد برمکی ده روز پس از او به دنیا آمد و مادر فضل، رشید را شیر داد و فضل و رشید برادر رضاعی بودند. هارون در سال ۱۷۰ هجری با موت برادرش هادی به خلافت رسید.
هارون از مشهورترین خلفای عباسی به حساب می آید شهرت او از شرق فراتر رفت و به غرب رسید و برخی از پادشاهان اروپا سعی در ایجاد روابط حسنه با او داشتند. عصر هارون به جهت درامد زیاد، اموال فراوان، رونق تجارت، پیشرفت علم، فلسفه و موفقیت در فتوحات، عصر طلایی دوران حکومت عباسی نامیده می شود. هارون در همان شبی که هادی درگذشت به خلافت رسید. هنگامی که هادی درگذشت خزیمة بن خازم در نیمه های شب بر بستر جعفر بن هادی آمد و با ارعاب و تهدید برای هارون بیعت گرفت. هارون خلافت خود را مدیون مادرش و کوشش های مداوم یحیی بن خالد برمکی بود. یحیی که به دلیل پشتیبانی از هارون در زندان هادی به سر می برد بلافاصله پس از انکه هارون بر خلافت رسید از زندان رهایی یافت و از جانب خلیفه به مقام وزارت منصوب شد و فرمان داد تا خبر مرگ هادی و خلافت وی را به همه ولایات گزارش کند و از امیران و سپاهیان برای او بیعت بگیرد.
خصوصیات متضاد هارون
از نظر روانشناسی برخی افراد در اثر ناهنجاری های دوران تربیت دچار تضاد فکری هستند که این موضوع آنان را چند شخصیتی می کند. هارون که در دربار خلافت رشد کرده بود، زندگی همراه با خوشی و لذتی را گذرانده بود و اکنون بخاطر موقعیت وی در کشور اسلامی، مجبور بود که در ظاهر پایبند به قوانین شرع باشد.هارون خصوصیات متضادی داشت، رحم و خشونت، ظلم و عدل. روزی نزد فضیل عیاض که از مردان وارسته بود رفت و در اثر موعظه او گریست و از شدت گریه بیهوش شد و این واقعه چند بار تکرار شد و از طرفی در بارگاه او دو هزار کنیزک بود که سیصد نفر از آنان مخصوص آواز و رقص بودند. برخی از تواریخ او را فردی زاهد و پرهیزکار می دانند و نوشته اند که او روزی صد رکعت نماز می خواند. و بر این امر مداومت داشت، دوستدار علم بود و حرمات الهی را تعظیم می نمود و این قبیل توصیفات از هارون، برگرفته از همین خصلت اوست.هارون سعی می کرد که به تمام اعمال خود صبغه شرعی بدهد. نقل شده در یکی از سال های خلافتش به مکه رفت و هنگام اعمال برای پزشک مسیحی خود بسیار دعا کرد. برخی اعتراض کردند که او مسیحی است و دعا در حق او جایز نیست هارون در جواب گفت: چون سلامتی من در دست اوست و سلامتی من بر صلاح مسلمین است، پس صلاح مسلمین در دست اوست و دعا برای او اشکالی ندارد.
نحوه برخورد با شیعیان
هارون می دانست که امام موسی بن جعفر (علیه السّلام) و پیروانش او را غاصب خلافت می دانند و لذا اگر روزی قدرت به دست شیعیان بیفتد در براندازی حکومت وی درنگ نخواهند کرد، لذا سعی می کرد خود را مدافع و حامی حضرت جلوه دهد تا با این حیله هم خود را به ایشان نزدیک کرده و وی را تحت نظارت خود داشته باشد و هم در انظار عمومی مردم وجهه مثبتی پیدا کند.روزی هارون به آن حضرت اعلام کرد که حاضرم فدک را بازگردانم. امام فرمود: به شرطی حاضرم که آنرا با تمام حدود و مرزهایش تحویل بگیرم و اگر مرزهای واقعی آن را بگویم تو آن را باز نمی گردانی. هارون به حضرت اصرار کرد و سوگند یاد کرد که چنین کاری را انجام می دهد. حضرت فرمود: حد اول آن عدن و حد دوم سمرقند و حد سوم آفریقا و حد چهارم آن مناطق ارنیه و بحر خزر است. هارون خشمگین شده، گفت: «با این ترتیب برای ما چیزی باقی نمی ماند. امام فرمود: می دانستم که نخواهی پذیرفت و به همین دلیل از گفتن آن امتناع داشتم. حضرت با این حرکت به هارون و همه اطرافیان فهماند که مراد آنان از فدک مجموعه خلافت و حکومت است. که اصحاب سقیفه آنرا غصب کردند و این کار جلوه ای از غصب خلافت بود.هارون به دلیل ترسی که از شیعیان و قیام آنها داشت، به شدت آنان را سرکوب می کرد و آنان را تک تک و بصورت جمعی قتل عام می کرد، لکن تمام این خونریزی ها را در نقاب شرع اسلام و حفظ مصالح مسلمین انجام می داد.شخصی به نام سفیان بن بزار می گوید روزی نزد مامون بودم گفت: آیا می دانید مذهب تشیع را چه کسی به من آموخت؟! حاضرین گفتند: نه، گفت: پدرم هارون الرشید آن را به من یاد داد. پرسیدند: چگونه در حالی که او شیعیان را می کشت. مامون گفت: رشید به خاطر حکومت آنها را می کشت. چرا که حکومت عقیم و نازا است. از این امر به خوبی پیداست که مساله کشتن شیعیان و بالخصوص علویان در بین خلفاء و اطرافیان آنها یک مساله سیاسی بوده است.
حوادث خلافت هارون
...
هارون از مشهورترین خلفای عباسی به حساب می آید شهرت او از شرق فراتر رفت و به غرب رسید و برخی از پادشاهان اروپا سعی در ایجاد روابط حسنه با او داشتند. عصر هارون به جهت درامد زیاد، اموال فراوان، رونق تجارت، پیشرفت علم، فلسفه و موفقیت در فتوحات، عصر طلایی دوران حکومت عباسی نامیده می شود. هارون در همان شبی که هادی درگذشت به خلافت رسید. هنگامی که هادی درگذشت خزیمة بن خازم در نیمه های شب بر بستر جعفر بن هادی آمد و با ارعاب و تهدید برای هارون بیعت گرفت. هارون خلافت خود را مدیون مادرش و کوشش های مداوم یحیی بن خالد برمکی بود. یحیی که به دلیل پشتیبانی از هارون در زندان هادی به سر می برد بلافاصله پس از انکه هارون بر خلافت رسید از زندان رهایی یافت و از جانب خلیفه به مقام وزارت منصوب شد و فرمان داد تا خبر مرگ هادی و خلافت وی را به همه ولایات گزارش کند و از امیران و سپاهیان برای او بیعت بگیرد.
خصوصیات متضاد هارون
از نظر روانشناسی برخی افراد در اثر ناهنجاری های دوران تربیت دچار تضاد فکری هستند که این موضوع آنان را چند شخصیتی می کند. هارون که در دربار خلافت رشد کرده بود، زندگی همراه با خوشی و لذتی را گذرانده بود و اکنون بخاطر موقعیت وی در کشور اسلامی، مجبور بود که در ظاهر پایبند به قوانین شرع باشد.هارون خصوصیات متضادی داشت، رحم و خشونت، ظلم و عدل. روزی نزد فضیل عیاض که از مردان وارسته بود رفت و در اثر موعظه او گریست و از شدت گریه بیهوش شد و این واقعه چند بار تکرار شد و از طرفی در بارگاه او دو هزار کنیزک بود که سیصد نفر از آنان مخصوص آواز و رقص بودند. برخی از تواریخ او را فردی زاهد و پرهیزکار می دانند و نوشته اند که او روزی صد رکعت نماز می خواند. و بر این امر مداومت داشت، دوستدار علم بود و حرمات الهی را تعظیم می نمود و این قبیل توصیفات از هارون، برگرفته از همین خصلت اوست.هارون سعی می کرد که به تمام اعمال خود صبغه شرعی بدهد. نقل شده در یکی از سال های خلافتش به مکه رفت و هنگام اعمال برای پزشک مسیحی خود بسیار دعا کرد. برخی اعتراض کردند که او مسیحی است و دعا در حق او جایز نیست هارون در جواب گفت: چون سلامتی من در دست اوست و سلامتی من بر صلاح مسلمین است، پس صلاح مسلمین در دست اوست و دعا برای او اشکالی ندارد.
نحوه برخورد با شیعیان
هارون می دانست که امام موسی بن جعفر (علیه السّلام) و پیروانش او را غاصب خلافت می دانند و لذا اگر روزی قدرت به دست شیعیان بیفتد در براندازی حکومت وی درنگ نخواهند کرد، لذا سعی می کرد خود را مدافع و حامی حضرت جلوه دهد تا با این حیله هم خود را به ایشان نزدیک کرده و وی را تحت نظارت خود داشته باشد و هم در انظار عمومی مردم وجهه مثبتی پیدا کند.روزی هارون به آن حضرت اعلام کرد که حاضرم فدک را بازگردانم. امام فرمود: به شرطی حاضرم که آنرا با تمام حدود و مرزهایش تحویل بگیرم و اگر مرزهای واقعی آن را بگویم تو آن را باز نمی گردانی. هارون به حضرت اصرار کرد و سوگند یاد کرد که چنین کاری را انجام می دهد. حضرت فرمود: حد اول آن عدن و حد دوم سمرقند و حد سوم آفریقا و حد چهارم آن مناطق ارنیه و بحر خزر است. هارون خشمگین شده، گفت: «با این ترتیب برای ما چیزی باقی نمی ماند. امام فرمود: می دانستم که نخواهی پذیرفت و به همین دلیل از گفتن آن امتناع داشتم. حضرت با این حرکت به هارون و همه اطرافیان فهماند که مراد آنان از فدک مجموعه خلافت و حکومت است. که اصحاب سقیفه آنرا غصب کردند و این کار جلوه ای از غصب خلافت بود.هارون به دلیل ترسی که از شیعیان و قیام آنها داشت، به شدت آنان را سرکوب می کرد و آنان را تک تک و بصورت جمعی قتل عام می کرد، لکن تمام این خونریزی ها را در نقاب شرع اسلام و حفظ مصالح مسلمین انجام می داد.شخصی به نام سفیان بن بزار می گوید روزی نزد مامون بودم گفت: آیا می دانید مذهب تشیع را چه کسی به من آموخت؟! حاضرین گفتند: نه، گفت: پدرم هارون الرشید آن را به من یاد داد. پرسیدند: چگونه در حالی که او شیعیان را می کشت. مامون گفت: رشید به خاطر حکومت آنها را می کشت. چرا که حکومت عقیم و نازا است. از این امر به خوبی پیداست که مساله کشتن شیعیان و بالخصوص علویان در بین خلفاء و اطرافیان آنها یک مساله سیاسی بوده است.
حوادث خلافت هارون
...
wikifeqh: هارون_عباسی
[ویکی اهل البیت] هارون الرشید پنجمین خلیفه عباسی و یکی از سفّاک ترین و عیّاش ترین خلفای عباسی بود که در طول زندگی ننگین خود، چند صد نفر از فرزندان حضرت فاطمه علیهاالسلام را کشت. قبیح ترین عمل هارون در زمان خلافتش به شهادت رساندن حضرت امام موسی کاظم علیه السلام بود.
عصر هارون به جهت درآمد زیاد، اموال فراوان، رونق تجارت، پیشرفت علم، فلسفه و موفقیت در فتوحات، عصر طلایی دوران حکومت عباسی نامیده می شود.
هارون، ابوجعفر فرزند مهدی عباسی است. در سال 145 ه.ق در شهر ری به دنیا آمد. مادرش کنیزی بنام خیزران بود.
هارون در همان شبی که هادی درگذشت به خلافت رسید. هنگامی که هادی درگذشت خزیمة بن خازم در نیمه های شب بر بستر جعفر بن هادی آمد و با ارعاب و تهدید برای هارون بیعت گرفت. هارون خلافت خود را مدیون مادرش و کوشش های مداوم یحیی بن خالد برمکی بود. یحیی که به دلیل پشتیبانی از هارون در زندان هادی بسر می برد بلافاصله پس از آن که هارون بر خلافت رسید از زندان رهایی یافت و از جانب خلیفه به مقام وزارت منصوب شد و فرمان داد تا خبر مرگ هادی و خلافت وی را به همه ولایات گزارش کند و از امیران و سپاهیان برای او بیعت بگیرد.
هارون در آغاز حکومتش خواست سیاست خشن هادی را در برابر علویان جبران کند لذا با آنان ملایمت و همدردی نشان داد و به آنان امان داد و علویان ساکن بغداد را به مدینه بازگرداند و استاندار مدینه را به جهت آزار علویان درگذشته برکنار کرد.
اما علویان از اعتقاد راسخ خود مبنی بر این که خلافت حق ایشان است برنگشتند و برای رسیدن به آن دست به مبارزه و شورش زدند. قیام یحیی بن عبدالله، از جمله قیام های علویان، در دوران هارون الرشید اتفاق افتاد. یحیی بن عبدالله بن حسن بن حسن برادر نفس زکیه از داعیان و مبلغان او بود. او هنگامی که قیام نفس زکیه با شکست روبرو شد و پیروانش مورد تعقیب عباسیان قرار گرفتند به دیلم رفت و خود را امام خواند و مردم نیز با وی بیعت کردند و او را فرمانروای دولت نامیدند. هارون الرشید برای از بین بردن خطر یحیی، وی را به همراه امان نامه ای که به امضای قاضیان و بزرگان بنی هاشم رسانده بود به بغداد دعوت کرد و یحیی نیز با فضل به بغداد آمد. هارون ابتدا مقدم یحیی را گرامی داشت ولی اندکی بعد فقیهان و قاضیان را به صدور فتوایی مبنی بر مشروعیت نقض آن پیمان نامه مجبور کرد و سپس یحیی را به قتل رساند. قتل یحیی موجب برانگیخته شدن عواطف و احساسات مردم دیلم شد و زمینه ی تاسیس دولتی مستقل و شیعی را در قلمرو خلافت عباسی یعنی علویان طبرستان را فراهم کرد.
دوران طولانی خلافت هارون با قیام ها و شورش های مختلفی همراه بود. گروهی از خوارج که قدرت خلفا و احکام شرعی آنان را قبول نداشتند در منطقه جزیره (قسمت شمالی عراق) به فرماندهی ولید بن طریف شاری فعال شدند و قدرت خود را به آذربایجان و ارمنستان و سواد عراق گسترش دادند که هارون نیروی نظامی به رهبری یزید بن مزید شیبانی به رویارویی با آنان فرستاد و در سال 179 ه.ق بر آنان چیره شد.
در سرزمین شام نیز برخوردهای قبیله ای بین یمنی ها و عرنانی ها در سال 176 ه.ق، در دمشق به بالاترین حد خود رسید و نزدیک دو سال این درگیری ها طول کشید و هارون با کمک برمکیان توانست اوضاع را سامان دهد.
عصر هارون به جهت درآمد زیاد، اموال فراوان، رونق تجارت، پیشرفت علم، فلسفه و موفقیت در فتوحات، عصر طلایی دوران حکومت عباسی نامیده می شود.
هارون، ابوجعفر فرزند مهدی عباسی است. در سال 145 ه.ق در شهر ری به دنیا آمد. مادرش کنیزی بنام خیزران بود.
هارون در همان شبی که هادی درگذشت به خلافت رسید. هنگامی که هادی درگذشت خزیمة بن خازم در نیمه های شب بر بستر جعفر بن هادی آمد و با ارعاب و تهدید برای هارون بیعت گرفت. هارون خلافت خود را مدیون مادرش و کوشش های مداوم یحیی بن خالد برمکی بود. یحیی که به دلیل پشتیبانی از هارون در زندان هادی بسر می برد بلافاصله پس از آن که هارون بر خلافت رسید از زندان رهایی یافت و از جانب خلیفه به مقام وزارت منصوب شد و فرمان داد تا خبر مرگ هادی و خلافت وی را به همه ولایات گزارش کند و از امیران و سپاهیان برای او بیعت بگیرد.
هارون در آغاز حکومتش خواست سیاست خشن هادی را در برابر علویان جبران کند لذا با آنان ملایمت و همدردی نشان داد و به آنان امان داد و علویان ساکن بغداد را به مدینه بازگرداند و استاندار مدینه را به جهت آزار علویان درگذشته برکنار کرد.
اما علویان از اعتقاد راسخ خود مبنی بر این که خلافت حق ایشان است برنگشتند و برای رسیدن به آن دست به مبارزه و شورش زدند. قیام یحیی بن عبدالله، از جمله قیام های علویان، در دوران هارون الرشید اتفاق افتاد. یحیی بن عبدالله بن حسن بن حسن برادر نفس زکیه از داعیان و مبلغان او بود. او هنگامی که قیام نفس زکیه با شکست روبرو شد و پیروانش مورد تعقیب عباسیان قرار گرفتند به دیلم رفت و خود را امام خواند و مردم نیز با وی بیعت کردند و او را فرمانروای دولت نامیدند. هارون الرشید برای از بین بردن خطر یحیی، وی را به همراه امان نامه ای که به امضای قاضیان و بزرگان بنی هاشم رسانده بود به بغداد دعوت کرد و یحیی نیز با فضل به بغداد آمد. هارون ابتدا مقدم یحیی را گرامی داشت ولی اندکی بعد فقیهان و قاضیان را به صدور فتوایی مبنی بر مشروعیت نقض آن پیمان نامه مجبور کرد و سپس یحیی را به قتل رساند. قتل یحیی موجب برانگیخته شدن عواطف و احساسات مردم دیلم شد و زمینه ی تاسیس دولتی مستقل و شیعی را در قلمرو خلافت عباسی یعنی علویان طبرستان را فراهم کرد.
دوران طولانی خلافت هارون با قیام ها و شورش های مختلفی همراه بود. گروهی از خوارج که قدرت خلفا و احکام شرعی آنان را قبول نداشتند در منطقه جزیره (قسمت شمالی عراق) به فرماندهی ولید بن طریف شاری فعال شدند و قدرت خود را به آذربایجان و ارمنستان و سواد عراق گسترش دادند که هارون نیروی نظامی به رهبری یزید بن مزید شیبانی به رویارویی با آنان فرستاد و در سال 179 ه.ق بر آنان چیره شد.
در سرزمین شام نیز برخوردهای قبیله ای بین یمنی ها و عرنانی ها در سال 176 ه.ق، در دمشق به بالاترین حد خود رسید و نزدیک دو سال این درگیری ها طول کشید و هارون با کمک برمکیان توانست اوضاع را سامان دهد.
wikiahlb: هارون_الرشید
دانشنامه آزاد فارسی
هارونُ الرَّشید (ری ۱۴۹ـ خراسان ۱۹۳ق)
(هارون بن مهدی ملقب به اَلرّشید) پنجمین و مشهورترین خلیفۀ عباسی (حک: ۱۷۰ـ۱۹۳ق). فرزند مهدی بود و با فرمان پدر به جنگ با رومیان رفت و تا دروازه های قسطنطنیه پیش روی کرد. وی پس از مرگ برادرش، هادی، به خلافت رسید. در خلافت هارون ، یحیی بن عبدالله بن حسن که در مخالفت خلیفه به سرزمین دیلم درآمده بود، امان داده شد، ولی هارون او را به زندان انداخت. به رغم قدرت و عظمت ظاهری خلافت هارون ، شورش های وسیعی در ایالت های سند، شام ، جزیره ، افریقیه (تونس )، یمن و ارمنستان به وقوع پیوست که با نیروی نظامی یا تدبیر فرماندهان خلیفه ، آن مناطق آرام گشت. وی امام موسی کاظم (ع) را توقیف کرد و پس از چند سال حبس ایشان را به شهادت رساند. در خلافت هارون ، نخستین بار در قلمرو خلافت تجزیه پدید آمد و اِدْریس بن عبدالله نخستین حکومت علویان را در مراکش برپا کرد. ابراهیم بن اَغْلَب نیز به فرمان هارون فرمانروای افریقیه شد و حکومت آن منطقه در میان خاندانش تداوم یافت . هارون در ۱۷۵ق فرزندش ، محمد امین، را ولایتعهد کرد و در ۱۸۳ق برای فرزند دیگرش ، عبدالله مأمون ، به ولایتعهدی امین بیعت گرفت و به سال ۱۸۹ق، قاسم، فرزند سوم خود، را به عنوان ولیعهد مأمون معرفی کرد. دوران خلافت هارون همراه شکوفایی در رونق قلمرو عباسیان بود. افسانه های هزارو یک شب یادآور عصر هارون است. وی در ۲۳ سال خلافت خود، یک سال به حج و سال دیگر به جنگ می رفت. هارون نخستین خلیفۀ عباسی است که چوگان بازی کرد. یحیی و جعفر بَرْمکی، از برامکه ای که تبار بزرگان ایران باستان داشتند، در زمان هارون بر همۀ دستگاه خلافت مسلط بودند، لذا هارون از آن ها سخت بیمناک شد و سرانجام در یک شب همۀ آنان را گرفت و کشت یا به زندان انداخت . هارون در ۱۹۲ق برای سرکوبی شورش خراسان رهسپار آن دیار شد و به طوس آمد و در روستای سَناباد منزل کرد ولی سخت بیمار شد و درگذشت و همان جا مدفون شد.
(هارون بن مهدی ملقب به اَلرّشید) پنجمین و مشهورترین خلیفۀ عباسی (حک: ۱۷۰ـ۱۹۳ق). فرزند مهدی بود و با فرمان پدر به جنگ با رومیان رفت و تا دروازه های قسطنطنیه پیش روی کرد. وی پس از مرگ برادرش، هادی، به خلافت رسید. در خلافت هارون ، یحیی بن عبدالله بن حسن که در مخالفت خلیفه به سرزمین دیلم درآمده بود، امان داده شد، ولی هارون او را به زندان انداخت. به رغم قدرت و عظمت ظاهری خلافت هارون ، شورش های وسیعی در ایالت های سند، شام ، جزیره ، افریقیه (تونس )، یمن و ارمنستان به وقوع پیوست که با نیروی نظامی یا تدبیر فرماندهان خلیفه ، آن مناطق آرام گشت. وی امام موسی کاظم (ع) را توقیف کرد و پس از چند سال حبس ایشان را به شهادت رساند. در خلافت هارون ، نخستین بار در قلمرو خلافت تجزیه پدید آمد و اِدْریس بن عبدالله نخستین حکومت علویان را در مراکش برپا کرد. ابراهیم بن اَغْلَب نیز به فرمان هارون فرمانروای افریقیه شد و حکومت آن منطقه در میان خاندانش تداوم یافت . هارون در ۱۷۵ق فرزندش ، محمد امین، را ولایتعهد کرد و در ۱۸۳ق برای فرزند دیگرش ، عبدالله مأمون ، به ولایتعهدی امین بیعت گرفت و به سال ۱۸۹ق، قاسم، فرزند سوم خود، را به عنوان ولیعهد مأمون معرفی کرد. دوران خلافت هارون همراه شکوفایی در رونق قلمرو عباسیان بود. افسانه های هزارو یک شب یادآور عصر هارون است. وی در ۲۳ سال خلافت خود، یک سال به حج و سال دیگر به جنگ می رفت. هارون نخستین خلیفۀ عباسی است که چوگان بازی کرد. یحیی و جعفر بَرْمکی، از برامکه ای که تبار بزرگان ایران باستان داشتند، در زمان هارون بر همۀ دستگاه خلافت مسلط بودند، لذا هارون از آن ها سخت بیمناک شد و سرانجام در یک شب همۀ آنان را گرفت و کشت یا به زندان انداخت . هارون در ۱۹۲ق برای سرکوبی شورش خراسان رهسپار آن دیار شد و به طوس آمد و در روستای سَناباد منزل کرد ولی سخت بیمار شد و درگذشت و همان جا مدفون شد.
wikijoo: هارون_الرشید
پیشنهاد کاربران
أبو جعفر هارون بن محمدالمهدی بن أبی جعفر المنصور مشهور به هارون الرشید ( زایش ۱۴۹–۱۹۳ ه. ق برابر ۱۷ مارس ۷۶۳ – ۸۰۹ ) در شهر ری زاده شد و در چهل و پنج سالگی بر اثر بیماری در توس خراسان درگذشت. وی پنجمین خلیفه عباسی بود که در سال ۱۷۰ هـ. ق. پس از برادرش هادی به خلافت رسید. در آغاز، با یاری مادرش، خیزران و خاندان برمکی به امور کشور رسیدگی می کرد.
... [مشاهده متن کامل]
دوران هارون الرشید را عصر طلایی عباسیان قلمداد می کنند؛ تلاش ها و فعالیت های یحیی برمکی و پسرانش را در امور لشکری و کشوری که موجب رونق و شکوفایی هنر و اقتصاد شده بود، را نمی توان بی تاثیر دانست. اما پس از مدتی اعتماد هارون نسبت به این خاندان سلب شد و باعث سقوط آن ها شد. هارون در طول حکومت خود درگیری ها و زد و خوردهای بسیاری را از سر گذراند. وی در ابتدا برای جبران ستم هایی که هادی نسبت به علویان روا داشته بود، با آن ها به نرمی رفتار می کرد؛ اما آن ها در نواحی مختلفی چون افریقیه و دیلم بر ضد او شوریدند، هارون نیز به سرکوب آن ها پرداخت. همچنین احتمال داده می شود که موسی بن جعفر را نیز او به قتل رسانده باشد.
هارون الرشید مدت مدیدی با رومیان در نبرد و صلح های موقت به سر می برد که این درگیری ها موجب ساخت دژهایی میان قلمرو او و رومیان شد. در نهایت خلیفه موفق نشد آن ها را شکست دهد و تنها قدرت رومیان را تضعیف کرد. یکی از مسائل مهمی که وی با آن رو به رو بود، جانشینی دو پسرش امین و مأمون بود و برای ممانعت از اختلاف های احتمالی میان آن ها در ابتدا امین و سپس مأمون و معتصم را جانشین خود کرد؛ وی قلمروی خلافتش را بنا به صلاحدید و توانایی های فرزندانش میان آن ها تقسیم کرد.
در آخرین سال حکومت وی مردم خراسان بر اثر ستم علی بن عیسی که والی آن منطقه بود با رافع بن لیث همراه شدند و علیه وی شوریدند؛ هارون به همراه مأمون راه خراسان را در پیش گرفت و ناگهان در این راه بر اثر بیماری درگذشت. هارون در منابع مختلف، شخصیت دوگانه ای دارد از یک جهت او فردی ظالم و بی رحم معرفی می شود و از سویی دیگر نسبت به مردم دل رحم بوده است. خرد وی و همراهی برمکیان با او، پیشرفت اقتصادی، فکری و فلسفی را در طول حکومتش در پی داشت.
پدر هارون، در مسئله جانشینی با مشکل رو به رو شده بود چرا که منصور خلافت را بعد از مهدی به برادرزاده اش عیسی بن موسی سپرد اما مهدی از این کار امتناع ورزید و فرزند خود هادی را به ولیعهدی خویش برگزید و عیسی را که از این کار ناخرسند و غضبناک شده بود، با اعطای مقداری زمین در سرزمین زاب به همراه ده میلیون راضی و از میان راه برداشت، سپس فرزند دیگرش هارون را جانشین هادی اعلام کرد. خیزران، همسر مهدی و مادر این دو پسر به دلیل علاقه خاصی که به هارون داشت، تلاش می کرد تا ابتدا هارون بر مسند خلافت بنشیند. از این رو، اقدامات و حیله های خاص خود را به کار گرفت و او اولین زنی در تاریخ خلافت عباسیان شناخته شد که نقش و حضور مهمی را در آینده این حکومت داشته است. مهدی که همیشه در مقابل خیزران خود را ناتوان می یافت از هادی که در گرگان مشغول نزاعی بود، خواست تا خود او از جانشینی مهدی انصراف دهد ولی هادی نپذیرفت و پس از این ماجرا مهدی برای راضی کردن او، شخصاً راهی ماسبذان شد که در راه بنا به دلایلی درگذشت. برخی مرگ او را زمان شکار می دانند که پشت او به در خورد و شکست و مرد. اما روایت دیگری از خوراندن اشتباهی زهر به او توسط یکی از سوگلی هایش روایت می کند؛ بنابراین با مرگ مهدی، هادی روی کار آمد و در اولین اقدامی که کرد دست مادر خود خیزران را از امور کشور و حکمرانی کوتاه ساخت و علاوه بر این طولی نکشید که هادی هم مشکل جانشینی را مقابل خود یافت. چرا که او درصدد بود تا پسر جوان خود جعفر را به ولیعهدی خود منصوب کند و برای این کار باید هارون که جانشین قانونی او بود، خلع می شد و هادی نهایت تلاش خود را به این منظور انجام داد و حتی یحیی برمکی که از هارون حمایت می کرد را محبوس ساخت و سرانجام بر آن شد تا هارون را از صحنه خارج کند. اما نقشه خیزران برای کشتن پسرش هادی درست، به موقع انجام شد و در نیمه شبی توسط کنیزان خیزران خفه شد، در همان شب بود که جعفر پسر هادی را از خواب بیدار کردند و برای هارون از همه بیعت گرفت و هارون در ۲۳ سالگی به خلافت رسید و بار دیگر خیزران با همکاری یحیی برمکی اداره امور را به دست گرفت اما دیری نپایید که خیزران در سال ۱۷۳ ق درگذشت و از آن زمان بود که هارون به کمک برمکیان به صورت رسمی و مستقل خلافت خود را آغاز کرد.
... [مشاهده متن کامل]
دوران هارون الرشید را عصر طلایی عباسیان قلمداد می کنند؛ تلاش ها و فعالیت های یحیی برمکی و پسرانش را در امور لشکری و کشوری که موجب رونق و شکوفایی هنر و اقتصاد شده بود، را نمی توان بی تاثیر دانست. اما پس از مدتی اعتماد هارون نسبت به این خاندان سلب شد و باعث سقوط آن ها شد. هارون در طول حکومت خود درگیری ها و زد و خوردهای بسیاری را از سر گذراند. وی در ابتدا برای جبران ستم هایی که هادی نسبت به علویان روا داشته بود، با آن ها به نرمی رفتار می کرد؛ اما آن ها در نواحی مختلفی چون افریقیه و دیلم بر ضد او شوریدند، هارون نیز به سرکوب آن ها پرداخت. همچنین احتمال داده می شود که موسی بن جعفر را نیز او به قتل رسانده باشد.
هارون الرشید مدت مدیدی با رومیان در نبرد و صلح های موقت به سر می برد که این درگیری ها موجب ساخت دژهایی میان قلمرو او و رومیان شد. در نهایت خلیفه موفق نشد آن ها را شکست دهد و تنها قدرت رومیان را تضعیف کرد. یکی از مسائل مهمی که وی با آن رو به رو بود، جانشینی دو پسرش امین و مأمون بود و برای ممانعت از اختلاف های احتمالی میان آن ها در ابتدا امین و سپس مأمون و معتصم را جانشین خود کرد؛ وی قلمروی خلافتش را بنا به صلاحدید و توانایی های فرزندانش میان آن ها تقسیم کرد.
در آخرین سال حکومت وی مردم خراسان بر اثر ستم علی بن عیسی که والی آن منطقه بود با رافع بن لیث همراه شدند و علیه وی شوریدند؛ هارون به همراه مأمون راه خراسان را در پیش گرفت و ناگهان در این راه بر اثر بیماری درگذشت. هارون در منابع مختلف، شخصیت دوگانه ای دارد از یک جهت او فردی ظالم و بی رحم معرفی می شود و از سویی دیگر نسبت به مردم دل رحم بوده است. خرد وی و همراهی برمکیان با او، پیشرفت اقتصادی، فکری و فلسفی را در طول حکومتش در پی داشت.
پدر هارون، در مسئله جانشینی با مشکل رو به رو شده بود چرا که منصور خلافت را بعد از مهدی به برادرزاده اش عیسی بن موسی سپرد اما مهدی از این کار امتناع ورزید و فرزند خود هادی را به ولیعهدی خویش برگزید و عیسی را که از این کار ناخرسند و غضبناک شده بود، با اعطای مقداری زمین در سرزمین زاب به همراه ده میلیون راضی و از میان راه برداشت، سپس فرزند دیگرش هارون را جانشین هادی اعلام کرد. خیزران، همسر مهدی و مادر این دو پسر به دلیل علاقه خاصی که به هارون داشت، تلاش می کرد تا ابتدا هارون بر مسند خلافت بنشیند. از این رو، اقدامات و حیله های خاص خود را به کار گرفت و او اولین زنی در تاریخ خلافت عباسیان شناخته شد که نقش و حضور مهمی را در آینده این حکومت داشته است. مهدی که همیشه در مقابل خیزران خود را ناتوان می یافت از هادی که در گرگان مشغول نزاعی بود، خواست تا خود او از جانشینی مهدی انصراف دهد ولی هادی نپذیرفت و پس از این ماجرا مهدی برای راضی کردن او، شخصاً راهی ماسبذان شد که در راه بنا به دلایلی درگذشت. برخی مرگ او را زمان شکار می دانند که پشت او به در خورد و شکست و مرد. اما روایت دیگری از خوراندن اشتباهی زهر به او توسط یکی از سوگلی هایش روایت می کند؛ بنابراین با مرگ مهدی، هادی روی کار آمد و در اولین اقدامی که کرد دست مادر خود خیزران را از امور کشور و حکمرانی کوتاه ساخت و علاوه بر این طولی نکشید که هادی هم مشکل جانشینی را مقابل خود یافت. چرا که او درصدد بود تا پسر جوان خود جعفر را به ولیعهدی خود منصوب کند و برای این کار باید هارون که جانشین قانونی او بود، خلع می شد و هادی نهایت تلاش خود را به این منظور انجام داد و حتی یحیی برمکی که از هارون حمایت می کرد را محبوس ساخت و سرانجام بر آن شد تا هارون را از صحنه خارج کند. اما نقشه خیزران برای کشتن پسرش هادی درست، به موقع انجام شد و در نیمه شبی توسط کنیزان خیزران خفه شد، در همان شب بود که جعفر پسر هادی را از خواب بیدار کردند و برای هارون از همه بیعت گرفت و هارون در ۲۳ سالگی به خلافت رسید و بار دیگر خیزران با همکاری یحیی برمکی اداره امور را به دست گرفت اما دیری نپایید که خیزران در سال ۱۷۳ ق درگذشت و از آن زمان بود که هارون به کمک برمکیان به صورت رسمی و مستقل خلافت خود را آغاز کرد.