عمل به تکلیف و ایمان

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] عمل به تکلیف و ایمان (قرآن). ایمان به خدا باعث ادای تکالیف الهی، و مانع تاثیر عواطف انسانی، در اجرای تکلیف و حکم الهی می شود.
ادای تکالیف الهی، نشانه ایمان به خدا می باشد:«والمطـلقـت یتربصن بانفسهن ثلـثة قروء ولا یحل لهن ان یکتمن ما خلق الله فی ارحامهن ان کن یؤمن بالله والیوم الاخر...؛ زنان مطلقه، باید به مدت سه مرتبه عادت ماهانه دیدن (و پاک شدن) انتظار بکشند! (عده نگه دارند) و اگر به خدا و روز رستاخیز ، ایمان دارند، ...»«واذا طـلقتم النساء فبلغن اجلهن فلا تعضلوهن ان ینکحن ازوجهن اذا ترضوا بینهم بالمعروف ذلک یوعظ به من کان منکم یؤمن بالله...؛ و هنگامی که زنان را طلاق دادید و عده خود را به پایان رساندند، مانع آنها نشوید که با همسران (سابق) خویش، ازدواج کنند! اگر در میان آنان، به طرز پسندیده ای تراضی برقرار گردد. این دستوری است که تنها افرادی از شما، که ایمان به خدا و روز قیامت دارند، از آن، پند می گیرند (و به آن، عمل می کنند) ...»
اطاعت از احکام الهی
و لا یحل لهن ان یکتمن ما خلق الله فی ارحامهن ان کن یؤمن بالله و الیوم الآخر...، آیه شریفه می خواهد زنان مطلقه را از این عمل نهی کند که به خاطر زودتر از عده در آمدن، حیض یا آبستن بودن خود را کتمان کنند، و یا بخواهند با کتمان خود، در کار رجوع شوهران خللی وارد آورند، و یا غرض دیگری امثال این داشته باشند و اگر خدای تعالی مساله کتمان را در این آیه مقید کرد به قید: اگر زنان ایمان به خدا و روز جزاء دارند، ولی اصل حکم عده را مقید به این قید نکرد، برای این است که زنان را به نوعی تشویق کند، تا حکم او را اطاعت کنند، و بر عمل به آن ثبات قدم به خرج دهند، چون این تقید بطور اشاره می فهماند که این حکم از لوازم ایمان به خدا و روز جزائی است که پایه و اساس شریعت اسلام است، پس هیچ مسلمانی بی نیاز از این حکم نیست، و این تعبیر مثل این است که به شخصی بگوئیم اگر خیر و خوبی می خواهی با مردم نیکو معاشرت کن، و یا به مریض بگوئیم: اگر طالب شفا و بهبودی هستی باید پرهیز کنی. من کان منکم یؤمن بالله و الیوم الآخر...، این جمله مانند جمله ای است که قبلا بعد از نهی زنان از کتمان وضع رحم ها آمده بود، و می فرمود: و لا یحل لهن ان یکتمن ما خلق الله فی ارحامهن ان کن یؤمن بالله و الیوم الآخر، و اگر در میان همه مسائل ازدواج تنها در این دو مورد فرمود: اگر به خدا و روز جزا ایمان دارند، یعنی اگر به دین توحید معتقد هستند، برای این بود که دین توحید همواره به اتحاد دعوت می کند نه افتراق و جدایی، و انبیاء برای وصل کردن آمده اند نه فصل کردن و جدایی انداختن. و در جمله: ذلک یوعظ به من کان منکم، التفاتی از خطاب به جمع در طلقتم، به خطاب به مفرد (ذلک)، و دوباره از خطاب به مفرد به خطاب به جمع منکم، به کار رفته و حال آنکه اصل در این کلام، این بود که همه جا خطاب را متوجه مجموع این امت و رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) کند، اما می بینیم در غیر از جهات احکام، خطاب را متوجه شخص آن حضرت نموده، و فرموده: تلک حدود الله فلا تعتدوها، و یا فرموده: فاولئک هم الظالمون، و یا فرموده: و بعولتهن احق بردهن فی ذلک، و یا فرموده: ذلک یوعظ به من کان منکم یؤمن بالله، که در این چهار مورد با کاف خطاب نمود تلک و اولئک و ذلک آورده و می دانیم که خطابش به رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) است، تا قوام خطاب را حفظ نموده، حال آن کسی را که رکن در این مخاطبه هست رعایت کرده باشد، و رکن مخاطبه در مساله وحی رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) است بدون واسطه، و عموم مردم هستند با وساطت رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم).و اما خطاب هایی که مشتمل است بر احکام، همه متوجه مجموع امت است، و بازگشت حقیقت اینگونه التفات کلامی به توسعه خطاب بعد از تضیق و تضییق آن بعد از توسعه است، و باید در آن تدبر شود.
عواطف انسانی در اجرای احکام
ایمان به خدا، مانع تاثیر عواطف انسانی، در اجرای تکلیف و حکم الهی می شود:«الزانیة والزانی فاجلدوا کل وحد منهما مائة جلدة ولاتاخذکم بهما رافة فی دین الله ان کنتم تؤمنون بالله...؛ هر یک از زن و مرد زناکار را صد تازیانه بزنید؛ و نباید رأفتمحبت کاذب) نسبت به آن دو شما را از اجرای حکم الهی مانع شود، اگر به خدا و روز جزا ایمان دارید! ...» بدون شک مسائل انسانی و عاطفی ایجاب می کند که حداکثر کوشش به عمل آید که هیچ فرد بیگناهی گرفتار کیفر نگردد، و نیز تا آنجا که احکام الهی اجازه عفو و گذشت را می دهد عفو و گذشت شود، ولی بعد از ثبوت جرم و مسلم شدن حد باید قاطعیت به خرج داد و از احساسات کاذب و عواطف دروغین که برای نظام جامعه زیانبخش است بپرهیزند.مخصوصا در آیه مورد بحث تعبیر به فی دین الله، شده، یعنی هنگامی که حکم، حکم خدا است کسی نمی تواند بر خداوند رحمان و رحیم پیشی گیرد.در اینجا از غلبه احساسات محبت آمیز نهی شده، زیرا اکثریت مردم دارای چنین حالتی هستند و احتمال غلبه احساسات محبت آمیز بر آنها بیشتر است، ولی نمی توان انکار کرد که اقلیتی وجود دارند که طرفدار خشونت بیشتری می باشند، این گروه نیز (همانگونه که سابقا اشاره کردیم) از مسیر حکم الهی منحرف اند و باید احساسات خود را کنترل کنند، و بر خداوند پیشی نگیرند که آن نیز مجازات شدید دارد.

پیشنهاد کاربران

بپرس