غزوه احد
لغت نامه دهخدا
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] غزوه اُحُد، دهمین و به قولی، نهمین غزوه پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) بود که روز هفتم یا نیمه شوّال سال سوم هجرت ، به وقوع پیوست. این غزوه، از آن جهت به این نام معروف شد که در دامنه کوه اُحُد اتّفاق افتاد.
در وجه نام گذاری این کوه سرخ رنگ که در شمال مدینه (۴ کیلومتری مدینه) قرار دارد، گفته شده: بر اثر جدایی اش از دیگر کوه های منطقه، احد نامیده شده است. برحسب روایات، چون خداوند بر کوه طور سینا تجلّی کرد، چند قطعه از آن جدا شد و در جاهای گوناگون قرار گرفت که یک قطعه از آن، کوه اُحُد در مدینه است. در فضیلت آن نقل شده که اُحُد، یکی از کوه های بهشت است. پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: اُحُد کوهی است که ما را دوست دارد و ما او را دوست داریم. در قرآن، آیه ۱۲۱ سوره آل عمران تا تقریباً آخر این سوره در رابطه با جنگ احد است، اختصاص بالغ بر صد آیه به ماجرای اُحُد بیانگر آن است که ماجرای نبرد اُحُد دارای درس های بسیار آموزنده برای مسلمانان هر عصر است که فرا گرفتن آن درس ها موجب عزّت آنان خواهد بود.
علّت وقوع جنگ
علّت وقوع جنگ احد، جبران شکست و انتقام مشرکان از کشته شدگان خویش در غزوه بدر بود؛ بت پرستان در جنگ بدر، دستخوش ضربات شدید از جانب مسلمانان شده بودند، و بسیاری از سرانشان کشته شده بودند. آنها تصمیم گرفتند با نیروی مجهّزی برای انتقام و سرکوبی مسلمانان به سوی مدینه حرکت کنند، آنها با پنج هزار نفر به اضافه زنان و غلامان و ساز و برگ نظامی و استمداد از قبایل مختلف حرکت نمودند در حالی که شعار می دادند: انتقام! انتقام.این لشکر مجهّز روز پنجشنبه ۵ شوّال سال سوم هجرت در دامنه کوه اُحُد (یک فرسخی مدینه) مستقر شد. بدین جهت، تعدادی از سران قریش با ابوسفیان به گفت وگو نشستند و پیشنهاد کردند مال التّجاره ای که سبب بروز جنگ بدر شده بود و در دارالندوه نگه داری می شد، برای تجهیز سپاهی نیرومند و انتقام گیری به کار گرفته شود. و آنان سخنورانی از قریش را جهت هم کاری دیگر قبایل عرب اعزام کردند. برحسب برخی روایات، در نکوهش کسانی که مال خویش را برای مبارزه با اسلام در غزوه اُحُد دادند، این آیه نازل شد. :«اِنَّ الَّذینَ کَفَروا یُنفِقونَ اَمولَهُم لِیَصُدّوا عَن سَبِیلِ اللّهِ فَسَیُنفِقونَها ثُمَّ تَکونُ عَلَیهِم حَسرَةً ثُمَّ یُغلَبونَ.» ابوسفیان در جای گاه ثائر (انتقام گیرنده)، فرمان دهی سپاه را برعهده گرفت. و گریه بر کشتگان بدر را ممنوع کرد. صفوان بن امیّه پیشنهاد کرد زنان را برای یادآوری کشته شدگان بدر و تحریک به خون خواهی، همراه خویش سازند. به نظر برخی، بزرگان قریش از آن جهت زنان را همراه خود بردند که از جنگ نگریزند؛ زیرا فرار با زنان دشوار و رها کردن آنان در میدان جنگ ننگ بود. سپاه قریش به همراه دیگر قبایل عرب (مانند بنی کنانه و ثقیف و اهل تهامه) مرکّب از ۳۰۰۰ یا ۵۰۰۰ نفر که ۷۰۰ تن از آنان زره پوش بودند، همراه ۲۰۰ اسب و ۳۰۰۰ شتر ، آماده کارزار شد. تعدادی از زنان قریش (از جمله هند همسر ابوسفیان) این سپاه را همراهی می کردند. مسلمانان هنگامی از تصمیم مشرکان آگاه شدند که آنان آماده حرکت از مکّه بودند یا خارج شده بودند. عبّاس بن عبدالمطّلب عموی پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) طیّ نامه ای محرمانه به وسیله مردی از بنی غفّار ، رسول خدا را از زمان حرکت و توان نظامی قریش آگاه کرد. چون ابیّ بن کعب، نامه را بر حضرت خواند، پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) از او خواست که مضمون نامه را فاش نکند. با این حال، چیزی نگذشت که خبر حرکت قریش در مدینه شایع شد. افزون بر پیک عبّاس، عمرو بن سالم خزاعی یا عدّه ای از بنی خزاعه که هم پیمان رسول خدا بودند، حضرت را از حرکت و توان نظامی قریش آگاه ساختند. سپاه قریش، پنجم یا دوازدهم شوّال در دامنه کوه اُحُد نزدیک کوه عینین فرود آمد. درباره این که چرا مشرکان در جنوب مدینه که بر سر راهشان بود، فرود نیامدند و شهر را دور زده، در شمال آن فرود آمدند، علّت خاصّی در تاریخ ذکر نشده است؛ امّا برخی، مدخل شهر مدینه را در آن زمان فقط از طریق شمال و از کنار کوه اُحُد دانسته اند. و به نظر برخی دیگر، قریش برای چراندن مرکب های خود در کشتزارهایی معروف به عِرْض که در شمال مدینه قرار دارد و صدمه زدن به مسلمانان، در شمال فرود آمدند. پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) حباب بن منذر را محرمانه برای ارزیابی از وضعیت دشمن به ناحیه اُحُد اعزام کرد. گروهی از اصحاب برای جلوگیری از شبیخون دشمن، شب جمعه را به پاسداری از مدینه به ویژه مسجد و خانه پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) پرداختند.
مشورت با پیامبر
روز جمعه، رسول خدا با مسلمانان درباره شیوه مقابله با دشمن مشورت کرد. بزرگان مهاجر و انصار موافق ماندن در مدینه بودند. عبداللّه بن اُبی با این استدلال که در کوچه های کم عرض مدینه بهتر می توان با دشمن مقابله کرد، زنان و افراد ناتوان هم از بالای بام ها و برج ها به ما کمک می کنند، بر این نظر اصرار داشت و تجربه جنگ های جاهلی را مؤیّد نظر خویش می دانست که هرگاه از شهر بیرون رفته ایم، شکست خورده ایم؛ امّا گروهی دیگر، رویارویی با دشمن در بیرون مدینه را پیش نهاد می کردند. طرف داران این نظریّه، گروهی از جوانان و کسانی که توفیق شرکت در غزوه بدر را نداشتند و گروهی از بزرگ سالان چون حمزه (عموی پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم)) و سعد بن عباده و نعمان بن مالک بودند؛ با این استدلال که باقی ماندن در شهر، بر ضعف و ترس مسلمانان حمل و سبب گستاخی مشرکان می شود و در جاهلیّت هرگاه به ما حمله می کردند و ما در شهر می ماندیم تا زمانی که بیرون از شهر با آن ها نمی جنگیدیم، طمع شان از ما قطع نمی شد. سیره نویسان اتّفاق نظر دارند که نظر پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) در ابتدا، ماندن در شهر بود. و بر اساس خوابی که دیده بود، خروج از مدینه را نمی پسندید. در نقل های تاریخی، در این که آیا ماندن در شهر، وحی الهی یا نظر شخصی رسول خدا بوده، اشاره ای نشده است و خود حضرت هم بر عقیده خویش به صورت دستور الهی و وحیانی بودن آن اصرار نکرده است و بعید می نماید که اگر چنین بود، آن را ابراز نمی کرد. سرانجام پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) به جهت اصرار مسلمانان و احترام به نظر اکثریّت، نظریّه خروج از مدینه را پذیرفت و پس از اقامه نماز جمعه ، مسلمانان را موعظه و به جهاد امر کرد و پیروزی آنان را در گرو صبر دانست؛ آن گاه لباس رزم پوشیده، آماده حرکت به سوی اُحُد شد.آنان که بر خروج از مدینه اصرار داشتند؛ گفتند شایسته نیست خلاف رأی پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) عمل کنیم. حضرت فرمود: هنگامی که پیامبری لباس رزم بپوشد شایسته نیست آن را بیرون آورد، مگر آن که با دشمنی بجنگد. رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) عبداللّه بن مکتوم را جانشین خود در مدینه قرار داد. و با ۱۰۰۰ نفر از مهاجر و انصار که ۱۰۰ تن از آنان زره پوشیده بودند، رهسپار اردوگاه اُحُد شد.مورّخان، زمان حرکت سپاه اسلام را پس از اقامه نماز جمعه و عصر دانسته اند؛ در حالی که آیه «و اِذ غَدَوتَ مِن اَهلِکَ تُبَوِّئُ المُؤمِنینَ مَقعِدَ لِلقِتالِ واللّهُ سَمیعٌ عَلیم.» با توجّه به کلمه «غَدَوتَ» دلالت دارد که حرکت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) صبحگاهان بوده است. وجه جمع آیه با نظر مورّخان به این است که گفته شود: پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) جهت مشورت با اصحاب و مشخّص کردن محلّ جنگ یا انتخاب اردوگاه جنگی در دامنه کوه اُحُد، صبح گاهان از خانه بیرون رفت و خروج حضرت با سپاهیانش به سوی اُحُد، پس از نماز جمعه بود یا این که گفته شود: کلمه (غداة) در این جا به معنای مطلق خروج (در هر ساعتی از روز) است؛ چنان که (رواح) مطلق بازگشت به شمار می رود.
فرود در شیخان
...
در وجه نام گذاری این کوه سرخ رنگ که در شمال مدینه (۴ کیلومتری مدینه) قرار دارد، گفته شده: بر اثر جدایی اش از دیگر کوه های منطقه، احد نامیده شده است. برحسب روایات، چون خداوند بر کوه طور سینا تجلّی کرد، چند قطعه از آن جدا شد و در جاهای گوناگون قرار گرفت که یک قطعه از آن، کوه اُحُد در مدینه است. در فضیلت آن نقل شده که اُحُد، یکی از کوه های بهشت است. پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: اُحُد کوهی است که ما را دوست دارد و ما او را دوست داریم. در قرآن، آیه ۱۲۱ سوره آل عمران تا تقریباً آخر این سوره در رابطه با جنگ احد است، اختصاص بالغ بر صد آیه به ماجرای اُحُد بیانگر آن است که ماجرای نبرد اُحُد دارای درس های بسیار آموزنده برای مسلمانان هر عصر است که فرا گرفتن آن درس ها موجب عزّت آنان خواهد بود.
علّت وقوع جنگ
علّت وقوع جنگ احد، جبران شکست و انتقام مشرکان از کشته شدگان خویش در غزوه بدر بود؛ بت پرستان در جنگ بدر، دستخوش ضربات شدید از جانب مسلمانان شده بودند، و بسیاری از سرانشان کشته شده بودند. آنها تصمیم گرفتند با نیروی مجهّزی برای انتقام و سرکوبی مسلمانان به سوی مدینه حرکت کنند، آنها با پنج هزار نفر به اضافه زنان و غلامان و ساز و برگ نظامی و استمداد از قبایل مختلف حرکت نمودند در حالی که شعار می دادند: انتقام! انتقام.این لشکر مجهّز روز پنجشنبه ۵ شوّال سال سوم هجرت در دامنه کوه اُحُد (یک فرسخی مدینه) مستقر شد. بدین جهت، تعدادی از سران قریش با ابوسفیان به گفت وگو نشستند و پیشنهاد کردند مال التّجاره ای که سبب بروز جنگ بدر شده بود و در دارالندوه نگه داری می شد، برای تجهیز سپاهی نیرومند و انتقام گیری به کار گرفته شود. و آنان سخنورانی از قریش را جهت هم کاری دیگر قبایل عرب اعزام کردند. برحسب برخی روایات، در نکوهش کسانی که مال خویش را برای مبارزه با اسلام در غزوه اُحُد دادند، این آیه نازل شد. :«اِنَّ الَّذینَ کَفَروا یُنفِقونَ اَمولَهُم لِیَصُدّوا عَن سَبِیلِ اللّهِ فَسَیُنفِقونَها ثُمَّ تَکونُ عَلَیهِم حَسرَةً ثُمَّ یُغلَبونَ.» ابوسفیان در جای گاه ثائر (انتقام گیرنده)، فرمان دهی سپاه را برعهده گرفت. و گریه بر کشتگان بدر را ممنوع کرد. صفوان بن امیّه پیشنهاد کرد زنان را برای یادآوری کشته شدگان بدر و تحریک به خون خواهی، همراه خویش سازند. به نظر برخی، بزرگان قریش از آن جهت زنان را همراه خود بردند که از جنگ نگریزند؛ زیرا فرار با زنان دشوار و رها کردن آنان در میدان جنگ ننگ بود. سپاه قریش به همراه دیگر قبایل عرب (مانند بنی کنانه و ثقیف و اهل تهامه) مرکّب از ۳۰۰۰ یا ۵۰۰۰ نفر که ۷۰۰ تن از آنان زره پوش بودند، همراه ۲۰۰ اسب و ۳۰۰۰ شتر ، آماده کارزار شد. تعدادی از زنان قریش (از جمله هند همسر ابوسفیان) این سپاه را همراهی می کردند. مسلمانان هنگامی از تصمیم مشرکان آگاه شدند که آنان آماده حرکت از مکّه بودند یا خارج شده بودند. عبّاس بن عبدالمطّلب عموی پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) طیّ نامه ای محرمانه به وسیله مردی از بنی غفّار ، رسول خدا را از زمان حرکت و توان نظامی قریش آگاه کرد. چون ابیّ بن کعب، نامه را بر حضرت خواند، پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) از او خواست که مضمون نامه را فاش نکند. با این حال، چیزی نگذشت که خبر حرکت قریش در مدینه شایع شد. افزون بر پیک عبّاس، عمرو بن سالم خزاعی یا عدّه ای از بنی خزاعه که هم پیمان رسول خدا بودند، حضرت را از حرکت و توان نظامی قریش آگاه ساختند. سپاه قریش، پنجم یا دوازدهم شوّال در دامنه کوه اُحُد نزدیک کوه عینین فرود آمد. درباره این که چرا مشرکان در جنوب مدینه که بر سر راهشان بود، فرود نیامدند و شهر را دور زده، در شمال آن فرود آمدند، علّت خاصّی در تاریخ ذکر نشده است؛ امّا برخی، مدخل شهر مدینه را در آن زمان فقط از طریق شمال و از کنار کوه اُحُد دانسته اند. و به نظر برخی دیگر، قریش برای چراندن مرکب های خود در کشتزارهایی معروف به عِرْض که در شمال مدینه قرار دارد و صدمه زدن به مسلمانان، در شمال فرود آمدند. پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) حباب بن منذر را محرمانه برای ارزیابی از وضعیت دشمن به ناحیه اُحُد اعزام کرد. گروهی از اصحاب برای جلوگیری از شبیخون دشمن، شب جمعه را به پاسداری از مدینه به ویژه مسجد و خانه پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) پرداختند.
مشورت با پیامبر
روز جمعه، رسول خدا با مسلمانان درباره شیوه مقابله با دشمن مشورت کرد. بزرگان مهاجر و انصار موافق ماندن در مدینه بودند. عبداللّه بن اُبی با این استدلال که در کوچه های کم عرض مدینه بهتر می توان با دشمن مقابله کرد، زنان و افراد ناتوان هم از بالای بام ها و برج ها به ما کمک می کنند، بر این نظر اصرار داشت و تجربه جنگ های جاهلی را مؤیّد نظر خویش می دانست که هرگاه از شهر بیرون رفته ایم، شکست خورده ایم؛ امّا گروهی دیگر، رویارویی با دشمن در بیرون مدینه را پیش نهاد می کردند. طرف داران این نظریّه، گروهی از جوانان و کسانی که توفیق شرکت در غزوه بدر را نداشتند و گروهی از بزرگ سالان چون حمزه (عموی پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم)) و سعد بن عباده و نعمان بن مالک بودند؛ با این استدلال که باقی ماندن در شهر، بر ضعف و ترس مسلمانان حمل و سبب گستاخی مشرکان می شود و در جاهلیّت هرگاه به ما حمله می کردند و ما در شهر می ماندیم تا زمانی که بیرون از شهر با آن ها نمی جنگیدیم، طمع شان از ما قطع نمی شد. سیره نویسان اتّفاق نظر دارند که نظر پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) در ابتدا، ماندن در شهر بود. و بر اساس خوابی که دیده بود، خروج از مدینه را نمی پسندید. در نقل های تاریخی، در این که آیا ماندن در شهر، وحی الهی یا نظر شخصی رسول خدا بوده، اشاره ای نشده است و خود حضرت هم بر عقیده خویش به صورت دستور الهی و وحیانی بودن آن اصرار نکرده است و بعید می نماید که اگر چنین بود، آن را ابراز نمی کرد. سرانجام پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) به جهت اصرار مسلمانان و احترام به نظر اکثریّت، نظریّه خروج از مدینه را پذیرفت و پس از اقامه نماز جمعه ، مسلمانان را موعظه و به جهاد امر کرد و پیروزی آنان را در گرو صبر دانست؛ آن گاه لباس رزم پوشیده، آماده حرکت به سوی اُحُد شد.آنان که بر خروج از مدینه اصرار داشتند؛ گفتند شایسته نیست خلاف رأی پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) عمل کنیم. حضرت فرمود: هنگامی که پیامبری لباس رزم بپوشد شایسته نیست آن را بیرون آورد، مگر آن که با دشمنی بجنگد. رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) عبداللّه بن مکتوم را جانشین خود در مدینه قرار داد. و با ۱۰۰۰ نفر از مهاجر و انصار که ۱۰۰ تن از آنان زره پوشیده بودند، رهسپار اردوگاه اُحُد شد.مورّخان، زمان حرکت سپاه اسلام را پس از اقامه نماز جمعه و عصر دانسته اند؛ در حالی که آیه «و اِذ غَدَوتَ مِن اَهلِکَ تُبَوِّئُ المُؤمِنینَ مَقعِدَ لِلقِتالِ واللّهُ سَمیعٌ عَلیم.» با توجّه به کلمه «غَدَوتَ» دلالت دارد که حرکت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) صبحگاهان بوده است. وجه جمع آیه با نظر مورّخان به این است که گفته شود: پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) جهت مشورت با اصحاب و مشخّص کردن محلّ جنگ یا انتخاب اردوگاه جنگی در دامنه کوه اُحُد، صبح گاهان از خانه بیرون رفت و خروج حضرت با سپاهیانش به سوی اُحُد، پس از نماز جمعه بود یا این که گفته شود: کلمه (غداة) در این جا به معنای مطلق خروج (در هر ساعتی از روز) است؛ چنان که (رواح) مطلق بازگشت به شمار می رود.
فرود در شیخان
...
wikifeqh: غزوه_احد
[ویکی شیعه] غزوه احد از غزوه های مشهور پیامبر(ص) با مشرکان مکه که در سال سوم هجری در کنار کوه اُحُد به وقوع پیوست.
قریشیان پس از شکست در غزوه بدر و به خونخواهی کشتگان بدر، آماده نبردی دیگر به فرماندهی ابوسفیان، با پیامبر(ص) و مسلمانان شدند. نقشه پیامبر(ص) و بزرگان مهاجران و انصار برای رویارویی با حمله قریش آن بود که از مدینه خارج نشوند و همان جا دفاع کنند، ولی جوانان و حمزه عموی پیامبر، خواهان جنگ در بیرون مدینه بودند. سرانجام پیامبر(ص) تصمیم گرفت برای جنگ از شهر خارج شود.
نتیجه اولیه این جنگ، شکست مشرکان بود؛ اما گروهی از تیراندازان که پیامبر(ص) آنان را به فرماندهی عبدالله بن جبیر بر کوه عینین در سمت چپ کوه احد قرار داده بود، به گمان پیروزی، کوه را ترک کردند. مشرکان نیز با عبور از همین منطقه، از پشت به مسلمانان حمله کردند و آنان را شکست دادند. در این جنگ، خسارت سنگینی به مسلمانان رسید؛ از جمله شهادت حدود هفتاد نفر از مسلمانان، شهادت حمزة بن عبدالمطلب و مُثله شدن وی، جراحت بر صورت پیامبر(ص) و شکستن دندان وی.
قریشیان پس از شکست در غزوه بدر و به خونخواهی کشتگان بدر، آماده نبردی دیگر به فرماندهی ابوسفیان، با پیامبر(ص) و مسلمانان شدند. نقشه پیامبر(ص) و بزرگان مهاجران و انصار برای رویارویی با حمله قریش آن بود که از مدینه خارج نشوند و همان جا دفاع کنند، ولی جوانان و حمزه عموی پیامبر، خواهان جنگ در بیرون مدینه بودند. سرانجام پیامبر(ص) تصمیم گرفت برای جنگ از شهر خارج شود.
نتیجه اولیه این جنگ، شکست مشرکان بود؛ اما گروهی از تیراندازان که پیامبر(ص) آنان را به فرماندهی عبدالله بن جبیر بر کوه عینین در سمت چپ کوه احد قرار داده بود، به گمان پیروزی، کوه را ترک کردند. مشرکان نیز با عبور از همین منطقه، از پشت به مسلمانان حمله کردند و آنان را شکست دادند. در این جنگ، خسارت سنگینی به مسلمانان رسید؛ از جمله شهادت حدود هفتاد نفر از مسلمانان، شهادت حمزة بن عبدالمطلب و مُثله شدن وی، جراحت بر صورت پیامبر(ص) و شکستن دندان وی.
wikishia: غزوه_احد
[ویکی اهل البیت] غزوه اُحُد، دهمین و به قولی، نهمین غزوه پیامبر صلی الله علیه و آله بود که روز هفتم یا نیمه شوال سال سوم هجرت به وقوع پیوست. این غزوه از آن جهت به این نام معروف شد که در دامنه کوه اُحُد اتفاق افتاد.
در وجه نام گذاری این کوه سرخ رنگ که در شمال مدینه در فاصله شش کیلومتری شهر مدینه بوده، و اکنون شهر تا دامنه آن گسترش یافته است. گفته شده: بر اثر جدایی اش از دیگر کوه های منطقه، اُحُد نامیده شده است. بر حسب روایات، چون خداوند بر کوه طور سینا تجلی کرد، چند قطعه از آن جدا شد و در جاهای گوناگون قرار گرفت که یک قطعه از آن، کوه اُحُد در مدینه است.
در فضیلت آن نقل شده که اُحُد، یکی از کوه های بهشت است. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: اُحُد کوهی است که ما را دوست دارد و ما او را دوست داریم.
از علل وقوع این نبرد می توان به موارد زیر اشاره کرد:
کاروانی که جنگ بدر به خاطر آن به وقوع پیوست، چنان که می گویند، هزار شتر و همه اموال آن دست نخورده در محل دار الندوه موجود بود. قریش با صاحبان کالاها به توافق رسیدند که اصل سرمایه را که بیست و پنج یا پنجاه هزار دینار می شد ، بردارند و سود آن را برای جنگ با مسلمانان هزینه کنند. هر دینار سرمایه یک دینار سود داشت. این مبلغ در آن روزگار که پول ارزش زیادی داشت و با مبلغ اندکی می شد، کالاهای فراوان خرید، مبلغ هنگفتی به شمار می رفت. قریش نمایندگانی برای کمک گیری از قبایل اطراف مکّه فرستادند. این فرستادگان توانستند حمایت قبیله های کنانه و مردم تهامه را جلب کنند
سپاه مشرکان سه هزار جنگنده داشت. مرکب از 3000 یا 5000 نفر که 700 تن از آنان زره پوش بودند، همراه 200 اسب و 3000 شتر، آماده کارزار شد. ابوسفیان در جایگاه ثائر (انتقام گیرنده)، فرماندهی سپاه را بر عهده گرفت
صفوان بن امیه پیشنهاد کرد زنان را برای یادآوری کشته شدگان بدر و تحریک به خونخواهی، همراه خویش سازند. به نظر برخی، بزرگان قریش از آن جهت زنان را همراه خود بردند که از جنگ نگریزند؛ زیرا فرار با زنان دشوار و رهاکردن آنان در میدان جنگ ننگ بود. تعدادی از زنان قریش از جمله هند همسر ابوسفیان این سپاه را همراهی می کردند.
ابو عامر فاسق هم با پنجاه نفر از مردم اوس که برای مخالفت با محمّد (ص) از او پیروی می کردند، از مدینه به مکّه آمد تا همراه قریش باشد. او مردم قریش را بر ضدّ رسول خدا (ص) تحریک می کرد و می گفت: شما برحق هستید و آنچه محمّد آورده، باطل است.
در وجه نام گذاری این کوه سرخ رنگ که در شمال مدینه در فاصله شش کیلومتری شهر مدینه بوده، و اکنون شهر تا دامنه آن گسترش یافته است. گفته شده: بر اثر جدایی اش از دیگر کوه های منطقه، اُحُد نامیده شده است. بر حسب روایات، چون خداوند بر کوه طور سینا تجلی کرد، چند قطعه از آن جدا شد و در جاهای گوناگون قرار گرفت که یک قطعه از آن، کوه اُحُد در مدینه است.
در فضیلت آن نقل شده که اُحُد، یکی از کوه های بهشت است. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: اُحُد کوهی است که ما را دوست دارد و ما او را دوست داریم.
از علل وقوع این نبرد می توان به موارد زیر اشاره کرد:
کاروانی که جنگ بدر به خاطر آن به وقوع پیوست، چنان که می گویند، هزار شتر و همه اموال آن دست نخورده در محل دار الندوه موجود بود. قریش با صاحبان کالاها به توافق رسیدند که اصل سرمایه را که بیست و پنج یا پنجاه هزار دینار می شد ، بردارند و سود آن را برای جنگ با مسلمانان هزینه کنند. هر دینار سرمایه یک دینار سود داشت. این مبلغ در آن روزگار که پول ارزش زیادی داشت و با مبلغ اندکی می شد، کالاهای فراوان خرید، مبلغ هنگفتی به شمار می رفت. قریش نمایندگانی برای کمک گیری از قبایل اطراف مکّه فرستادند. این فرستادگان توانستند حمایت قبیله های کنانه و مردم تهامه را جلب کنند
سپاه مشرکان سه هزار جنگنده داشت. مرکب از 3000 یا 5000 نفر که 700 تن از آنان زره پوش بودند، همراه 200 اسب و 3000 شتر، آماده کارزار شد. ابوسفیان در جایگاه ثائر (انتقام گیرنده)، فرماندهی سپاه را بر عهده گرفت
صفوان بن امیه پیشنهاد کرد زنان را برای یادآوری کشته شدگان بدر و تحریک به خونخواهی، همراه خویش سازند. به نظر برخی، بزرگان قریش از آن جهت زنان را همراه خود بردند که از جنگ نگریزند؛ زیرا فرار با زنان دشوار و رهاکردن آنان در میدان جنگ ننگ بود. تعدادی از زنان قریش از جمله هند همسر ابوسفیان این سپاه را همراهی می کردند.
ابو عامر فاسق هم با پنجاه نفر از مردم اوس که برای مخالفت با محمّد (ص) از او پیروی می کردند، از مدینه به مکّه آمد تا همراه قریش باشد. او مردم قریش را بر ضدّ رسول خدا (ص) تحریک می کرد و می گفت: شما برحق هستید و آنچه محمّد آورده، باطل است.
wikiahlb: غزوه_احد
[ویکی حج] غَزوه اُحُد، دومین غَزوه مهم پیامبر اسلام(ص) با مشرکان مکه که در سال سوم قمری در کنار کوه اُحُد روی داد. علت اصلی غزوه اُحُد قصد مشرکان مکه برای انتقام غَزوه بَدر بود. فرماندهی سپاه مکه را ابوسفیان برعهده داشت. در غزوه احد پیامبر(ص) درخصوص شیوه جنگ، با مسلمانان مشورت کرد. وی با وجود آنکه نبرد در داخل مدینه را می پسندید، با دیدگاه جمعی که جنگ در بیرون از شهر را به صلاح می دانستند، موافقت کرد.
در ابتدای غزوه احد، پیروزی از آن مسلمانان بود؛ اما عده ای از آنان، به ویژه برخی از نگهبانان کوه عینین، پیش از شکست قطعی سپاه مکه، مشغول جمع آوری غنائم شدند. خالد بن ولید از فرماندهان سپاه قریش با عبور از این تنگه و محاصره مسلمانان نتیجه جنگ را به سود سپاه مکه تغییر داد. در این جنگ شایع شد که پیامبر(ص) کشته شده است و ازاین رو بسیاری از مسلمانان پا به فرار گذاشتند؛ اما عده کمی چون حضرت علی(ع)، ابودجانه، زبیر بن عوام، طلحة بن عبیدالله و سعد بن معاذ در کنار پیامبر ماندند و از وی در برابر حملات دشمن دفاع کردند.
در غزوه احد ۲۲ تن از مشرکان مکه و ۷۰ تن از مسلمانان کشته شدند. حمزه عموی پیامبر، مُصعَب بن عُمَیر، سعد بن ربیع، عبدالله بن جبیر و حنظله غسیل الملائکه از شهیدان برجسته جنگ احدند. در این جنگ زنان مکی که به قصد روحیه بخشی به سپاهیان در جنگ شرکت کرده بودند، جسد برخی از کشته شدگان مسلمان را مُثله کردند. هند، همسر ابوسفیان، شکم حمزه عموی پیامبر را پاره کرد و جگر وی را به دندان گرفت. در آیاتی از سوره آل عمران برخی از نکات غزوه احد بیان شده است.
اُحُد دومین نبرد مهم میان مسلمانان و مشرکان مکه است که نزدیک شهر مدینه و کنار کوه اُحُد رخ داد و از همین رو به نبرد اُحُد معروف شد. زمان این رخداد را هفتم یا نیمه شوال سال سوم قمری دانسته اند.
شکست مشرکان مکه در غَزوه بَدر زمینه ساز نبرد اُحد شد. در پی این شکست، سران قریش تصمیم گرفتند سود تجارتی را که سبب بروز نبرد بدر شده بود، برای آماده سازی سپاهی نیرومند با هدف انتقام گیری به کار گیرند. مسئولیت آماده سازی این سپاه را ابوسفیان بر عهده گرفت. برخی نزول آیه «إِنَّ الَّذِینَ کفَرُوا ینفِقُونَ أَموَالَهُم لِیصُدُّوا عَن سَبِیلِ اللهِ فَسَینفِقُونَهَا ثُمَّ تَکونُ عَلَیهِم حَسرَةً ثُمَّ یغلَبُونَ وَ الَّذِینَ کفَرُوا إِلی جَهَنَّمَ یحُشرُون» را در نکوهش صاحبان این اموال دانسته اند. آنان برای همراه کردن سایر قبایل با خود برای نبرد با مسلمانان، افرادی را به میان آنان فرستادند.
اُحُد دومین نبرد مهم میان مسلمانان و مشرکان مکه است که نزدیک شهر مدینه و کنار کوه اُحُد رخ داد و از همین رو به نبرد اُحُد معروف شد. زمان این رخداد را هفتم یا نیمه شوال سال سوم قمری دانسته اند.
شکست مشرکان مکه در غَزوه بَدر زمینه ساز نبرد اُحد شد. در پی این شکست، سران قریش تصمیم گرفتند سود تجارتی را که سبب بروز نبرد بدر شده بود، برای آماده سازی سپاهی نیرومند با هدف انتقام گیری به کار گیرند. مسئولیت آماده سازی این سپاه را ابوسفیان بر عهده گرفت. برخی نزول آیه «إِنَّ الَّذِینَ کفَرُوا ینفِقُونَ أَموَالَهُم لِیصُدُّوا عَن سَبِیلِ اللهِ فَسَینفِقُونَهَا ثُمَّ تَکونُ عَلَیهِم حَسرَةً ثُمَّ یغلَبُونَ وَ الَّذِینَ کفَرُوا إِلی جَهَنَّمَ یحُشرُون» را در نکوهش صاحبان این اموال دانسته اند. آنان برای همراه کردن سایر قبایل با خود برای نبرد با مسلمانان، افرادی را به میان آنان فرستادند.
wikihaj: غزوه_احد
دانشنامه عمومی
غزوه اُحُد نبردی بود که در نزدیکی کوه احد در جنوب غربی عربستان، میان سپاه مسلمانان مدینه به رهبری محمد و سپاه مکه به رهبری ابوسفیان درگرفت. نبرد احد دومین جنگ سپاه مکه با مسلمانان بود که پس از غزوه بدر در سال سوم هجرت برابر با ۶۲۵ ( میلادی ) درگرفت.
در مورد علت نام گیری کوه احد، برخی می گویند به خاطر جدا بودن این کوه از سایر کوه های منطقه احد نامیده شد و برخی معتقدند محمد بخاطر علاقه به توحید و اشاعه آن نام آن کوه را احد نامید. [ ۲]
تاریخ نگاران مسلمان، زمان نبرد را روز شنبه هفتم شوال سال سوم هجرت نوشته اند؛ که برابر با ۲۳ مارس ۶۲۵ میلادی است.
پس از شکست بت پرستان قریش در جنگ بدر، ابوسفیان عزاداری بر کشته شدگان بدر را ممنوع کرد. ابوسفیان برای انتقام گرفتن از مسلمانان، از قبایل کنانه و ثقیف کمک خواست و سپاهی در حدود سه هزار نفر از قبایل عرب فراهم شد. جبیر بن مطعم، نیز غلام خود وحشی را به هند دختر عتبه بخشید؛ هند پیمان بست که اگر وحشی حمزه پسر عبدالمطلب را بکشد، او را آزاد خواهد کرد. ابوسفیان، خود رهبری جنگ را برعهده گرفت، فرماندهی سواره نظام راست را به خالد پسر ولید و فرماندهی سواره نظام چپ را به عکرمه پسر ابوجهل سپرد. پیاده نظام وسط را هند دختر عتبه فرماندهی می کرد.
عباس پسر عبدالمطلب، عموی محمد، نامه ای به محمد نوشت و در آن از آمادگی سپاه قریش در جنگ با مسلمانان نوشت. ابی بن کعب، این نامه را در مسجد نبوی به محمد سپرد. [ ۳]
درباره شیوه جنگ در بین یاران پیامبر اسلام، دیدگاه های گوناگونی پیش آمد. برخی از انصار به همراه عبدالله بن ابی می خواستند در مدینه بمانند و از شهر دفاع کنند؛ اما جوانان مهاجرین می خواستند سپاه مسلمانان مدینه را رها کرده و در بیرون شهر با دشمن روبه رو گردد. محمد نظریه اکثریت را پذیرفت و تصمیم گرفت سپاه از شهر بیرون رود.
سپاه محمد از مدینه بیرون آمده و به نزدیکی شوط رسید. عبدالله بن ابی، با گروهی از همراهانش به مدینه بازگشت. محمد شب را در شیخان خوابید و محمد بن مسلمه را به پاسداری واداشت. محمد دو دسته تیرانداز را که ۵۰ نفر بودند روی تپه ای مستقر کرد و عبدالله بن جبیر را فرمانده آنان قرار داد و تأکید کرد تحت هیچ شرایطی ( پیروزی یا شکست ) پست خود را رها نکنند. سپاه مسلمان را بین هفتصد تا یک هزار نفر دانسته اند. [ ۴]
ابوعامر اوسی، که از پناهندگان به مکه بود، جنگ را آغاز کرد. در نبرد تن به تن، سهیل بن عمرو بر ابوعامر، علی بن ابی طالب بر طلحة بن ابی طلحة و زبیر بن عوام بر زید بن سعاد پیروز شدند. حمزه عموی پیامبر و سپهسالار مسلمانان در میانه نبرد با زوبین وحشی غلام هند کشته شد. سرانجام نبرد سواره نظام پیش آمد و همه پرچم داران سپاه مکه یکی پس از دیگری کشته شدند، جنگجویان قریش متواری و قلب سپاه مکه فرو پاشید و جنگ به نفع مسلمین در حال پایان بود که تیراندازان مستقر در بالای کوه از دستور فرمانده خود تمرد کرده و به خاطر جمع آوری غنیمت محل نگهبانی خود را رها کردند. خالد پسر ولید که نظاره گر ماجرا بود و در پی فرصت، با مشاهده ترک تیراندازان از جایگاه، با سواران تحت امرش کوه احد را دور زده و از پشت سر مسلمانان به آنان حمله ور شد. صفوف مسلمین بهم ریخت و تعداد بسیاری از آنان غافلگیر شده و کشته شدند. عمره دختر علقمه وقتی وضع حمله خالد را مشاهده کرد، پرچم افتاده را به دست گرفت و آن را بلند نمود و سپاهیان اطراف وی گرد آمدند. یکی از افراد قریش به نام لیثی، مصعب بن عمیر را کشت و اشاعه داد که محمد را کشته است. مسلمانان روحیه خود را از دست دادند و به بالای کوه احد و اطراف پناه بردند. تلفات عظیم به سپاه مسلمین وارد آمد. [ ۵]
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفدر مورد علت نام گیری کوه احد، برخی می گویند به خاطر جدا بودن این کوه از سایر کوه های منطقه احد نامیده شد و برخی معتقدند محمد بخاطر علاقه به توحید و اشاعه آن نام آن کوه را احد نامید. [ ۲]
تاریخ نگاران مسلمان، زمان نبرد را روز شنبه هفتم شوال سال سوم هجرت نوشته اند؛ که برابر با ۲۳ مارس ۶۲۵ میلادی است.
پس از شکست بت پرستان قریش در جنگ بدر، ابوسفیان عزاداری بر کشته شدگان بدر را ممنوع کرد. ابوسفیان برای انتقام گرفتن از مسلمانان، از قبایل کنانه و ثقیف کمک خواست و سپاهی در حدود سه هزار نفر از قبایل عرب فراهم شد. جبیر بن مطعم، نیز غلام خود وحشی را به هند دختر عتبه بخشید؛ هند پیمان بست که اگر وحشی حمزه پسر عبدالمطلب را بکشد، او را آزاد خواهد کرد. ابوسفیان، خود رهبری جنگ را برعهده گرفت، فرماندهی سواره نظام راست را به خالد پسر ولید و فرماندهی سواره نظام چپ را به عکرمه پسر ابوجهل سپرد. پیاده نظام وسط را هند دختر عتبه فرماندهی می کرد.
عباس پسر عبدالمطلب، عموی محمد، نامه ای به محمد نوشت و در آن از آمادگی سپاه قریش در جنگ با مسلمانان نوشت. ابی بن کعب، این نامه را در مسجد نبوی به محمد سپرد. [ ۳]
درباره شیوه جنگ در بین یاران پیامبر اسلام، دیدگاه های گوناگونی پیش آمد. برخی از انصار به همراه عبدالله بن ابی می خواستند در مدینه بمانند و از شهر دفاع کنند؛ اما جوانان مهاجرین می خواستند سپاه مسلمانان مدینه را رها کرده و در بیرون شهر با دشمن روبه رو گردد. محمد نظریه اکثریت را پذیرفت و تصمیم گرفت سپاه از شهر بیرون رود.
سپاه محمد از مدینه بیرون آمده و به نزدیکی شوط رسید. عبدالله بن ابی، با گروهی از همراهانش به مدینه بازگشت. محمد شب را در شیخان خوابید و محمد بن مسلمه را به پاسداری واداشت. محمد دو دسته تیرانداز را که ۵۰ نفر بودند روی تپه ای مستقر کرد و عبدالله بن جبیر را فرمانده آنان قرار داد و تأکید کرد تحت هیچ شرایطی ( پیروزی یا شکست ) پست خود را رها نکنند. سپاه مسلمان را بین هفتصد تا یک هزار نفر دانسته اند. [ ۴]
ابوعامر اوسی، که از پناهندگان به مکه بود، جنگ را آغاز کرد. در نبرد تن به تن، سهیل بن عمرو بر ابوعامر، علی بن ابی طالب بر طلحة بن ابی طلحة و زبیر بن عوام بر زید بن سعاد پیروز شدند. حمزه عموی پیامبر و سپهسالار مسلمانان در میانه نبرد با زوبین وحشی غلام هند کشته شد. سرانجام نبرد سواره نظام پیش آمد و همه پرچم داران سپاه مکه یکی پس از دیگری کشته شدند، جنگجویان قریش متواری و قلب سپاه مکه فرو پاشید و جنگ به نفع مسلمین در حال پایان بود که تیراندازان مستقر در بالای کوه از دستور فرمانده خود تمرد کرده و به خاطر جمع آوری غنیمت محل نگهبانی خود را رها کردند. خالد پسر ولید که نظاره گر ماجرا بود و در پی فرصت، با مشاهده ترک تیراندازان از جایگاه، با سواران تحت امرش کوه احد را دور زده و از پشت سر مسلمانان به آنان حمله ور شد. صفوف مسلمین بهم ریخت و تعداد بسیاری از آنان غافلگیر شده و کشته شدند. عمره دختر علقمه وقتی وضع حمله خالد را مشاهده کرد، پرچم افتاده را به دست گرفت و آن را بلند نمود و سپاهیان اطراف وی گرد آمدند. یکی از افراد قریش به نام لیثی، مصعب بن عمیر را کشت و اشاعه داد که محمد را کشته است. مسلمانان روحیه خود را از دست دادند و به بالای کوه احد و اطراف پناه بردند. تلفات عظیم به سپاه مسلمین وارد آمد. [ ۵]
wiki: غزوه احد
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید