میرزا فتاح شهیدی تبریزی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] میرزا فتاح مجتهد تبریزی فرزند عالم مبارز، میرزا محمد علی شیخ الاسلام داش آتانی در سال ۱۳۰۲ هـ. ق در روستای داش آتان، از توابع تبریز دیده به جهان گشود. وی بعد از تحصیل دروس مقدماتی در زادگاه خویش، به تبریز مهاجرت نمود و بعد از فراگیری سطوح متوسطه نزد اساتید ممتاز حوزه علمیه تبریز، همچون آیت الله میرزا ابوالحسن آقا انگجی، برای تکمیل مراتب علمی و تحصیل سطوح عالی در سال ۱۳۲۳ هجری قمری به نجف اشرف هجرت کرد.
میرزا فتاح، درس اصول را نزد آخوند خراسانی و فقه را از شریعت اصفهانی و سید محمد کاظم یزدی، (صاحب عروة الوثقی) آموخت. بعد از رحلت آن بزرگان، مدتی نسبتاً طولانی در درس خارج اصول و فقه آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی، حضور یافت و در ردیف همراهان و یاران نزدیک آن فقیه اهل بیت ـ علیهم السلام ـ قرار گرفت. او در این مدت به عنوان یکی از استادان برجسته و بی بدیل حوزه علمیه نجف مطرح گردید. یکی از محققین در مورد عظمت حوزه درسی آیت الله شهیدی، در نجف اشرف، می نویسد: آیت الله شهیدی در نجف اشرف، مجلس درس مهمی داشت که فضلای بسیاری در آن حضور می یافتند این فقیه فرزانه در س خود را به زبان عربی روان و رسا بیان می کرد. بسیاری از شرکت کنندگان عرب زبان از بحث های ارزشمند وی کمال بهره را می بردند. وی بعد از ۲۳ سال تحصیل مداوم در نجف اشرف، برای معالجه وصله ارحام، بویژه دیدار مادر و زیارت حضرت امام رضا ـ علیه السلام ـ، به ایران بازگشت و در تبریز، به تدریس خارج اصول و فقه پرداخت.ایشان بعد از ۴ سال، یعنی در سال ۱۳۵۰ هـ. ق. به درخواست آیت الله اصفهانی، دوباره به نجف اشرف برگشت و سید ابوالحسن اصفهانی را که در آن هنگام محور مرجعیت شیعه محسوب می شد، از نظر علمی و عملی همراهی نمود. در سال ۱۳۶۱ هـ. ق به پیشنهاد آقا سید ابوالحسن اصفهانی شهر نجف را ترک کرده و برای همیشه به تبریز رفت و تا آخر عمر، در آن منطقه به احیای حوزه علمیه تبریز و پرورش عالمان دین پرداخت. وی رهبری دینی آن سامان را به عهده گرفت و تا حد توان به خدمات دینی ـ اجتماعی همت گماشت.
شهادت پدر
پدر ایشان، حاج میرزا محمد علی شیخ الاسلام، یکی از بزرگان و مفاخر علمی و دینی تبریز و عالمی نیک نفس، فاضل، ادیب و وارسته بود وی در اوایل غائله مشروطه و در سال ۱۳۲۶ هـ. ق، به همراه میرزا محمد آقا (برادر امام جمعه) توسط سردسته فدائیان محله «خیابان»، به نام میرزا آقا بالاخان، که از مخالفان سرسخت روحانیت بود، و در سکوی مسجد رفیع در محله «خیابان» به شهادت رسید.محدث و تاریخ نگار پرتلاش، حاج ملا علی خیابانی می نویسد: بعد از شهادت حاج میرزا محمد علی شیخ الاسلام، شبی او را در خواب دیدم که عمامه سبز بر سر داشت. من از این حالت تعجب کردم و با خود گفتم او که هاشمی نبود، چطور عمامه سبز بر سر دارد. در این موقع بیدار شدم و به یاد آوردم که: در اخبار دیده ام الشهداء سادة اهل الجنه؛ شهیدان سادات اهل بهشت هستند. صبح وقتی از منزل بیرون آمدم، اتفاقا اولین کسی را که ملاقات نمودم، برادر آن شهید سعید بود. از این حسن اتفاق، به صداقت رؤیای خویش مطمئن شدم. شهادت شیخ الاسلام آن چنان جان گداز و مظلومانه بود که دوست و دشمن و حتی نویسندگان مخالف و معنا دار تحت تأثیر قرار داد احمد کسروی با تمام دشمنی هایی که با روحانیت شیعه داشت نتوانسته از درج مظلومیت این مرد بزرگ در نوشته هایش خود داری کند. وی در شرح حال میرزا آقا بالاخان خیابانی (قاتل شیخ الاسلام) می نویسد:«ولی در آن هنگام یک کار بس زشتی از او سر زد و آن، کشتن میرزا محمد آقا (برادر امام جمعه) و شیخ الاسلام داش آتانی بود که هر کسی را دل بر بی گناهی آن جوان و پیر می سوخت و از میرزا آقا بالاخان نکوهش دریغ نمی گفت.» آیت الله میرزا فتاح تبریزی بعد از اطلاع از شهادت مظلومانه پدر در نجف اشرف برای جاویدان ماندن حادثه شهادت پدر دانشمندش عنوان «شهیدی» را برای نام خانواده برگزید و از آن پس به «شهیدی» معروف گردید.
استادان
۱. حاج میرزا حسن مجتهد تبریزی (متوفای ۱۳۳۷ هـ. ق).۲. سید احمد خسروشاهی.۳. آیت الله سید ابوالحسن آقا انگجی.۴. شریعت اصفهانی (متوفای ۱۳۳۹ هـ. ق):۵. آخوند ملا محمد کاظم خراسانی.۶. آیت الله سید محمد کاظم طباطبایی یزدی.۷. آقا سید ابوالحسن اصفهانی.
اجازه اجتهاد
...

[ویکی اهل البیت] میرزا فتاح مجتهد تبریزی از فقیهان و مجتهدان قرن چهاردهم و از روحانیون مبارز علیه حکومت پهلوی بود.
میرزا فتاح مجتهد تبریزی فرزند عالم مبارز، میرزا محمدعلی شیخ الاسلام داش آتانی در سال 1302 هـ.ق. در روستای داش آتان، از توابع تبریز دیده به جهان گشود. وی بعد از تحصیل دروس مقدماتی در زادگاه خویش به تبریز مهاجرت نمود و بعد از فراگیری سطوح متوسطه نزد اساتید ممتاز حوزه علمیه تبریز، همچون آیت الله میرزا ابوالحسن آقا انگجی، برای تکمیل مراتب علمی و تحصیل سطوح عالی در سال 1323 هجری قمری به نجف اشرف هجرت کرد.
میرزا فتاح، درس اصول را نزد آخوند خراسانی و فقه را از شریعت اصفهانی و سید محمدکاظم یزدی، (صاحب عروة الوثقی) آموخت. بعد از رحلت آن بزرگان، مدتی نسبتاً طولانی در درس خارج اصول و فقه آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی، حضور یافت و در ردیف همراهان و یاران نزدیک آن فقیه اهل بیت علیهم السلام قرار گرفت.
او در این مدت به عنوان یکی از استادان برجسته و بی بدیل حوزه علمیه نجف مطرح گردید. یکی از محققین در مورد عظمت حوزه درسی آیت الله شهیدی، در نجف اشرف، می نویسد: آیت الله شهیدی در نجف اشرف، مجلس درس مهمی داشت که فضلای بسیاری در آن حضور می یافتند این فقیه فرزانه درس خود را به زبان عربی روان و رسا بیان می کرد. بسیاری از شرکت کنندگان عرب زبان از بحثهای ارزشمند وی کمال بهره را می بردند.
وی بعد از 23 سال تحصیل مداوم در نجف اشرف، برای معالجه و صله ارحام، به ویژه دیدار مادر و زیارت حضرت امام رضا علیه السلام، به ایران بازگشت و در تبریز به تدریس خارج اصول و فقه پرداخت.
ایشان بعد از 4 سال یعنی در سال 1350 هـ.ق به درخواست آیت الله اصفهانی دوباره به نجف اشرف برگشت و سید ابوالحسن اصفهانی را که در آن هنگام محور مرجعیت شیعه محسوب می شد، از نظر علمی و عملی همراهی نمود. در سال 1361 هـ.ق به پیشنهاد آقا سید ابوالحسن اصفهانی شهر نجف را ترک کرده و برای همیشه به تبریز رفت و تا آخر عمر، در آن منطقه به احیای حوزه علمیه تبریز و پرورش عالمان دین پرداخت. وی رهبری دینی آن سامان را به عهده گرفت و تا حد توان به خدمات دینی ـ اجتماعی همت گماشت.
پدر ایشان، حاج میرزا محمدعلی شیخ الاسلام یکی از بزرگان و مفاخر علمی و دینی تبریز و عالمی نیک نفس، فاضل، ادیب و وارسته بود وی در اوایل غائله مشروطه و در سال 1326 هـ.ق به همراه میرزا محمد آقا (برادر امام جمعه) توسط سردسته فدائیان محله «خیابان»، به نام میرزا آقا بالاخان که از مخالفان سرسخت روحانیت بود و در سکوی مسجد رفیع در محله «خیابان» به شهادت رسید.
محدث و تاریخ نگار پرتلاش، حاج ملا علی خیابانی می نویسد: بعد از شهادت حاج میرزا محمدعلی شیخ الاسلام، شبی او را در خواب دیدم که عمامه سبز بر سر داشت. من از این حالت تعجب کردم و با خود گفتم او که هاشمی نبود، چطور عمامه سبز بر سر دارد. در این موقع بیدار شدم و به یاد آوردم که: در اخبار دیده ام الشهداء ساده اهل الجنه؛ شهیدان سادات اهل بهشت هستند. صبح وقتی از منزل بیرون آمدم، اتفاقاً اولین کسی را که ملاقات نمودم، برادر آن شهید سعید بود. از این حسن اتفاق به صداقت رؤیای خویش مطمئن شدم.

پیشنهاد کاربران

بپرس