مسیحیان دوره امویان اندلس

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] مسیحیان در نخستین سالهای پس از فتح، اکثریت جمعیت اندلس را تشکیل می دادند؛ ولی هر اندازه از زمان حضور اسلام در این سرزمین می گذشت؛ از تعداد آنها کاسته می شد؛ تا جایی که در اقلیت قرار گرفتند، این مردم اگرچه مسیحی بودند، مجذوب بسیاری از جنبه های تمدن عرب و اسلام نیز بودند؛ اینان به هیچ وجه با حکومت اسلامی خصومت نداشتند، بلکه زبان عربی را آموختند و بسیاری از رسوم عرب را پذیرفتند.
منابع عربی، مسیحیان اندلس را به نام های مشهوری چون این نام ها می خواندند:نصرانی (جمع آن نصارا، ناصری)، رومی (از روم، بیزانسی، مسیحیان امپراتوری قدیم روم)، مسیحی (پیروان عیسی مسیح)، اهل ذمه (مردم تحت الحمایه، کسانی که رسما تحت حمایت حکومت و مذهب اسلام قرار داشتند، همانند یهودیان که از پیروان دین توحیدی به شمار می رفتند)، یا معاهد (کسانی که با حکومت اسلامی پیمان عهد داشتند.)
← مستعربه
گشوده شدن اسپانیا به دست مسلمانان سرآغاز عصر نوینی بود و از آن پس تحول عظیمی در زندگی و نظام اجتماعی پدیدار گشت. فتح اسلامی به سلطۀ ستمکارانۀ حکومت گوتها پایان داد؛ مردم بر جان و مال خود ایمنی یافتند. وضعیت حقوقی، اجتماعی، سیاسی و مذهبی مسیحیان با پیمانی که بین رؤسای مسلمان و مقامات مسیحی منعقد می شد، شکل می گرفت. بر مبنای این پیمان، مقامات مسلمان برای مسیحیان، حقوق فردی اجتماعی، مذهبی و فرهنگی و نیز حق تملک زمین قائل می شدند و از طرف دیگر مسیحیان به عنوان اهل ذمه با پرداخت مالیات و تسلیم شدن در برابر قدرت نظامی مسلمانان، حکومت اسلامی مسلمانان را به رسمیت می شناختند. در باب دین، سیاست اسلام، تسامح و آزادی دین و فکر و عقیده بود. اهل ذمه، چون مسیحیان و یهود برای آنکه حق داشته باشند در دین خود باقی بمانند جزیه می دادند و از آن پس دین و اعتقاد و شعائر دینی و سنتهایشان محفوظ می ماند. هر کس اسلام می آورد، جزیه از او ساقط می شد و با دیگر مسلمانان در همۀ امور حقوق مساوی داشت. مسیحیان اندلس در برگزاری مناسک دینی و مذهبی خود، آزادی کامل داشتند؛ کلیساها در هر جا بر پاماند، نظام کاهنی و قوانین صادره از کلیسای اسپانیای قدیم به حال خود باقی گذاشته شد؛ روحانیان مسیحی وظایف دینی خود را در مسائل مربوط به ازدواج، میراث، غسل تعمید نوزادان و ثبت عقود پیروان خویش انجام می دادند و بدون دخالت دولت، رؤسای خود را انتخاب می کردند. مسلمانان و مسیحیان با کمال آزادی با همدیگر ازدواج می کردند و گاه به گاه مشترکا در مراسم عیدهای مسیحی یا عیدهای مقدس اسلامی حضور می یافتند. مسیحیان عادی و رجال دین، با نهایت آزادی از همۀ اقطار اروپای مسیحی به طلب علم یا گردش و سفر به قرطبه و طلیطله و اشبیلیه می آمدند. مسیحیان در قرطبه و دیگر جایها، صاحب مناصب و مسئولیت هایی در سپاه یا ادارۀ مملکت بودند و به آنان اعتماد روا می داشتند؛ در بسیاری مواقع با برادران مسلمانشان دوش به دوش بر ضد خصم جنگیده بودند. اغلب آنان به بازرگانی در ثغور و شهرها اشتغال داشتند و عامۀ آنها در مزارع مسلمانان بی هیچ اکراه و زوری کار می کردند و در قرطبه و دیگر شهرها زندگی خوشی داشتند. بسیاری از این مسیحیان را فصاحت زبان عربی خوش آمد و به آموختن آن پرداختند؛ کتاب های خود را به عربی نوشتند و بسیاری از اخلاق و عادات مسلمانان تقلید کردند.
وضع اجتماعی و حقوقی مسیحیان
در خصوص زندگانی و شیوه های معیشت، باید دانست که مستعربان، قوانین قدیمی خود به نام فویرو را حفظ کردند و در همه کارها و امور شهروندی و محلی خود از آن پیروی می کردند؛ مسلمانان نوعی شوراهای محلی برای انجام دادن امور مستعربان باقی گذاشتند؛ لذا آنان معمولا در محله های خاص خود زندگی می کردند و یک نفر به نام قومس بر آن حکمرانی و امورشان را اداره می کرد. قومس یک منصب از روزگار رومیان و گوت ها بود که مسلمانان با اندکی تعدیل آن را نگه داشتند. در عصر گوت ها، پادشاه قومس را از میان نزدیکان خود انتخاب می کرد؛ اما مسلمانان انتخاب او را به اهالی واگذار کردند؛ بنابراین هر یک از جمعیت های مستعربان می توانستند قومس خود را انتخاب کنند و حکومت قرطبه قومس اندلس یا حاکم عموم نصارای اندلس را بر می گزید و او در قبال امور پیروان خود و مصالح آنان، در برابر دولت مسئول بود. مسلمانان این آزادی را به مسیحیان دادند که بر اساس همان نظام کشوری و اداری خود در روزگار گوت ها به ادارۀ امور خویش بپردازند؛ به عبارت دیگر، سردمداران این نظام مسئولیت کلیه امور داخلی رعایای خود را به عهده داشتند: جمع آوری مالیاتها و پرداخت آن به بیت المال به نمایندگی از مردم خود، تعیین قضات که در اختلافها و دعاوی مردم مطابق قوانین گوتی داوری می کردند، سرپرستی کلیساها و نظارت بر کارهای کشیشها، همگی در حوزۀ اختیارات این سران قرار داشت. مستعربان محاکم خاص خود را داشتند و مطابق قوانین و رسوم خویش، در آنجا طرح دعوی می کردند. آنان کم تر به محاکم اسلامی مراجعه می کردند؛ مگر هنگامی که اختلافی بین یک مسلمان و مسیحی اتفاق می افتاد؛ در چنین مواردی به دادگاههای اسلامی مراجعه می کردند. در این موارد مرجع صالح برای حل چنین اختلافاتی قاضی جند بود که بعدها او را قاضی الجماعه نامیدند. بدین ترتیب بر قاضی مسلمانان لازم بود که علاوه بر آگاهی کامل از قوانین اسلامی، از نظام و قوانین قدیم گوت ها نیز آگاهی وافی داشته باشد.
عرب گرایی مسیحیان
...

پیشنهاد کاربران

بپرس