نیکوترین قصه ها در قران

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] نیکوترین قصه ها در قرآن. نیکوترین قصه های عالم در قرآن کریم آمده است که محتوای آنها واقعیاتی است که در جهان گذشته رخ داده و هدف قرآن از آوردن آنها هدایت و تعلیم و تزکیه مردم است.
قرآن کریم قصه های فراوانی را ذکر کرده ولی این قصه ها نظیر قصه های کتاب «کلیله و دمنه» نیست که افسانه هایی ساختگی باشد اگر چه ممکن است آن افسانه ها را برای اهداف صحیحی ساخته باشند. داستانهای قرآن، ساختگی نیست بلکه واقعیاتی است که در جهان گذشته رخ داده و هدف قرآن از آوردن آنها نیز سرگرم کردن مردم نیست، بلکه نتایج حقی در جهت هدایت و تعلیم و تزکیه مردم از آن می گیرد و به همین جهت خدای سبحان قصه های قرآن را «قصه های حق» و «احسن القصص» (نیکوترین قصه ها) معرفی می کند: «و اتل علیهم نبا ابنی آدم بالحق» یا: «نحن نقص علیک احسن القصص» ما به بهترین وجه قصه های حق را برای تو بازگو می کنیم، یعنی قصص قرآنی دارای دو ویژگی است: اول آنکه حق است و به هیچ وجه بطلان در آن راه ندارد؛ دوم آنکه نقل آن و کیفیت ارائه آن به نحو احسن است نه آنکه فقط قصه های قرآنی بهترین قصه باشد، بلکه قصه سرایی آن به بهترین سبک و نوع است.
ارائه معانی و معارف
نام موسی کلیم بیش از صد بار در قرآن کریم آمده ولی می بینیم که آنچه به جریان تاریخی قصه و جزئیات داستانی آن حضرت بر می گردد اصلا در قرآن نیامده است؛ مثلا اینکه قصه موسای کلیم در چه قرنی و در چه سال و ماه و هفته و روزی بود، اینها اصلا ذکر نشده و هدف قرآن، ارائه معانی و معارفی است که در متن این داستانها نهفته و برای عبرت گیری مردم لازم است. به همین دلیل گاهی قرآن درمیان قصه ها، یک باره، قانون الهی را عرضه می کند، مثلا در میان قصه موسای کلیم و فرعون، سنت الهی را چنین بیان می دارد: «ذلک بان الله لم یک مغیرا نعمة انعمها علی قوم حتی یغیروا ما بانفسهم» یعنی خداوند تغییر روش نمی دهد و هرگز نعمتی را که به فرد یا گروهی داد از او نمی گیرد مگر آنکه خودشان تغییر کنند و شایستگی برخورداری از آن نعمت را از دست دهند که در آن صورت ممکن است نعمت از آن ها گرفته شود.
← قصه انبیای الهی
انسان های مادی که منکر چیزهای غیرطبیعی اند می گویند محتوای قرآن اسطوره و افسانه و کهنه شده است زیرا برای پدیده ها علل غیبی قایل است و می گوید خدا باد و باران را می فرستد، مرگ و حیات، سعادت و شقاوت، و حزن و اندوه انسان ها به دست اوست؛ در حالی که همه این امور دارای علل مادی مشخص هستند. وقتی که علم برای این پدیده ها، عللی را کشف کرد، دیگر جا برای این بافته ها و این اعتقادات خرافی باقی نمی ماند که بگوییم خدا اینها را آفریده و علت پیدایش آنهاست. پس آیات قرآنی که این امور را به ماورای طبیعت نسبت می دهد، اسطوره و افسانه ای بیش نیست و اگر ما هم بخواهیم، می توانیم مانند این سخن را ببافیم «و اذا تتلی علیهم آیاتنا قالوا قد سمعنا لو نشاء لقلنا مثل هذا»؛ هنگامی که آیات ما برای آنها تلاوت شود گویند ما شنیدیم و اگر بخواهیم مثل این کلام را می آوریم. وقتی از آنها سؤال می شود که خدا چه چیزی را نازل کرده: «ما ذا انزل ربکم» می گویند اسطوره های پیشنیان است «قالوا اساطیر الاولین» . ولی آنگاه که از مؤمنان سؤال می شود خدا چه چیزی را نازل کرده: «ما ذا انزل ربکم» جواب می دهند خیر را نازل کرده است «قالوا خیرا» انسان الهی و مؤمن، هم اصل وحی را می پذیرد و هم ره آورد آن را خیر و برکت و رحمت می داند ولی انسان مادی هم اصل وحی را منکر است و هم ره آورد آن را اسطوره می پندارد، و به همین دلیل وقتی از آنها سؤال می شود که پروردگار شما چه چیزی را نازل نمود؟ نمی گویند «اساطیر الاولین» (به نصب) بلکه می گویند «اساطیر الاولین» (به رفع) اگر این جواب به فتح کلمه «اساطیر» باشد، نشان می دهد که آنها اصل نزول چیزی از ناحیه خدا را قبول دارند اما ادعا می کنند که خداوند (معاذ الله) اسطوره نازل کرده است. در حالی که اگر حرف آخر این کلمه مضموم باشد، معنایش این است که اساسا نزول چیزی از ناحیه خدا را قبول ندارند و می گویند این قرآن اسطوره است «و قالوا اساطیر الاولین اکتتبها فهی تملی علیه بکرة و اصیلا» این کتاب افسانه های پیشینیان و حکایت های ساختگی سابقین است که هر بامداد و شامگاه، بر محمد (صلی الله علیه و آله وسلّم) خوانده می شود و او، توسط افرادی نویسنده، آن اسطوره ها را می نویسد.
← منکرین و مومنین وحی
...

پیشنهاد کاربران

بپرس