[ویکی فقه] حضرت جواد (علیه السّلام) بنا به دعوت نامه مامون از طوس به بغداد رفت و بعد از چند روز که وارد بغداد شد، مامون پیشنهاد ازدواج با دختر خود «اُمّ الفضل» را به ایشان داد. با مخالفت عباسیان از این ازدواج باعث شد، مامون مناظره ای میان حضرت جواد (علیه السّلام) و یحیی بن اکثم برای سنجش میزان علم و آگاهی امام جواد (علیه السّلام) ترتیب دادند.
وقتی «مامون» از «طوس» به «بغداد» آمد، نامه ای برای حضرت جواد (علیه السّلام) فرستاد و امام را به بغداد دعوت کرد. البته این دعوت نیز مثل دعوت امام رضا علیه السّلام به طوس، دعوت ظاهری و در واقع سفر اجباری بود.حضرت پذیرفت و بعد از چند روز که وارد بغداد شد، مامون او را به کاخ خود دعوت کرد و پیشنهاد ازدواج با دختر خود «اُمّ الفضل» را به ایشان داد.امام در برابر پیشنهاد او سکوت کرد. (در مورد علّت ازدواج امام جواد (علیه السّلام) با «امّ الفضل» دختر مامون به کتب مفصّل مراجعه کنید.) مامون این سکوت را نشانه رضایت حضرت شمرد و تصمیم گرفت مقدمات این امر را فراهم سازد.او در نظر داشت مجلس جشنی تشکیل دهد، ولی انتشار این خبر در بین بنی عباس انفجاری به وجود آورد؛ بنی عباس اجتماع کردند و با لحن اعتراض آمیزی به مامون گفتند: «این چه برنامه ای است؟ اکنون که علی بن موسی الرضا از دنیا رفته و خلافت به عباسیان رسیده باز می خواهی، خلافت را به آل علی برگردانی؟ بدان که ما نخواهیم گذاشت این کار صورت بگیرد، آیا عداوت های چند ساله بین ما را فراموش کرده ای؟! »مامون پرسید: «حرف شما چیست؟»گفتند: «این جوان «یعنی امام جواد (علیه السّلام)» خردسال است و از علم و دانش بهره ای ندارد.»مامون گفت: «شما این خاندان را نمی شناسید، کوچک و بزرگ اینها بهره عظیمی از علم و دانش دارند و چنانچه حرف من مورد قبول شما نیست او را آزمایش کنید و مرد دانشمندی را که خود قبول دارید بیاورید تا با این جوان بحث کند و صدق گفتار من روشن گردد.»
مناظره امام با یحیی بن اکثم
عباسیان از میان دانشمندان «یحیی بن اکثم» را بدلیل شهرت وی انتخاب کردند و مامون جلسه ای برای سنجش میزان علم و آگاهی امام جواد (علیه السّلام) ترتیب داد. در آن مجلس یحیی رو به مامون کرد و گفت: «اجازه می دهی سؤالی از این جوان بنمایم؟»مامون گفت: «از خود او اجازه بگیر.»یحیی از امام جواد (علیه السّلام) اجازه گرفت: امام فرمود : «هر چه خواهی بپرس.»یحیی گفت: «درباره شخصی که مُحْرِم بوده و در آن حال حیوانی را شکار کرده است چه می گوئید؟» (یکی از اعمالی که برای اشخاص در حال احرام، در جریان اعمال حجّ یا عمره ، حرام است، شکارکردن است. در میان احکام فقهی، احکام حجّ، پیچیدگی خاصّی دارد، از این رو افرادی مثل یحیی بن اکثم، از میان مسائل مختلف، احکام حج را مطرح می کردند تا به پندار باطل خود امام را در بن بست علمی قرار دهند!)امام جواد (علیه السّلام) فرمود: «آیا این شخص، شکار را در حِلّ (خارج از محدوده حرم) کشته است یا در حرم؟ عالم به حرمت، شکار در حال احرام بوده یا جاهل؟ عمداً کشته یا به خطا، آزاد بوده یا برده؟ صغیر بوده یا کبیر؟ برای اولین بار چنین کاری کرده یا برای چندمین بار؟ شکار او از پرندگان بوده یا غیر پرنده؟ از حیوانات کوچک بوده یا بزرگ؟ باز هم از انجام چنین کاری اِبا ندارد یا از کرده خود پشیمان است؟ در شب شکار کرده یا در روز؟ در احرام عمره بوده یا در احرام حج؟! »یحیی بن اکثم از این همه فروع که امام برای این مساله مطرح نمود، متحیر شد و آثار ناتوانی و زبونی در چهره اش آشکار گردید و زبانش به لکنت افتاد به طوری که حضار مجلس ناتوانی او را در مقابل آن حضرت نیک دریافتند.مامون گفت: «خدای را بر این نعمت سپاسگزارم که آنچه من اندیشیده بودم همان شد.»سپس به بستگان و افراد خاندان خود نظر انداخت و گفت: «آیا اکنون آنچه را که نمی پذیرفتید دانستید؟! »آنگاه پس از مذاکراتی که در مجلس صورت گرفت، مردم پراکنده گشتند و جز نزدیکان خلیفه، کسی در مجلس نماند.مامون رو به امام جواد (علیه السّلام) کرد و گفت: «قربانت گردم خوب است احکام هر یک را که در مورد کشتن صید در حال احرام مطرح گردید، بیان کنید تا استفاده کنیم.»امام جواد (علیه السّلام) فرمود: «بلی، اگر شخص مُحْرِم در حِلّ (خارج از احرام) شکار کند و شکار از پرندگان باشد، کفاره اش یک گوسفند است و اگر در حرم بکشد کفاره اش دو برابر است؛ و اگر جوجه پرنده ای را در بیرون حرم بکشد، کفاره اش یک برّه است که تازه از شیر گرفته شده باشد، و اگر آن را در حرم بکشد هم برّه و هم قیمت آن جوجه را باید بدهد؛ و اگر شکار از حیوانات وحشی باشد، چنانچه گورخر باشد، کفاره اش یک گاو است و اگر شتر مرغ باشد کفاره اش یک شتر است و اگر آهو باشد کفاره آن یک گوسفند است و اگر هر یک از اینها را در حرم بکشد کفاره اش دو برابر می شود.و اگر شخص مُحْرِم کاری بکند که قربانی بر او واجب شود، اگر در احرام حج باشد باید قربانی را در منی ذبح کند و اگر در احرام عمره باشد باید آن را در «مکه» قربانی کند. کفاره شکار برای عالم و جاهل به حکم، یکسان است؛ منتها در صورت عمد، (علاوه بر وجوب کفاره) گناه نیز کرده است، ولی در صورت خطا، گناه از او برداشته شده است. کفاره شخص آزاد بر عهده خود اوست و کفاره برده ، بر عهده صاحب اوست و بر صغیر، کفاره نیست ولی بر کبیر، واجب است و عذاب آخرت از کسی که از کرده اش پشیمان است برداشته می شود، ولی آنکه پشیمان نیست کیفر خواهد شد.»مامون گفت: «احسنت ای ابا جعفر! خدا به تو نیکی کند! حال خوب است شما نیز از یحیی بن اکثم سؤالی بکنید، همان طور که او از شما پرسید.»در این هنگام ابوجعفر علیه السّلام به یحیی فرمود: «بپرسم؟»یحیی گفت: «اختیار با شماست فدایت شوم، اگر توانستم پاسخ می گویم و گرنه از شما بهره مند می شوم.»ابو جعفر (علیه السّلام) فرمود: «به من بگو در مورد مردی که در بامداد به زنی نگاه می کند و آنگاه حرام است، و چون روز بالا می آید آن زن بر او حلال می شود، و چون ظهر می شود باز بر او حرام می شود، و چون وقت عصر می رسد بر او حلال می گردد، و چون آفتاب غروب می کند بر او حرام می شود، و چون وقت عشاء می شود بر او حلال می گردد و چون شب به نیمه می رسد بر او حرام می شود، و به هنگام طلوع فجر بر وی حلال می گردد؟ این چگونه زنی است و با چه چیز حلال و حرام می شود؟»یحیی گفت: «نه به خدا قسم؛ من به پاسخ این پرسش راه نمی برم، و سبب حرام و حلال شدن آن زن را نمی دانم، اگر صلاح می دانید از جواب آن، ما را مطلع سازید.»ابو جعفر (علیه السّلام) فرمود: «این زن، کنیز مردی بوده است. در بامدادان، مرد بیگانه ای به او نگاه می کند و آنگاه حرام بود، چون روز بالا می آید، کنیز را از صاحبش می خرد و بر او حلال می شود، چون ظهر می شود او را آزاد می کند و بر او حرام می گردد، چون عصر فرا می رسد او را به حبالة نکاح خود در می آورد و بر او حلال می شود، به هنگام مغرب او را «ظهار» می کند. و بر او حرام می شود، موقع عشا کفاره ظهار می دهد و مجدداً بر او حلال می شود چون نیمی از شب می گذرد او را طلاق می دهد و بر او حرام می شود و هنگام طلوع فجر رجوع می کند و زن بر او حلال می گردد.
وقتی «مامون» از «طوس» به «بغداد» آمد، نامه ای برای حضرت جواد (علیه السّلام) فرستاد و امام را به بغداد دعوت کرد. البته این دعوت نیز مثل دعوت امام رضا علیه السّلام به طوس، دعوت ظاهری و در واقع سفر اجباری بود.حضرت پذیرفت و بعد از چند روز که وارد بغداد شد، مامون او را به کاخ خود دعوت کرد و پیشنهاد ازدواج با دختر خود «اُمّ الفضل» را به ایشان داد.امام در برابر پیشنهاد او سکوت کرد. (در مورد علّت ازدواج امام جواد (علیه السّلام) با «امّ الفضل» دختر مامون به کتب مفصّل مراجعه کنید.) مامون این سکوت را نشانه رضایت حضرت شمرد و تصمیم گرفت مقدمات این امر را فراهم سازد.او در نظر داشت مجلس جشنی تشکیل دهد، ولی انتشار این خبر در بین بنی عباس انفجاری به وجود آورد؛ بنی عباس اجتماع کردند و با لحن اعتراض آمیزی به مامون گفتند: «این چه برنامه ای است؟ اکنون که علی بن موسی الرضا از دنیا رفته و خلافت به عباسیان رسیده باز می خواهی، خلافت را به آل علی برگردانی؟ بدان که ما نخواهیم گذاشت این کار صورت بگیرد، آیا عداوت های چند ساله بین ما را فراموش کرده ای؟! »مامون پرسید: «حرف شما چیست؟»گفتند: «این جوان «یعنی امام جواد (علیه السّلام)» خردسال است و از علم و دانش بهره ای ندارد.»مامون گفت: «شما این خاندان را نمی شناسید، کوچک و بزرگ اینها بهره عظیمی از علم و دانش دارند و چنانچه حرف من مورد قبول شما نیست او را آزمایش کنید و مرد دانشمندی را که خود قبول دارید بیاورید تا با این جوان بحث کند و صدق گفتار من روشن گردد.»
مناظره امام با یحیی بن اکثم
عباسیان از میان دانشمندان «یحیی بن اکثم» را بدلیل شهرت وی انتخاب کردند و مامون جلسه ای برای سنجش میزان علم و آگاهی امام جواد (علیه السّلام) ترتیب داد. در آن مجلس یحیی رو به مامون کرد و گفت: «اجازه می دهی سؤالی از این جوان بنمایم؟»مامون گفت: «از خود او اجازه بگیر.»یحیی از امام جواد (علیه السّلام) اجازه گرفت: امام فرمود : «هر چه خواهی بپرس.»یحیی گفت: «درباره شخصی که مُحْرِم بوده و در آن حال حیوانی را شکار کرده است چه می گوئید؟» (یکی از اعمالی که برای اشخاص در حال احرام، در جریان اعمال حجّ یا عمره ، حرام است، شکارکردن است. در میان احکام فقهی، احکام حجّ، پیچیدگی خاصّی دارد، از این رو افرادی مثل یحیی بن اکثم، از میان مسائل مختلف، احکام حج را مطرح می کردند تا به پندار باطل خود امام را در بن بست علمی قرار دهند!)امام جواد (علیه السّلام) فرمود: «آیا این شخص، شکار را در حِلّ (خارج از محدوده حرم) کشته است یا در حرم؟ عالم به حرمت، شکار در حال احرام بوده یا جاهل؟ عمداً کشته یا به خطا، آزاد بوده یا برده؟ صغیر بوده یا کبیر؟ برای اولین بار چنین کاری کرده یا برای چندمین بار؟ شکار او از پرندگان بوده یا غیر پرنده؟ از حیوانات کوچک بوده یا بزرگ؟ باز هم از انجام چنین کاری اِبا ندارد یا از کرده خود پشیمان است؟ در شب شکار کرده یا در روز؟ در احرام عمره بوده یا در احرام حج؟! »یحیی بن اکثم از این همه فروع که امام برای این مساله مطرح نمود، متحیر شد و آثار ناتوانی و زبونی در چهره اش آشکار گردید و زبانش به لکنت افتاد به طوری که حضار مجلس ناتوانی او را در مقابل آن حضرت نیک دریافتند.مامون گفت: «خدای را بر این نعمت سپاسگزارم که آنچه من اندیشیده بودم همان شد.»سپس به بستگان و افراد خاندان خود نظر انداخت و گفت: «آیا اکنون آنچه را که نمی پذیرفتید دانستید؟! »آنگاه پس از مذاکراتی که در مجلس صورت گرفت، مردم پراکنده گشتند و جز نزدیکان خلیفه، کسی در مجلس نماند.مامون رو به امام جواد (علیه السّلام) کرد و گفت: «قربانت گردم خوب است احکام هر یک را که در مورد کشتن صید در حال احرام مطرح گردید، بیان کنید تا استفاده کنیم.»امام جواد (علیه السّلام) فرمود: «بلی، اگر شخص مُحْرِم در حِلّ (خارج از احرام) شکار کند و شکار از پرندگان باشد، کفاره اش یک گوسفند است و اگر در حرم بکشد کفاره اش دو برابر است؛ و اگر جوجه پرنده ای را در بیرون حرم بکشد، کفاره اش یک برّه است که تازه از شیر گرفته شده باشد، و اگر آن را در حرم بکشد هم برّه و هم قیمت آن جوجه را باید بدهد؛ و اگر شکار از حیوانات وحشی باشد، چنانچه گورخر باشد، کفاره اش یک گاو است و اگر شتر مرغ باشد کفاره اش یک شتر است و اگر آهو باشد کفاره آن یک گوسفند است و اگر هر یک از اینها را در حرم بکشد کفاره اش دو برابر می شود.و اگر شخص مُحْرِم کاری بکند که قربانی بر او واجب شود، اگر در احرام حج باشد باید قربانی را در منی ذبح کند و اگر در احرام عمره باشد باید آن را در «مکه» قربانی کند. کفاره شکار برای عالم و جاهل به حکم، یکسان است؛ منتها در صورت عمد، (علاوه بر وجوب کفاره) گناه نیز کرده است، ولی در صورت خطا، گناه از او برداشته شده است. کفاره شخص آزاد بر عهده خود اوست و کفاره برده ، بر عهده صاحب اوست و بر صغیر، کفاره نیست ولی بر کبیر، واجب است و عذاب آخرت از کسی که از کرده اش پشیمان است برداشته می شود، ولی آنکه پشیمان نیست کیفر خواهد شد.»مامون گفت: «احسنت ای ابا جعفر! خدا به تو نیکی کند! حال خوب است شما نیز از یحیی بن اکثم سؤالی بکنید، همان طور که او از شما پرسید.»در این هنگام ابوجعفر علیه السّلام به یحیی فرمود: «بپرسم؟»یحیی گفت: «اختیار با شماست فدایت شوم، اگر توانستم پاسخ می گویم و گرنه از شما بهره مند می شوم.»ابو جعفر (علیه السّلام) فرمود: «به من بگو در مورد مردی که در بامداد به زنی نگاه می کند و آنگاه حرام است، و چون روز بالا می آید آن زن بر او حلال می شود، و چون ظهر می شود باز بر او حرام می شود، و چون وقت عصر می رسد بر او حلال می گردد، و چون آفتاب غروب می کند بر او حرام می شود، و چون وقت عشاء می شود بر او حلال می گردد و چون شب به نیمه می رسد بر او حرام می شود، و به هنگام طلوع فجر بر وی حلال می گردد؟ این چگونه زنی است و با چه چیز حلال و حرام می شود؟»یحیی گفت: «نه به خدا قسم؛ من به پاسخ این پرسش راه نمی برم، و سبب حرام و حلال شدن آن زن را نمی دانم، اگر صلاح می دانید از جواب آن، ما را مطلع سازید.»ابو جعفر (علیه السّلام) فرمود: «این زن، کنیز مردی بوده است. در بامدادان، مرد بیگانه ای به او نگاه می کند و آنگاه حرام بود، چون روز بالا می آید، کنیز را از صاحبش می خرد و بر او حلال می شود، چون ظهر می شود او را آزاد می کند و بر او حرام می گردد، چون عصر فرا می رسد او را به حبالة نکاح خود در می آورد و بر او حلال می شود، به هنگام مغرب او را «ظهار» می کند. و بر او حرام می شود، موقع عشا کفاره ظهار می دهد و مجدداً بر او حلال می شود چون نیمی از شب می گذرد او را طلاق می دهد و بر او حرام می شود و هنگام طلوع فجر رجوع می کند و زن بر او حلال می گردد.
wikifeqh: مناظره_درباره_صید_در_حال_احرام