فلسفه سیاسی اسلام

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] از امتیازات مکتب سیاسی اسلام، مبانی نظری و فلسفه سیاسی آن مکتب است که زیر ساز همه ابعاد حکومت و نهادهای آن است و بدان جهت می دهد. بی تردید بدون توجه به این مبانی و اصول زیر بنایی نمی توان به نوع نگرش مکتب آسمانی اسلام به حکومت آگاهی کامل پیدا کرد.
اروین روزنتال، برای اولین بار در سال ۱۹۵۸، به تقسیم سه گانه فلسفه سیاسی، (political philosophy) شریعت نامه نویسی، (shari'a) و اندرزنامه نویسی (یا آیینه شاهی) (mirrors for princes) و در حوزه ی اندیشه سیاسی اسلامی اشاره نمود. وی مشخصه رهیافت اول را تفکر عقلی، ویژگی رهیافت دوم را تکیه بر متون شریعت و نظریه خلافت، و مشخصه رهیافت سوم، همانند کلیله و دمنه ابن مقفع، را اندیشه حفظ قدرت می داند. روزنتال، اندرزنامه نویسی را برخاسته از تفکر ایرانی می داند؛ و آن را در مقابل فلسفه سیاسی که از تفکر فلسفی یونان اتخاذ شده، قرار می دهد. از دیدگاه او، فیلسوفان اسلامی درصدد هم نهادسازی بین مفاهیم تفکر افلاطونی با آموزه های اسلامی بوده اند. فلسفه سیاسی در اندیشه سیاسی اسلامی، علمی کاملاً مستقل نیست؛ و به شکلی به شریعت تکیه می زند. فیلسوفان سیاسی اسلامی، در هماهنگ سازی وحی (در شکل قوانین نبوی) و عقل (در شکل نوموس و دولت- شهر یونانی) تلاش نموده اند. درعین حال، باید اذعان داشت که وحی بر عقل، سلطه بیشتری داشته است. به اعتقاد روزنتال، فلسفه سیاسی اسلامی، نه دقیقاً همان کلام سیاسی است، و نه علمی است که بتواند مستقلانه بر عقل تکیه زند. وی می نویسد: «فلسفه، به استثنای فلسفه ابن طفیل، شدیداً تحت تاثیر شریعت بوده، هرچند از افلاطون و ارسطو نیز تاثیر پذیرفته است. نوشته های سیاسی در این زمینه از میراث افلاطونی(یعنی دو کتاب جمهور و قوانین) تاثیر می پذیرفت. این، به معنای انکار یا کوچک کردن تاثیر اخلاق نیکوماخوس ارسطو نمی باشد.» آن لمبتون هم به این تقسیم سه گانه اعتقاد دارد. «شریعت نامه» و «فقه سیاسی» اصطلاحات جدیدی هستند؛ با این تفاوت که اصطلاح اول به اهل سنت در دوره میانه مربوط می شود و ارتباط با قدرت سیاسی و نصیحت به حاکمان برای تثبیت قدرت را فرض می گیرد؛ در حالی که فقه سیاسی اعم است و بخشی از فقه تلقی می شود که در سال های اخیر ادعای مستقل شدنش (به شکل یک رشته علمی (discipline) مطرح شده است. برای اندیشه سیاسی- نقلی شیعه اصطلاح دوم به کار می رود. به هر حال، تقسیم سه گانه روزنتال (فلسفه سیاسی، شریعت نامه نویسی و اندرزنامه نویسی)، مورد توجه اندیشمندان پس از او واقع شد.
دیدگاه طباطبایی در فلسفه سیاسی
از دیدگاه سیدجواد طباطبایی، از «فلسفه سیاسی فارابی» به معنای دقیق کلمه، می توان سخن گفت؛ زیرا بنیاد تفکرات وی، به عنوان بزرگ ترین نماینده فلسفه سیاسی اسلامی، فلسفه اوست؛ و وی نتایج سیاسی را از فلسفه خود استنتاج می کند. به اعتقاد وی: «مجموع اندیشه سیاسی ایران به دوران قدیم، تعلق دارد؛ و قادر نیست طبیعت و ماهیت دوران جدید را مورد تفکر قرار دهد. اندیشه های سیاسی در دوران قدیم بیشتر از نوع فلسفه های سیاسی، و دوران جدید، به ویژه در اروپا، از نوع اندیشه های سیاسی اند». طباطبایی تجلی فلسفه سیاسی را در فارابی و ابن سینا، و حضیض زوال آن را در اندیشه سیاسی خواجه نصیرالدین طوسی، جلال الدین دوانی، ملاصدرا و سبزواری می داند. فلسفه سیاسی در اصطلاح فیلسوفان اسلامی، زیر مجموعه ای از فلسفه علمی است. ابن مسکویه همانند فارابی، فلسفه نظری را در انحصار فیلسوفان قرار می داد؛ و دست سیاستمداران را از آن کوتاه می دانست. البته او معتقد بود که محصول کار آنها که ارائه صحیح «اعتقادات فاضله» است. در حوزه اقتدار سیاستمداران قرار می گیرد. وی، فلسفه و کمال نظری را به منزله صورت، و فلسفه و کمال عملی را به منزله ماده می داند؛ و معتقد است که هیچ کدام از آنها بدون دیگری تمام نیستند. به همین دلیل است که «فلسفه، به حرفه سیاستمداری نیاز پیدا می کند». فرهنگ رجایی در حالی که تثلیث فوق را می پذیرد، این نکته را یادآوری می کند که جنس اندرزنامه ها با دو بدیل خود متفاوت است: «در حالی که شریعت نامه ها و یا فلسفه نامه ها اختصاصاً به ترتیب توسط فقها و فلاسفه تحریر شده اند، اندرزنامه ها گاه توسط فقیه مثل نصیحة الملوک؛ گاه توسط دولتمرد، مثل سیاستنامه؛ و گاه توسط ارباب فلسفه مثل اخلاق جلالی تحریر و ارائه گردیده اند.» طباطبایی در کتاب درآمدی فلسفی بر تاریخ اندیشه سیاسی در ایران، تقسیم روزنتال را می پذیرد؛ و به ترتیب فارابی، خواجه نظام الملک و خنجی را نمایندگان سه نحله فلسفه سیاسی، اندرزنامه نویسی و شریعت نامه نویسی معرفی می نماید. وی در کتاب ابن خلدون و علوم اجتماعی معتقد است تمایز قطعی بین سه نوع دانش فوق وجود ندارد؛ و برای اثبات این مطلب می نویسد ماوردی هم مثل غزالی نصیحة الملوک نوشت. فیرحی هم باتوجه به نکات فوق، اندرزنامه نویسی به عنوان یک شاخه دانش سیاسی نفی استقلال می کند؛ و پژوهش خود را بر دو شاخه فلسفه سیاسی و فقه سیاسی مبتنی می سازد.
تقسیم رجایی در فلسفه سیاسی
رجایی در ادامه، تقسیم بندی گسترده تری از انواع دانش های سیاسی ذکر می کند:۱. شیوه فقاهتی: در دو گروه شیعه و سنی؛۲. شیوه ادبا (با اندیشه اندرزنامه نویسان)، که بعد از فقها بیشترین تاثیر را در تاریخ سیاسی اسلام داشته اند؛۳. شیوه تاریخی: همانند طبری و جوینی، (البته طباطبایی در نقد عنایت می نویسد: «شیوه تاریخی متعلق به متفکران معروف به مورخ جریان مستقلی نیست» )؛۴. شیوه عرفانی: کسانی که با سیاست کاری ندارند، ولی به هر حال بر سیاست مؤثر بوده اند، همانند حلاج و سهروردی؛۵. شیوه فلسفی: همانند شیوه فارابی و ابن سینا و ابن رشد. در این تقسیم بندی، حتی می توان سفرنامه نویسی و علم تفسیر و حدیث را با گرایش سیاسی نیز گنجاند؛ هرچند جملگی به تقسیم سه گانه قابل تحویل به نظر می رسند. رجایی به درستی اشاره می کند که این تقسیم بندی تا مرحله فروپاشی سیطره فرهنگ اسلامی کارآمدی داشت.
نسبت طبقه بندی دوره میانه و تقسیم روزنتال
...

پیشنهاد کاربران

بپرس