اهل ذمه

لغت نامه دهخدا

اهل ذمه. [ اَ ل ِ ذِم ْ م َ / م ِ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کافران مطیع پادشاه اسلام ، و گاهی عبارت از رعیت باشد. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). کافری که در پناه اسلام باشد. ذمی. زنهاری. پناه آور. رجوع به البیان و التبیین ج 2 ص 35 و تاریخ تمدن جرجی زیدان ج 4 ص 101 و 121 و برای احکام فقهی آن رجوع به کتاب شرایع الاسلام شود.

فرهنگ فارسی

کافران مطیع پادشاه اسلام

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اهل ذمه یا ذمی (کافر ذمی) به اهل کتاب متعهد به شرایط پیمان ذمه اطلاق می شود. از این موضوع در باب جهاد بحث شده است و در باب‏های خمس، تجارت، ایلاء، وکالت، شهادت، حدود، قصاص و دیات به مناسبت از آن سخن رفته است.
کافران دو گروه‏اند: اهل کتاب (کتابی) و غیر اهل کتاب.

← تکلیف اقسام کفار در قبال اسلام
عقد ذمه از ایجاب و قبول تشکیل شده و با هر لفظی که بیانگر مقصود باشد، می‏توان آن‏ها را ادا کرد.

← طرفین قرارداد ذمه
تعهد پرداخت جزیه به دولت اسلامی، پرهیز از هر آنچه با امان و صلح منافات دارد-مانند تصمیم بر جنگ-پرهیز از آزار رساندن به مسلمانان، تظاهر نکردن به محرمات اسلامی، خودداری از احداث معبد-مانند کلیسا-زدن ناقوس و پایبندی به قوانین و مقررات دولت اسلامی ، از شرایط ذمه است.
شرط اول و آخر باید در عقد ذمه ذکر گردد و در صورت عدم ذکر آن، عقد منعقد نمی‏شود.
مخالفت با شرط دوم موجب بطلان عقد است، هرچند در عقد ذکر نشده باشد.
مخالفت با سایر شرایط در صورتی که در عقد ذکر شده باشد عقد را باطل می‏کند، لیکن در صورت عدم ذکر در عقد، آیا عقد به صرف مخالفت با آن شرط باطل می‏شود یا نه، اختلاف است.

احکام اهل ذمه
...

[ویکی اهل البیت] این صفحه مدخلی از دائرة المعارف قرآن کریم است
غیرمسلمانان مقیم در سرزمین اسلامی، به موجب قرارداد ذمّه.
اهل در لغت به معنای خانواده، شایسته و سزاوار، ساکن، پیرو کیش یا نظر یا طریقه ای خاص و نیز معانی دیگر و ذمّه از ریشه «ذ ـ م ـ م» به معنای سرزنش کردن آمده است. به نوشته ابن فارس عهد و پیمان را از آن رو ذمام گفته اند که انسان با زیر پا گذاشتن آن سرزنش می شود.
ابوعبید ذمّه را به معنای امان دانسته و برخی دیگر آن را به معنای عهد و ضمان می دانند
ذمه در اصطلاح فقه عقد و قراردادی است که میان مسلمانان و برخی از غیرمسلمانان منعقد می گردد و به موجب آن، این افراد ملزم به پرداخت جزیه و رعایت شرایطی دیگر شده و در برابر، حکومت اسلامی موظف است از مال، جان و دیگر حقوق آنان حراست کند.
به کسانی که این قرارداد با آنان منعقد می گردد «اهل ذمّه» می گویند. سبب نامگذاری اهل ذمّه به این نام آن است که با دادن جزیه، مال و جانشان در امنیت قرار می گیرد یا آن که با بستن قرارداد ذمّه در پیمان و ضمان مسلمانان داخل می شوند.
غرض از بستن چنین پیمانی پایان دادن به حالت تضاد و دشمنی میان پیروان ادیان و ایجاد نوعی اتحاد و همزیستی مسالمت آمیز میان مسلمانان و غیرمسلمانان در قلمرو حکومت اسلامی است؛ همچنین این امر سبب می گردد که پیروان ادیان دیگر با حقایق اسلام آشنا شده، بدان متمایل گردند. طرف قرارداد در این عقد امام یا نایب خاص او و در عهد غیبت حاکم اسلامی است.
برای چنین عقدی شرایط گوناگونی در فقه اسلامی بیان شده که مهم ترین آنها عبارت است از:

[ویکی حج] اَهلِ ذِمِّه: به اهل کتاب مقیم در قلمرو اسلامی بر اساس قرارداد ذمه در روزگار پیامبر(ص) اطلاق می شود. پیامبر اسلام(ص) از آغاز ورود به مدینه، پیمان نامه های گوناگون با سران قبایل و پیروان آیین های گوناگون همچون یهود و مشرکان یثرب در مسیر همزیستی مسالمت آمیز منعقد کرد. عهدنامه با مسیحیان نجران، اهلی خیبر، مجوس هجر و یمن و... از جمله پیمان هایی است که میان پیامبر(ص) و اهل کتاب منعقد شده بود. گزارش های تاریخی حکایت از روابط نیکو در مناسبات اجتماعی میان مسلمانان و اهل ذمه دارد. پرداخت جزیه، پذیرش تابعیت حاکمیت اسلامی، و پرهیز از توطئه و یاری به دشمنان اسلام از شروط اساسی برای قبول ذمه اهل کتاب است. بنابر احکام اسلامی سکونت اهل ذمه در برخی مناطق از جمله مسجدالحرام و حرم، مساجد، مدینه و ینبع و... ممنوع بوده است.
اهل به معنای خانواده، خاندان، و پیرو کیش یا نظریه یا طریقه خاصی آمده و ذِمِّه از ریشه «ذ ـ م ـ م» به معنای سرزنش و نیز عهد و پیمانی است که زیر پا نهادن آن نکوهش دارد و با عهد و پیمان های دیگر متفاوت است. در اصطلاح فقه اسلامی، ذِمّه قراردادی است میان حاکم اسلامی و دسته ای از کافران کتابی (یهود و نصارا) یا شبه کتابی (مجوس) که بر پایه آن، دو طرف به شرایطی متعهد می شوند. به طرف قرار داد با حکومت اسلامی در این پیمان، ذِمّی یا اَهلِ ذِمّه گفته می شود. تفاوت قرارداد ذمه با دیگر قراردادها در این است که از میان اصناف کافران اختصاص به اهل کتاب دارد. این گونه پیمان و احترام به اقلیت دینی به عنوان اهل ذمه، در امت های پیشین سابقه ندارد. فقیهان اسلامی در این که اهل کتاب شامل یهود و نصارا با همه فرقه هایشان می شود، اتفاق نظر دارند. اما درباره مجوس و صابئان اختلاف نظر است. شماری آنان را در حکم اهل کتاب دانسته اند. بسیاری از فقیهان شیعه و بیشتر فقیهان اهل سنت تصریح کرده اند که جز یهود و نصارا و مجوس، از هیچ گروهی جزیه و عقد ذمه پذیرفته نیست. در این میان، گروهی از فقیهان اهل سنت بر این باورند که اهل ذمه فراتر از اهل کتاب، شامل همه کافران جز مشرکان عرب می شود.
پیامبر اسلام(ص) از آغاز ورود به مدینه، پیمان نامه های گوناگون با سران قبایل و پیروان آیین های گوناگون همچون یهود و مشرکان یثرب در مسیر همزیستی مسالمت آمیز منعقد کرد. برخی از این پیمان ها به ویژه پیمان با یهود چندان پایدار نماندند. آنان با توطئه بر ضد مسلمانان، در عمل عهد خود را نقض کردند و برخوردهایی میان آنان و مسلمانان صورت گرفت. پیامبر گروهی از آن ها را از مدینه تبعید کرد.

[ویکی فقه] اهل ذمه (قرآن). اهل کتاب هنگامی که به صورت اهل ذمه در آیند حکومت اسلامی موظف است آنان را از هر گونه تعرض و آزاری مصونیت بدهد. و با توجه به اینکه آنها در برابر پرداخت جزیه علاوه بر استفاده از مصونیت و امنیت هیچ گونه تعهدی از نظر شرکت در میدان جنگ و کلیه امور دفاعی و امنیتی بر عهده ندارند، روشن می شود که مسئولیت آنها در برابر حکومت اسلامی به مراتب از مسلمانان کمتر است.
ذمه به معنای عهد و پیمان است و مقصود از اهل ذمه آن گروه از اهل کتاب اند که تحت حمایت حکومت اسلامی با پرداختن مالیاتی به نام جزیه با مسلمانان عهد و پیمان بسته اند و براساس شرایط و تعهدات خاصی در سرزمین های مسلمانان زندگی می کنند. در این مدخل از واژه «جزیه» و «حبل من الناس» استفاده شده است.
کفار حقیقی
اهل کتاب که به نبوت محمد بن عبدالله صلوات الله علیه ایمان نیاورده اند کفار حقیقی هستند، و لو اینکه اعتقاد به خدا و روز جزا داشته باشند. و این کفر را به لسان کفر به آیتی از آیات خدا که همان آیت نبوت باشد نسبت نداده، بلکه به لسان کفر به ایمان به خدا و روز جزا نسبت داده، و فرموده اینها به خدا و روز جزا کفر ورزیدند، عینا مانند مشرکین بت پرست که به خدا کفر ورزیدند و وحدانیتش را انکار کردند، هر چند وجودش را اعتقاد داشته، و او را معبودی فوق معبودها می دانستند.علاوه بر اینکه اعتقادشان به خدا و روز جزا هم اعتقادی صحیح نیست، و مساله مبدأ و معاد را بر وفق حق تقریر نمی کنند، مثلا در مساله مبدا که باید او را از هر شرکی بری و منزه بدانند مسیح و عزیر را فرزند او می دانند، و در نداشتن توحید با مشرکین فرقی ندارند، چون آنها نیز قائل به تعدد آلهه هستند، یک اله را پدر الهی دیگر، و یک اله را پسر الهی دیگر می دانند، و همچنین در مساله معاد که یهودیان قائل به کرامتند و مسیحیان قائل به تفدیه .
علت نفی ایمان اهل کتاب
پس ظاهرا علت اینکه ایمان به خدا و روز جزا را از اهل کتاب نفی می کند این است که اهل کتاب، توحید و معاد را آنطور که باید معتقد نیستند، هر چند اعتقاد به اصل الوهیت را دارا می باشند، نه اینکه علتش این باشد که این دو ملت اصلا معتقد به وجود اله نیستند، چون قرآن اعتقاد به وجود الله را از قول خود آنها حکایت می کند، گر چه در توراتی که فعلا موجود است اصلا اثری از مساله معاد دیده نمی شود.دومین وصفی که برای ایشان ذکر کرده این است که ایشان محرمات خدا را حرام نمی دانند، و همینطور هم هست، زیرا یهود عده ای از محرمات را که خداوند در سوره بقره و نساء و سور دیگر بر شمرده حلال دانسته اند، و نصاری خوردن مسکرات و گوشت خوک را حلال دانسته اند، و حال آنکه حرمت آن دو در دین موسی علیه السلام و عیسی علیه السلام و خاتم انبیا صلی الله علیه و آله وسلّم مسلم است. و نیز مال مردم خوری را حلال می دانند.
شرک در عبادت
...

دانشنامه آزاد فارسی

اهل ذمّه
رجوع شود به:اهل کتاب

پیشنهاد کاربران

بپرس