شیر

/Sir/

مترادف شیر: ارسلان، اسد، حیدر، ضرغام، ضیغم، هژبر، لبن

برابر پارسی: همخوانی، همخوان کردن

معنی انگلیسی:
faucet, tap, valve, lion, leo, milk

لغت نامه دهخدا

شیر. ( اِ ) حیوانی چارپا و سَبُع و درنده از نوع گربه که به تازی اسد گویند. ( ناظم الاطباء ). حیوانی است معروف که به عربی اسد گویند. ( از آنندراج ) ( از انجمن آرا ). ژیان ، شرزه ، چیره خران ، برق چنگال از صفات اوست. ( آنندراج ). پستانداری عظیم الجثه و قوی از راسته گوشت خواران جزو تیره گربه ها که دارای چنگالهای قوی و قدرت عضلانی بسیار و فکین نیرومند است. این پستاندار مخصوص نواحی گرم قاره قدیم است ولی امروزه تقریباً منحصر به افریقای مرکزی است. نوع نر این پستاندار در اطراف سرو گردن دارای یال انبوه است. ( فرهنگ فارسی معین ).
ابوالابطال. ابوالاحیاس. ابوالنامور. ابواجر. ابوالاجری. ابوالجرا. ابوحفض. ابوالحذرة. ابورزاح. ابوالزعفران. ابوشبل. ابوالاشبال. ابوالضیغم. ابوعریس. ابوالعرین. ابوفراس. ابوالولید. ابولیث. ابومحراب. ابومحظم. ابوالنخس. ابوالهیضم. ذواللبد. ( مرصع ). ابوالعریف. ابومحراب.ابومحطم. ابوالنحس. ابوالهیصم. ابوالعباس. ابوالابطال. ابوجرد. ابوالاخیاس. ابوالتامور. ابوالحراة. ابوحفص. ابوالحذر. ابورزاح. ابوالزّعفران. ابوشبل. ابولیث. ابولبد. ( از المزهر سیوطی ). ابوالحذر. ابوالحرارة.ابوالحرث. ابوالابیض. ابوالاشهب. ابوالاشبال. ابوفراس.ابوعدی ( بچه شیر ). ابوالحارث. بوالحارث. اسدة. اسامة. باقر. بیاض. بربار. بهنس. بهینس. متبهنس. بیهس. شاه دد. شاه ددان. سلطان وحوش. مُجَهْجَه ْ. حامی. حلبس.حلبیس. حطام. حطوم. مِحْطَم. حیةالوادی. حیدر. حیدرة. حادر. دلهث. حمارس. حارس. حمز. دلاهث. دلهاث. ساعدة. ضبارم. ضمزر. ضمزز. طیثار. عنسة. عنترة. عفرنا. متبلل. مبربر. محمی. لبوة. لبوءة ( ماده شیر ). مبیح. محتصر. متحرب. محرب. مریمة. مبرر. هرماس. ( یادداشت مؤلف ). سرحان. ( لغت نامه مقامات حریری ). قسورة. لیث. هزبر. ( دهار ). ابولبید. ابولِبَد. اخثم. اخنس. اربد. ارقب. اسجر. اسد. اشجع. اشدخ. اشهب. اصبح. اصحر. اصدع. اصهب. اصید. اضبط. اغثر. اغثی. اغثی ̍. اغلب. افضح. اقدم. الیس. جائب العین. جاهل. جأب. جراض. جرائض. جرئض. جریاض. جرواض. جرهام. جری ٔ. جلنبط. جواس. جهضم. جهم. خابس. خبوس. خبعثنة. خباس. خثعم. خبعثن. خیس.خیتعور. خزرج. خشام. خطار. خنابس. خنوس. خنافس. خوان. دبحس. دریاس. دبخس. ذوالزوائد. ذولبیدة. راهب. رئبال. ریبال. رزم. رماحس. زفر. زائف. زباف. زنبر. زهدم. سلاقم. سلقم. سرحان. سوار. سندری. سید. ساری. ساعدة. سبر. شاکی. شجعم. شداقم. شدقم. شدید. شرابت. شرنبث. شریس. شنابث. شنبث. شندخ. شَکِم. شیظم. شیظمی. صارم. صعب. صلام. صلادم. صلقم. صلقام. صیاد. صم. صلهام. صمصام. صمة. صمادحی. صمصم. ضابط. ضبثم. ضیثم. ضموز. ضنبارم. ضنبارمة. ضباث. ضبارک. ضباثم. ضبوث. ضبر. ضبور. ضبث. ضبراک. ضرضم. ضراک. ضیغم. ضیغمی. ضیغنی. ضرغام. ضرغامة. ضرغم. ضرز. ضغز. ضمرز. طحطاح. طحن. طیشار. عادی. عارن. عثمثم. عترس. عَتَرَّس. عجوز. عرس. عذافر. عرزم. عِرْزَم. عَرازِم. عِرازِم. عرندس. عرصم. عِرْصام. عراصم. عرفاس. عفراس. عزام. عَرْهَم. عَرْهَم . عُراهِم. عروة. عسرب. عَسْلَق. عِسْلِق. عَسَلَّق. عسالق. عضمر. عطاط. عفرفرة. عفرن. عفرین. عفرناة. عَفَرْنی ̍. عشارب. عَشْرَب. عَشَرَّب. عشرم. عشارم. عَمَیْثَل. عنابس. عنبس. عائث. عیاث. عیوث. عوف. عابس. عبوس. عباس. عیار. غثوثر. غادی. غثاغث. غثث. غشرب. غدف. غضب. غَطَمَّش. غضوب. غالی ( به لغت یونانی ).غَضَوَّر. غضنفر. غضافر. غیال. فارس. فدوکس. فراسن. فراس. فروس. فصافصة. قائت. قارح. قداحس. قرضاب. قرضابة. قراضب. قرشب. قرثع. قرحان. قساقس. قسقاس. قسقس. قسور. قسورة. قصال. قِصْمِل. قَصْمَل. قُصَمِل. قضقاض. قطوب. قعنب. قعانب. قموص. قفصل. کفأت. کلب. کهمس. کریه. کِرْشَب . کعانب. کعنب. لائث. لابد. لَحِم. لیث. لیث عفرین. متربد. متجبر. متقدی. متناذر. مختلی. متورد. مجالح. مُجَهْجَه ْ. مجتری ٔ. مخسف. مختبس. مدرب. مخشف. مخثعم. مخیف. مرزبان الرازة. مرمل. مرثد. مُرَمِّل. مرزم. موهوب. مساری. مستری. مسافع. مستلحم. مِشَب . مُشَرْشِر. مصحر. مصدر. مصطاد. مصمعد. مفترس.مفاجی ٔ. مضبث. مقبقب. مضطبث. مضطهد. معید. معتزم. مُعْتَلی ̍. مقتمی. معیل. مضرج. مِطْحَر. مُغِب . مقصمل. مقرنصف. ملبد. ممقر. مِنْهَت. مَنْهَس. منیخ. مودی. مهتصر. مهصار. مهرب. مهراع. مهرع. مهیب. مهصم. مهصیر. مهصر. نَتَّآت. نَتَّآج. نجید. نحام. نهام. نَهّامة. نَهامة. نهد. ناهد. نَهِر. نهوس. نهاس. نهیک. ورد. وهاس. هادی. هاصر. هاضوم. هبرزی. هترک. هدب. هزابر. هزبر. هرّ. هراثم. هرات. هرثمة. هراهر. هَرِت. هرثم. هروت. هریت. هرهار. هَسَد. هشمة. هصار. هصام. هصم. هُصَر. هَصِر. هَصْوَر. هصورة. هضام. هضوم. هصرة.هلقام. همام. هماس. همهم. هموم. همهام. هنبع. هَوّام. هَیْزَم. هیصار. هیصم. هیصور. ( منتهی الارب ) : بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

عنوان پادشاهی محلی ماورائ النهر ( شاه بامیان را شیر بامیان و شاه ختلان را شیر ختلان گفته اند ) .
نام برج پنجم از دوازده برج فلکی .

فرهنگ معین

[ په . ] (اِ. ) مایعی سفید رنگ و مغذی با طعم شیرین که از پستان های پستانداران ماده پس از زایمان ترشح می شود. ،~ پاک خورده کنایه از: اصیل و با اصل و نسب ، با حسن نیت و خوش عمل . ، از ~ مرغ تا جان آدمیزاد کنایه از: چیزی که یافتنش در حکم محال باشد.
[ په . ] (اِ. ) ۱ - پستانداری است وحشی و گوشت خوار از راستة گربه سانان که بسیار نیرومند و چابک است . نر آن یال دارد. ۲ - (عا. ) موفق ، پیروز. ، ~ بچه کنایه از آن که با وجود جوانی بسیار شجاع و دلیر است . ،~ کردن کسی برانگیختن آن کس ، تشجیع و تحریک کردن
(اِ. ) ابزاری فلزی که به لوله های گاز یا آب برای باز یا بستن آن وصل می کنند. ، ~فلکه شیر قطع و وصل یا تنظیم جریان سیال با دستة دایره ای شکل .

فرهنگ عمید

نیکورای، نیکوکار.
مایعی سفیدرنگ که پس از زایمان از پستان زن و هر حیوان مادۀ پستاندار بیرون می آید.
* شیر بریده: = شیر۳
* شیر خام خوردن: (مصدر لازم ) [مجاز] غفلت کردن، خطا کردن.
* شیر خشک: شیری که آن را خشک کرده و به صورت گرد درآورده باشند و هنگام لزوم در آب حل می کنند و می خورند.
* شیر مرغ: چیزی که وجود ندارد زیرا که مرغ شیر نمی دهد، چیز نایاب، شیر خفاش.
۱. پستاندار گوشت خوار و درنده، از خانوادۀ گربه سانان، و به رنگ زرد که نر آن در اطراف گردن یال دارد.
۲. (صفت ) [مجاز] شجاع، دلیر.
۳. آن روی سکه که دارای تصویر شیر بوده.
۴. (نجوم ) برج اسد.
* شیر بالش: [قدیمی] صورت شیر که بر روی بالش یا متکا نقش کرده باشند: لاف نسبت زند حسود و لیک / شیر بالش نشد چو شیر عرین (انوری: ۳۹۴ ).
* شیر برفی: [قدیمی، مجاز] شخصی که صورت ظاهرش با هیبت و باقدرت اما باطناً بی عرضه و بی لیاقت و بیکاره باشد.
* شیر چرخ: (نجوم ) [قدیمی] برج اسد یا آفتاب، شیر آسمان، شیر سپهر، شیر فلک، شیر گردون، شیر مرغزار فلک.
* شیر خدا: [مجاز] از القاب امیرالمؤمنین علی، اسدالله.
* شیر درفش: [قدیمی] تصویر شیری که بر روی پرچم نقش کرده باشند، شیر علم.
* شیر ژیان: شیر خشمگین، شیر درنده.
* شیر سپهر: (نجوم ) [قدیمی] = * شیر چرخ
* شیر شادروان: [قدیمی] تصویر صورت شیر که روی پرده نقش کرده باشند.
* شیر شرزه: [قدیمی] شیر خشمگین، شیر درنده.
* شیر علم: [قدیمی] تصویر شیر که بر روی پرچم نقش کرده باشند، شیر درفش.
* شیر فلک: (نجوم ) [قدیمی] = * شیر چرخ
* شیر کردن: (مصدر متعدی ) ‹شیرک کردن› [عامیانه، مجاز] کسی را دل و جرئت دادن و او را به کاری برانگیختن.
* شیر گردون: (نجوم ) [قدیمی] = * شیر چرخ
* شیروخورشید: [منسوخ] نشان رسمی سابق دولت ایران که عبارت بود از صورت شیر ایستاده با شمشیر در دست راست و خورشید که در پشت آن می درخشید.
* شیروخورشید سرخ: [منسوخ] نام پیشین هلال احمر در ایران.
وسیله ای برای قطع یا وصل کردن جریان مایع یا گاز. &delta، وجه تسمیۀ آن ظاهراً به این مناسبت بوده که در قدیم آن را به صورت سر شیر می ساخته اند.

گویش مازنی

/sheyar/ اندک و مختصر & آبادی بزرگ کوهستانی میان کلاردشت و گلیجان ییلاقی شامل دو هزار، داکو و مناطق ییلاقی لنگای عباس آباد این آبادی امروزه در مرز جغرافیایی غرب مازندران واقع شده است & خیس تر

واژه نامه بختیاریکا

بِه شیر بیدِن
هی شیر هی شیر کِردِن

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] شیر (ابهام زدایی). شیر ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: • شیر مایع، مایعی ترشح شونده از غدد پستانی انسان یا حیوان ماده• شیر درنده، حیوانی درنده و معروف• شیر ابزار، وسیله ای با بستن یا باز کردن دریچه ای، برای تنظیم یا قطع و وصل جریان مایع یا گاز
...

دانشنامه عمومی

شیر (استان باتنه). شیر ( به عربی: شیر ) یک شهرداری در الجزایر است که در استان باتنه واقع شده است. [ ۱]
عکس شیر (استان باتنه)عکس شیر (استان باتنه)

شیر (خوراکی). شیر مایعی خوراکی است که توسط غدد پستانِ پستانداران تولید می شود. لبنیات را از شیر درست می کنند لبن کلمه عربی به معنای شیر است. شیر غذای اصلی نوزادان را تشکیل می دهد که هنوز توانایی گوارش غذاهای گوناگون را ندارند. انسان ها مانند دیگر پستانداران در دوران نوزادی از شیر مادر تغذیه می کنند. مردم مناطق گوناگون از شیر چهارپایان اهلی به ویژه گاو و دیگر چهارپایان همچون گاومیش، گوسفند، بز و شتر استفاده می کنند.
از شیر برای تهیه لبنیات همچون خامه، کره، ماست، پنیر، کشک، شیر خشک و بسیاری فراورده های دیگر استفاده می شود.
ترکیب شیمیایی دقیق شیر خام، به گونهٔ حیوانی که شیر را تولید کرده و سلامتی و گونه غذای او و عوامل دیگری بستگی دارد. بیشترِ شیر را آب و پس از آن قندی به نام لاکتوز، پروتئین و چربی تشکیل می دهد. شیر منبع خوبی برای املاح مورد نیاز بدن انسان ها چون کلسیم، فسفر، منیزیم و پتاسیم و ویتامین های آ، ب۱، ب۲، ب۶، ب۱۲، ث، د، کا، ئی، نیاسین، و اسید فولیک است. پی اچ شیر گاو بین ۶٫۴–۶٫۸ است؛ یعنی کمی اسیدی محسوب می شود اما pH شیر خوراکی مورد تأیید وزارت بهداشت از ۶/۵ تا ۸/۵ است.
حدود ۸۵ درصد شیر خوراکی انسان ها از گاو، ۱۱ درصد از گاومیش و بقیه از بز، گوسفند و شتر دوشیده می شوند. در سراسر جهان، حدود ۶ میلیارد مصرف کنندهٔ شیر و فراورده های لبنی زندگی می کنند و بیش از ۷۵۰ میلیون نفر در کشتزار خانوادگیِ خود به تولید لبنیات مشغول هستند.
در سال ۲۰۱۱ بیش از ۷۳۰ میلیون تن شیر تولید شده است. هند بزرگ ترین تولیدکننده و مصرف کنندهٔ شیر در جهان است و با این حال نه شیر صادر و نه آن را وارد می کند. نیوزیلند، کشورهای عضو اتحادیهٔ اروپا، ایالات متحدهٔ آمریکا، استرالیا، برزیل، آرژانتین و بلاروس بزرگ ترین صادرکنندگان شیر و فراورده های لبنی محسوب می شوند. چین، مکزیک، روسیه و ژاپن نیز بزرگ ترین واردکنندگان شیر و فراورده های لبنی به شمار می روند.
شیر حیوانات در آغاز دوران اهلی کردن به عنوان غذا استفاده شده است. گوسفند و بز در بین سال های ۹۰۰۰ تا ۸۰۰۰ سال پیش از میلاد در خاورمیانه اهلی شدند. در حدود ۷۰۰۰ سال پیش از میلاد، احشام در نقاطی از آفریقا و آناتولی به صورت گله درآمدند. همچنین شیر در دوران نوسنگی در انگلستان و ایرلند استفاده شده است.
شیر به طور کلی به دو صورت به مصرف می رسد:
عکس شیر (خوراکی)عکس شیر (خوراکی)عکس شیر (خوراکی)عکس شیر (خوراکی)عکس شیر (خوراکی)عکس شیر (خوراکی)

شیر (دانوب). شهر شیر ( به آلمانی: Scheer ) در ایالت بادن - وورتمبرگ در کشور آلمان واقع شده است.
عکس شیر (دانوب)

شیر (رنگ). شیر رنگی است که نمایانگر رنگ متوسط رنگ موی شیر است.
شیر یک شکارگر گربه سان است که در آفریقا و هند یافت می شود. شیر را به طور شاعرانه پادشاه جانوران در زنجیره بزرگ هستی می نامیدند که یکی از پایه های فلسفه قرون وسطی در تمدن غرب است.
نخستین استفاده ثبت شده از «شیر» به عنوان نام یک رنگ در انگلیسی در سال ۱۵۵۱ بود. [ ۱]
عکس شیر (رنگ)

شیر (صورت فلکی). صورت فلکی شیر ( به عربی اسد ) نام یکی از صورت های فلکی منطقةالبروجی است که بین دو صورت فلکی خرچنگ از سمت غرب و سنبله از سمت شرق قرار گرفته است. این صورت فلکی در نیم کره شمالی آسمان قرار دارد. صورت فلکی شیر به دلیل ستارگان پرنورش به راحتی در آسمان قابل تشخیص است. یال و شانه های این صورت فلکی به عنوان یک صورت واره به نام «داس» به شمار می روند که به شکل یک علامت سؤال فارسی ( ؟ ) است.
شیر ستارگان پرنور بسیاری دارد که توسط باستانیان کشف شده بود. این صورت فلکی شامل ۴ ستاره از قدر ظاهری ۱ و ۲ می شود که باعث اهمیت این صورت فلکی هستند:
قلب الاسد ( Regulus - به معنای قلب شیر ) - ستاره آلفای شیر: در جلوی شیر پایین ترین ستاره، ستاره ای از رشته اصلی با رنگ آبی - سفید، با قدر ظاهری ۱٫۳۴، در فاصله ۷۷٫۵ سال نوری از زمین. این ستاره دوتایی ظاهری است که ستارگان این دوتایی با دوربین دوچشمی قابل تفکیک هستند. ستاره دوم این جفت ستاره قدر ظاهری ۷٫۷ دارد.
ذنب الاسد ( Denebola یا Beta Leonis - به معنای دم شیر ) - ستاره بتای شیر: در پشت شیر در خلاف قلب الاسد، ستاره ای از رشته اصلی با رنگ آبی - سفید، با قدر ظاهری ۲٫۲۳، در فاصله ۳۶ سال نوری از زمین.
جبهةالاسد یا جبهه ( Algieba یا Gamma Leonis - به معنای پیشانی شیر ) - ستاره گامای شیر: ستاره ای دوگانه با ستاره سومی ( جدا از این دو ستاره دوگانه ) به طور ظاهری کنار یکدیگر قرار دارند. ستاره اول و دوم این سامانه با تلسکوپ کوچک و ستاره سوم با دوربین دوچشمی قابل تفکیک هستند.
• ستاره اول: ستاره ای از نوع غول با رنگ طلایی - زرد، با قدر ظاهری ۲٫۶۱
• ستاره دوم: ستاره ای از نوع غول با رنگ طلایی - زرد ( مانند ستاره اول ) ، با قدر ظاهری ۳٫۶
• این دو ستاره با دوره تناوب ۶۰۰ سال به دور هم می چرخند و از زمین ۱۲۶ سال نوری فاصله دارند.
• ستاره اول: ستاره ای از نوع غول سفید با قدر ظاهری ۳٫۶۵، در فاصله ۲۶۰ سال نوری از زمین.
• ستاره دوم - ۳۹ شیر: نسبت به دو ستاره دیگر جنوبتر است و قدر ظاهری آن ۵٫۸ است.
• ستاره سوم - ۳۵ شیر: نسبت به دوستاره دیگر شمال تر است و قدر ظاهری آن ۶٫۰ است.
• ستاره اول: ستاره ای از نوع غول با رنگ زرد، با قدر ظاهری ۵٫۰، در فاصله ۶۲۱ سال نوری از زمین
• ستاره دوم: ستاره ای با قدر ظاهری ۸
• ستاره اول: ستاره ای با رنگ آبی - سفید با قدر ظاهری ۴٫۵
• ستاره دوم: ستاره ای با رنگ آبی - سفید با قدر ظاهری ۶٫۳
عکس شیر (صورت فلکی)عکس شیر (صورت فلکی)عکس شیر (صورت فلکی)عکس شیر (صورت فلکی)عکس شیر (صورت فلکی)

شیر (فیلم). شیر ( تلگویی: షేర్ ) یک فیلم اکشن هندی است که در سال ۲۰۱۵ منتشر شد.
نانداموری کالیان رام
سونال چوهان
موکش ریشی
اشیش ویدیارتی
سایاجی شینده
• نورا فتحی
عکس شیر (فیلم)

شیر (فیلم ۱۹۶۲). شیر ( انگلیسی: The Lion ) فیلمی به کارگردانی جک کاردیف است که در سال ۱۹۶۲ منتشر شد. این فیلم در کشورهای کنیا و اوگاندا فیلم برداری شده است. [ ۱]
عکس شیر (فیلم ۱۹۶۲)

شیر (فیلم ۱۹۸۸). شیر یا شیرزن ( به هندی: Sherni ) فیلمی محصول سال ۱۹۸۸ و به کارگردانی هارمش مالهوترا است. در این فیلم بازیگرانی همچون سری دوی، پران، شاتورگان سینها، رانجیت، لالیتا پاوار، قادرخان ایفای نقش کرده اند.
عکس شیر (فیلم ۱۹۸۸)

شیر (فیلم ۲۰۰۸). شیر ( ترکی استانبولی: Süt ) فیلمی در ژانر درام به کارگردانی سمیح کاپلان اوغلو است که در سال ۲۰۰۸ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به باشاک کوکلوکایا، سعادت آکسوی، و تولین اوزن اشاره کرد.
شیر دومین قسمت از سه گانه یوسف پس از تخم مرغ و قبل از عسل است. کاپلان اوغلو برای فیلم عسل موفق به کسب جایزه خرس طلایی برلین شد.
یوسف دانش آموزی دبیرستانی در امتحان ورودی دانشگاه قبول نمی شود. سرودن شعر بزگترین علاقه اوست و تعدادی از شعرهایش در روزنامه ها چاپ می شوند. اما نه این شعرها و نه قیمت رو به سقوط شیری که آنها می فروشند، سودی برای زندگی "یوسف" و "زهرا" ندارد. اما وقتی او متوجه رابطه مخفیانه "زهرا" می شود همه چیز رنگ دیگری به خود می گیرد. . .
عکس شیر (فیلم ۲۰۰۸)

شیر (فیلم ۲۰۱۴). شیر ( انگلیسی: Lion ) فیلمی بریتانیایی در سبک درام به کارگردانی سایمون پی. ادواردز است که در سال ۲۰۱۴ منتشر شد. در این فیلم ایان ورگو، نیکلا پوزنر، جسیکا - جین استفورد و ماریو ببیک بازی کرده اند.
عکس شیر (فیلم ۲۰۱۴)

شیر (فیلم ۲۰۱۵). شیر ( انگلیسی: Lion ) فیلمی است که در سال ۲۰۱۵ منتشر شد.
عکس شیر (فیلم ۲۰۱۵)

شیر (فیلم ۲۰۱۶). شیر ( به انگلیسی: Lion ) فیلمی محصول سال ۲۰۱۶ و به کارگردانی گارث دیویس است. در این فیلم بازیگرانی همچون دو پتل، رونی مارا، دیوید ونهام، نیکول کیدمن، ابیشک بهارات، دیویان لادوا، پریانکا بوس، دیپیتی نوال، تانیشتا چاتراجه و نوازالدین صدیقی ایفای نقش کرده اند.
سارو ( شیرو ) ، کودکی است که در یک خانواده فقیر هندی زندگی می کند، روزی با خوابیدن در قطاری از خانواده اش دور می شود و برادر، مادر و خواهرش را گم میکند. وی بعد از مدتی آس و پاسی و گدایی در خیابان و بعد پذیرفته شدن در بهزیستی، توسط یک خانواده استرالیایی به فرزند خواندگی پذیرفته می شود. او بزرگ می شود اما همیشه یاد و هویت هندی اش در خاطرش است تا اینکه تصمیم می گیرد به دنبال خانواده اش در هند برود.
عکس شیر (فیلم ۲۰۱۶)

شیر (نشان شناسی). به صورت سنتی شیر در نشان شناسی به معنی دلیری، نجیب زادگی، خانواده سلطنتی، قدرت، استقلال و باارزش بودن است چون شیر به صورت سنتی به عنوان شاه دیوها دانسته شده. [ ۱] همچنین شیر می تواند یادآور نمادهای یهودی - مسیحی نیز باشد چون شیر یهودا در نماد اورشلیم قرار دارد. همانند این شیر در نشان ملی دودمان بیلبو از سوئد هم دیده می شود که پس از آن نشان ملی فنلاند شد.
نشان شیر برخلاف نشان عقاب بسیار پرکاربرد است چون عقاب تنها برای امپراتورها است در حالی که نشان شیر یک نشان شوالیه گری است و به افراد غیرشاه نیز داده می شود.
عکس شیر (نشان شناسی)عکس شیر (نشان شناسی)عکس شیر (نشان شناسی)عکس شیر (نشان شناسی)عکس شیر (نشان شناسی)عکس شیر (نشان شناسی)

شیر (وسیله). شیر، شیر آب یا به فارسی افغانستان شیردهن وسیله ای معمولاً فلزی است که برای بازوبست، تنظیم و کنترل جریان مایعات یا گازها در لوله کشی به کار می رود. امروزه انواع بسیاری از شیرها طراحی و ساخته می شوند که در صنعت و خانه به کار می روند. «شیرآلات» به گروه شیرهایی گفته می شود که خود بنا به کاربرد، نحوهٔ کارکرد یا شکل آن ها به زیرگروه های مختلف دسته بندی می شوند. البته شیرهای ساختمانی، خود ازلحاظ زیست محیطی به چند نوعِ دیگر نیز تقسیم نمی شوند. [ ۱]
اولین شیرهایی که به وسیلهٔ انسان اختراع شد، همان چیزی است که اکنون به عنوان «دریچهٔ آب بند» می شناسیم؛ دریچه ای که با گذاشتن یا برداشتن آن در مسیر آب، جریان را بسته، باز یا نیمه باز می گذاشتند. شیرهای دروازه ایِ امروزی در واقع همان آب بندهای قدیمی هستند. [ ۲]
شیرآلات خانگی که در انگلیسی به آن faucet می گویند و شامل شیر ظرفشویی، شیر روشویی، شیر توالت و شیر حمام است. شیرآلات صنعتی که در ایران آن را «والو» ( industrial valve ) می خوانند. [ ۳] [ ۴]
شیرها یا برای بازوبست ( قطع و وصل ) جریان سیال استفاده می شوند، مانند: شیر توپی ( ball valve ) ، شیر پروانه ای ( butterfly valve ) ، شیر دروازه ای ( gate valve ) ، شیر سماوری مخروطی ( plug valve ) ، یا برای تنظیم و کنترل جریان به کار می روند، مانند: شیر بشقابی ( globe valve ) ، شیر یکطرفه ( check valve ) ، شیر سوزنی ( needle valve ) غیر از موارد بالا، می توان از شیرهای دیافراگمی ـ صفحه ای ( diaphragm valve ) نام برد. برخی از شیرهای یادشده ممکن است برای هر دو کاربرد استفاده شود، مانند شیر توپی یا شیر پروانه ای. [ ۵]
اغلب شیرها در ساختمان دارای اجزایی هستند که بین آن ها مشترک است:
• بدنه ( body )
• دیسک ( disc ) که در شیرهای توپی و مخروطی همان توپ یا استوانهٔ مخروطی است.
• نشیمنگاه ( seat ) محل نشستن دیسک یا واسط بدنه و دیسک است. اغلب از جنس نرمی ساخته می شود تا کار آب بندی را انجام دهد.
• دسته ( stem ) و فلکه ( handwheel ) : فلکه با دسته به دیسک وصل می شود؛ معمولاً با چرخاندن فلکه شیر باز یا بسته می شود.
شیر یکطرفه که به طور خودکار تنها اجازهٔ جریان در یک سو را می دهد، اجزای دسته و فلکه را ندارد.
بنا به کاربرد، مصالحی که در ساخت شیر به کار برده می شود، مختلف است. در کارهای ساختمانی، شیرهای چدنی، برنزی، برنجی و گاهی استیل ( SS ) استفاده می شود. در کارهای صنعتی، مانند نیروگاهها، کارخانه های پتروشیمی، پالایشگاهها، کشتی سازی و صنایع دارویی/ غذایی، بسته به نوع سیالی که از شیر عبور می کند یا محیطی که شیر در آن قرار دارد، بدنه و دیگر اجزای آن را از فولاد کربنی، فولاد آلیاژی، فولاد زنگ نزن ( stainless steel ) ، برنج، چدن، استیل می سازند.
عکس شیر (وسیله)عکس شیر (وسیله)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

شَئر
(یا: شَعْر) از انواع موسیقی بلوچستان. متن آن داستان های حماسی، تاریخی، عاشقانه و مذهبی، رویدادهای اجتماعی، پند و اندرز است شَئر در واقع نوعی داستان سرایی همراه با موسیقی است. شائر به کسی اطلاق می شود که شَئر را با ساز و آواز اجرا کند. درگذشته، شائرهای بلوچ فقط راوی واقعیات تاریخی، حماسی و عاشقانه نبودند و گاه خود از عوامل شکل گیری رویدادهای مذکور بودند. این نوع موسیقی معمولاً در مجالس بزرگ، محافل خوانین و گاه در عروسی ها اجرا می شود. سازهای شرکت کننده در اجرای این نوع موسیقی قیچک و تمبورک است. نیز ← موسیقی بلوجستان

شیر (جانوران). شیر (جانوران)(lion)
شیر
شیر
شیر
شیر
شیر
گربۀ وحشی بزرگی با پوششی گندم گون. نابالغان لکه هایی تیره برای استتار دارند که معمولاً هنگام بلوغ ناپدید می شوند. نر دارای یالی سنگین و کاکلی در انتهای دم است. اندازۀ سر و بدن شیر حدود دو متر است و دمش یک متر طول دارد. شیرهای ماده کمی کوچک ترند. شیرها هر بار دو تا شش توله به دنیا می آورند و اغلب به صورت گروه (گله) هایی متشکل از چندین نر بالغ، ماده، و نابالغ ها زندگی می کنند. شیرها گوشت خوارند و فقط در افریقا، جنوب صحرا، و در جنگل گیر در شمال شرقی هند یافت می شوند.رفتار. شیرها قادر به جهش های سریع اند. غالباً شیرهای ماده شکار می کنند. آن ها با یکدیگر همکاری و تا آخرین نفس جانوران چرنده را دنبال می کنند. ماده ها برای همیشه با گله باقی می مانند ولی نرهای جوان فقط تا ۳سالگی می مانند. یک یا چند نر بالغ، معمولاً برادرها، چند سال با گله باقی می مانند تا زمانی که نرهای رقیب آن ها را بیرون برانند. نرها یا نری که وارد می شود، همۀ توله های گله را می کشد تا شیرهای ماده آماده تولیدمثل مجدد شوند. شیرها زمانی که شکار نمی کنند بیشتر وقتشان را به چرت زدن یا خواب می گذرانند. طول عمر متوسط یک شیر ۱۵ تا ۲۰ سال در طبیعت، و ۲۰ تا ۲۵ سال در اسارت است. شیرها متعلق به خانوادۀ گربه، جنس Panthera شامل ببرها، پلنگ ها، و جگوار، و گونۀ P.Leo اند. شیر آسیایی در ضمیمۀ یک (گونه های در معرض خطر) CITES ثبت شده است و تعداد کل جمعیت آن در ۱۹۹۶ فقط ۲۵۰ تا ۳۰۰ قلاده بود. بنا به برآورد آوریل ۲۰۰۱، کمتر از ۱۵هزار شیر در طبیعت باقی مانده بود. بنا به نوشته های ۱۰۰ تا ۱۵۰ سال اخیر، شیر در ایران یافت می شده است. پراکنش شیر در ایران در بیشه ها و جنگل های خوزستان، رامهرمز، دشت ارژن، و رود قره آغاج در جنوب شیراز بوده است. آخرین بار در ۲۲مه ۱۹۴۲ شیر را در ایران دیده اند. در این زمان یکی از نقشه برداران هندی قشون انگلیس شیری را در ۶۵ کیلومتری شمال غربی دزفول مشاهده کرد. هم اکنون نزدیک به ۲۰۰ قلاده شیر از نژاد ایرانی (Panthera leo Persica) در هندوستان وجود دارد. علت انقراض شیر در ایران، از بین رفتن زیستگاه های طبیعی این حیوان بوده است.

شیر (خوراک). شیر (خوراک)(milk)
ترشح غده های شیری (پستانی) پستانداران ماده. بیش از ۸۵درصد آن آب است، و بقیۀ آن از پروتئین، چربی، لاکتوز (قند شیر)، کلسیم، فسفر، آهن و ویتامین ها تشکیل می شود. شیر گاو، بز و گوسفند را غالباً انسان ها استفاده می کنند. نوشیدن منظم شیر پس از دورۀ نوزادی، اصولاً جزو عادات غربی هاست. ترکیبات شیر، برحسب نیاز نوزاد، در گونه های مختلف متفاوت است؛ شیر انسان در مقایسه با شیر گاو حاوی پروتئین کمتر و لاکتوز بیشتر است. شیر بدون چربی، باقی ماندۀ شیر، پس از جدا کردن خامۀ آن است. به آسانی خشک می شود، از این رو، به عنوان مادۀ غذایی کمکی، به کشورهای جهان سوم فرستاده می شود. شیر غلیظ شده یا عسلی، شیری است که با حرارت به نصف حجم اولیه اش کاهش می یابد. شیر کندانسه به نحوی غلیظ می شود که به یک سوم حجم اولیه اش می رسد و قند به آن افزوده می شود.

شیر (صنایع). شیر (صنایع)(valve)
در فناوری، وسیله ای برای کنترل جریان سیالات. در داخل شیر توپی ای حرکت، و مسیر عبور سیال را گشاد یا تنگ می کند. شیرهای معمولی عبارت اند از شیر مخروطی یا شیر سوزنی، شیر ساچمه ای، و شیر پروانه ای که همگی براساس شکل توپی شان نام گذاری شده اند. شیرهای خاص عبارت اند از شیر یک طرفه که سیال فقط در یک جهت از آن عبور می کند، و شیر اطمینان که در شرایط خاص جریان سیال را قطع می کند.

جدول کلمات

لبن

مترادف ها

valve (اسم)
در، سوپاپ، سر پوش، دریچه، شیر، لامپ

plug (اسم)
در، سر، قاش، دو شاخه، شیر، توپی، قاچ، سوراخ گیر، دوشاخه کلید اتصال، سربطری

lion (اسم)
چاپار، شیر، برج اسد، شیر نر، هژبر

faucet (اسم)
شیر آب، شیر، شیر بشکه

tap (اسم)
شیر آب، شیر، ضربت اهسته

milk (اسم)
شیر، شیره گیاهی

فارسی به عربی

اسد , حلیب , صمام

پیشنهاد کاربران

شیر؛ شارژ شده، شرجی شده، دارای قدرت
شیرین؛ دارای انرژی، انرژی دهنده
شور؛ نمک، ایجاد کننده ی شرایطِ آزاد شدن انرژی، آزاد کننده ی انرژی، شورانگیز و شور آفرین.
خورشید؛ خروش شادی مقابل هورشید به مفهوم هور دهنده برای ایجاد شادی.
...
[مشاهده متن کامل]

شمشیر؛ چَم شیر، نوعی خاص از شمشیر که دارای اِنهنا با طرح قوسی به مفهومِ نمادی از قدرت و قهرمانی که دارای نرمش و مدارا و مرام پهلوانی است. سمت بیرون قوس نماد پهلوانی و سمت داخل قوس نماد یک قدرت مغلوب کننده و نوک تیز شمشیر نماد قهر و قدرت و فرورَوندگی برای افراد خاص و شرور.
چَم؛ قِلِق ، رَوش، آداب، حساب، دارای جهت، هدف

برای خودم جای سوال چطور می شود واژه شیر در تمام لغت نامه فارسی است ولی بعضی ما به جای اینکه بررسی کنند بدون منبع همه حرف می زنند اگر منبع داشته باشند معتبر نیست ببینید آدم های ضد ایرانی تجزیه طلب خودشان را در برنامه درجه یک چه طور نشان می دهد همه حرف های غیر منطقی چون یک مشت آدم غیر منطقی هستند و از آبادیس خواهش می کنم متن من انتشار بدهد
...
[مشاهده متن کامل]

واژه اصلان ترکی است این واژه در زبان فارسی شیر در عربی أسد است.
واژه اصلان
معادل ابجد 172
تعداد حروف 5
تلفظ 'aslān
نقش دستوری اسم خاص اشخاص
ترکیب ( اسم ) [ترکی] ( زیست شناسی ) [قدیمی]
مختصات ( اَ ) [ تر. ] ( اِ. )
آواشناسی 'aslAn
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
واژه اسد
معادل ابجد 65
تعداد حروف 3
تلفظ 'asad
نقش دستوری اسم خاص اشخاص
ترکیب ( اسم ) [عربی ( = شیر نر ) ]
مختصات ( اَ سَ ) [ ع . ] ( اِ. )
آواشناسی 'asad
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد

منبع عکس فرهنگ عمید
شیر
شیر در انگلیسی میشود lion در نتیجه شیر کلمه فارسی نیست, چون دوستان برای ریشه یابی کلمات فارسی توی زبان انگلیسی دنبال کلمات تصادفی میگردند با استنباط خود دوستان شیر فارسی نمیتونه باشه
شیر خوردنی در اوستا به این گونه است:
پَئما ( paēma )
پَئم: پَم - کوتاه شده پستان - ممه، سینه
( ( امروز در مازندران هم به زبان کودکانه رواج دارد که می گویند: پَم بِخِردی >>> شیر مامانی خوردی! ) )
...
[مشاهده متن کامل]

ا: پسوند شباهت و همانندی در اینجا اوستایی
معنی: شیر خوردنی، شیر مادر، آغوز، روشه
بخشی از بند 5 آبان یشت:
hā - mē āpō yaozhdadhāiti hā arshnam xshudra hā xshathrinam garewan hā xshathrinam
"paēma"
معنی: این رودخانه من ( فَراخکَرت "وُئوروکَشَه، Vourukasha" ) دانه ( تخم ) را در نرها، رحم را در ماده ها و "شیر" را در سینه های ماده ها بَرِشنوم ( پاکسازی، تصفیه ) می کند

منابع• http://www.avesta.org/ka/ka_tc.htm• http://www.avesta.org/ka/yt5sbe.htm
شیر
اواژه شیر از پارسی میانه 𐫢𐫃𐫡‎ ( šgr /⁠šagr، šēr⁠/، در عربی می شود أسد درترکی می شود اصلان این یعنی هزار در صد درصد پارسی است.
منابع ها.
فرهنگ کوچک زبان پهلوی
فرهنگ واژه های اوستا
ریشه شناسی واژگان شیرین ایرانی
فرهنگ فارسی به پهلوی
واژه قوچ
معادل ابجد 109
تعداد حروف 3
تلفظ quč
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [ترکی] ( زیست شناسی )
مختصات ( اِ. )
آواشناسی quC
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
ذوالزوائد. [ ذُزْ زَ ءِ ] ( ع اِ مرکب ) اسد. شیر.
واژه شیر
معادل ابجد 510
تعداد حروف 3
تلفظ šayyer
نقش دستوری اسم
ترکیب ( صفت ) [پهلوی: شیر] [قدیمی]
مختصات ( اِ. )
آواشناسی Sir
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع فرهنگ لغت معین
فرهنگ کوچک زبان پهلوی
فرهنگ واژه های اوستا
به کُردی:
مربوط به آب: شِیرِ آو
مربوط به حیوان: شِیر
مربوط به نوشیدنی لبنی: شیر
تا چندی پیش اسم شگره وشگر بیک وشگر علی که قسمت اول آن به معنای شیر است در میان مردان کردیک اسم معمول بود که ادارات ثبت احوال در شناسنامه ها شکر ( سپاسگزاری ) عربی یا شکر ( ماده خوردنی ) نوشته اندچون از اصالت دیرینه این لغت به معنای شیر غافل بوده اند.
شیریعنی اسد اصلان
🧸 کلماتی کاربردی برای توصیف صدای حیوانات مختلف: 📢
❗️نکته: بعضی صداها در حیوانات مختلف مشترک است. . .
✅ سگ: bark / woof 🐶
✅ سگ ( در حین عصبانیت ) : growl 🐶
✅ توله سگ: yap 🐶
...
[مشاهده متن کامل]

✅ بز یا گوسفند: bleat 🐏
✅ پرنده یا میمون: chatter 🐧 🐒
✅ قورباغه: croak / ribbit 🐸
✅ مار: hiss 🐍
✅ گرگ یا سگ: howl / growl / bay 🐺
✅ گربه: meow / purr 🐈
✅ گاو: moo / low 🐄
✅ خوک: oink / grunt 🐖
✅ فیل: trumpet 🐘
✅ پرنده: chirp / tweet / twitter / sing 🕊
✅ اسب ( شیهه ) : neigh / whinny / nicker 🐎
✅ زنبور: buzz 🐝
✅ مرغ: cluck / cackle 🐔
✅ خروس: cock - a - doodle - doo / crow 🐓
✅ غاز: honk / quack 🪿
✅ اردک: quack 🦆
✅ موش: squeak 🐀
✅ عقاب: screech / scream 🦅
✅ جغد: hoot / screech 🦉
✅ خفاش: screech 🦇
✅ شیر، خرس، ببر: roar 🦁 🐅 🐻
✅ کلاغ: caw 🐦‍⬛️
✅ خر، گورخر، الاغ: bray 🦓
✅ شتر: grunt 🐪
✅ جیرجیرک: chirp / creak 🦗
✅ دلفین: click 🐬
✅ بوقلمون: gobble 🦃
✅ زرافه: bleat 🦒
✅ صدای هر جوجه پرنده: cheep 🐥
✅ شغال: howl
✅ کفتار: laugh / scream
✅ صدای هر حیوانِ نر بزرگ: bellow 🐋
✅ صدای هر حیوانی که از روی خشم باشه: snarl 😾
✅ صدای کشیدن هوا داخل بینی: sniff 😪
✅ صدای بیرون دادن هوا از داخل بینی: snort 😤

حیدر
شاه ددان . [ هَِ دَ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) شیر. اسد. لیث . غضنفر. حارس : به شاه ددان کلته روباه گفت که دانا زد این داستان در نهفت . ابوشکور.
شاه جانوران . [ هَِ ن َ / ن ِ وَ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) شیر. ( یادداشت مؤلف ) . اسد. لیث . حارث . غضنفر. دلهاث . هزبر. قسوره . غانم . ضیغم . ضرغام
در زبان کوردی
شِر=شیر ( حیوان ) متضاد شِ_رِ=به زبان فارسی؟ذکی؟
شیر=شیر ( خوردن )
شیر میشه تایگر ولی من شیر خوردن رو میخواستم کسی میدونه
اسد. . . هژبر. . .
شیر ( خوراکی ) یعنی مایع سفید رنگ خوردنی: در زبان ترکی می شود: سوت ( sūt ) این واژه از زبان پهلوی وارد زبان ترکی شده است و با واژه ی سود از یک ریشه می باشد.
دکتر کزازی ذیل واژه سود می نویسد: ( ( سود در پهلوی سوت بوده است. ریختی دیگر از آن در پارسی سودا است به معنی بازرگانی و دادوستد که در واژه "سوداگر" کاربرد یافته است. می تواند بود که این واژه از سوتپگار sūt - apgār پهلوی به معنی سودآور برآمده باشد. ) )
...
[مشاهده متن کامل]

نامه ی باستان جلد اول ص ۱۸۵.
بنابر این واژه ی سوتپگار به معنی سود آور همان است که ما به شکل مخفف در زبان ترکی در ریخت "sūt" به معنی شیر امروزه به کار می بریم که در اصطلاح امروزی می شود "مفید" و سود بخش . ( نگارنده )

Lion
شیری که جز حیوانات است.

شِیر یعنی ارسال، ارسال کردن
شیر ( خوراکی ) یعنی مایع سفید رنگ خوردنی
شیر ( حیوان ) نام حیوانی در جنگل
شیر ( دستگاههای لوله و اتصالات ) یک وسلیه که با استفاده از از ان آب لوله ها به خانه ها می اید.
به شیر نوشیدنی در پهلوی ساسانی شیر، پِم و جیو و به شیر دده شِر و شَگر گفته میشد.
پَم بَخِردِن در مازندرانی به چم نوشیدن شیر است که با پِم در پهلوی هم ریشه است.
شیر _ منظور از حیوان : lion
شیر _ منظور از نوشیدنی : milk
شیر سلطان جنگل است
شیر به معنی نوشیدنی: milk و شیر به معنی حیوان:lion
پارسی باستان: شگرا
پارسی پهلوی: شگر
پارسی نوین: شیر
واژه "شیر" از ریشه سور ( =خورشید ) است که یکی از معنی های خورشید "پراکندن" و "پخش کردن" نور است و نوک پستان گاو مانند پرتوهای خورشید چندگانه است؛ ازین رو واژه "شیر" به معنی "چند پاره شدن" است که از این ریشه واژگان بسیاری هم در پارسی و هم در انگلیسی ساخته شده اند که در همه آن ها معنی "چند پاره شدن" دیده می شود:
...
[مشاهده متن کامل]

شیر ( نوشیدنی ) : پخش کردن شیره پستان
شیر ( آب ) : ابزاری برای پخش کردن آب
شیر ( جانور ) : درنده
شغال: درنده
شکار: تکه تکه کردن
شکر: ریز ریز
شور: ریز ریز
شار: پاشیدن، مانند آبشار
شمشیر: شم ( ترس ) شیر ( پاره کننده )
شیرازه: جایی که چند بخش به هم می پیوندند.
شرک/شریک/اشتراک: پراکندن و پخش کردن
shear: قیچی کردن
share: شریک شدن
saker: شاهین شکاری
scar: دریدگی
score: امتیاز
sugar: شکر
saccharin: شکر مصنوعی
sucrose: آمیزه شکر جانوری ( گلوکز ) و شکر میوه ای ( فراکتوز )

شیر = حیوان تنومند، وحشی و درنده، سلطان جنگل از تیره گربه سانان، به ترکی " آصلان " و همچنین " شئر " گفته می شود.
شیر = مایع سفید رنگ، محصول پستان جانوران پستاندار ، غذای دوران نوزادی ، غذای غنی و مقوی از خانواده لبنیات ، به ترکی " سود " گفته می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

شیر = وسیله قطع و وصل آب لوله کشی به مدلها و از فلزات مختلف، به ترکی هم " شیر " گفته می شود. نسلهای قبلی، " قیرنا " هم می گفتند. قیرنا در زبان ترکی به معنی سه راه می باشد و احتمالاً چون دسته شیرها به شکل سه راه بوده، این کلمه را برای شیر آب انتخاب کرده بودند.

شیر = حیوان = lion
شیر = خوردنی =milk

بوی شیر از لب کسی آمدن: استعاره است تمثیلی به معنی ”بسیار کم سن و سال بودن “
همی از لبت شیر بوید هنوز،
که زد بر کمانِ تو، از جنگ توز؟
نامه ی باستان ، ج ۳ ، داستان سیاوش ، دکتر کزازی ۱۳۸۴، ص ۳٠۱. 》
شیر : حیوان وحشی
ز بیم سپهبَد گوِ پیلتن ،
بلرزد همی شیر بر انجمن
دکتر کزازی در مورد این واژه می نویسد: 《 شیر در پندار شناسی شاهنامه نماد گونه ی دلیری و شجاعت است . 》
نامه ی باستان ، ج ۳ ، داستان سیاوش ، دکتر کزازی ۱۳۸۴، ص ۲۶۵. 》
...
[مشاهده متن کامل]

در جایی دیگر می نویسد : ( ( شیر در پهلوی شگر šagr بوده است. می توان انگاشت که ریختی دیگر از آن در پارسی شَرْز است که در " شرزه " ویژگی همواره ی شیر باز مانده است. می تواند بود که ریختی گویشی از" شگر"، شَغْر، با جابجایی آوایی شرغ شده باشد و "شرغ" با دیگرگونی " غ" به " ز" "شرزه"، چونان ویژگی شیر به کار برده شده است. ) )
( ( پریّ و پلنگ انجمن کرد و شیر؛
ز درّندگان ، گرگ و ببر دلیر ) )
( همان ص 248. )

گردن شیر را به کمند آوردن :کنایه ای ایماست از گُردی و دلاوری .
در پندارشناسی ِ رزمی، یکی از برترین ویژگی های پهلوانی《شیر شکاری》است.
چو یک چند بگذشت و گشت او بلند
سویِ گردنِ شیر شد با کمند
نامه ی باستان ، ج ۳ ، داستان سیاوش ، دکتر کزازی ۱۳۸۴، ص ۱۹۲.
شیر بزرگی ، سرآمد و چکیده است.
در جنگل بزرگ حیوانات ، شیر فرمانروا
در جریان آب نگهبان به نام شیر اب
در جانوران چکیده به نام شیر
در مواد چکیده مثل شیرابه
از آنجا که در برخی کشورها مجسمه حیوانی که برای آنها مقدس بود را بر سر خروجی آب قرار می دادند، مثلا در فرانسه سر خروس و در اتریش بر سر خروجی آب، سردیسی از شیر نصب می کردند، در تهران هم بنا به همت یک سرمایه
...
[مشاهده متن کامل]
دار تهرانی برای اولین بار یک شرکتی اتریشی در چندین محله تهران کار لوله کشی آب انجام داده بود برای باز و بسته کردن آب لوله کشی فلکه ای قرار داده بود که به شکل سر شیر بود ، و مردم هر وقت برای برداشتن آب به آنجا می رفتند، می گفتند: رفتیم از سر شیر آب آوردیم! بعد ها در خانه ها هم بر سر لوله آب خانه ها این مجسمه ی کوچکی از کله ی شیر بود و وقتی می خواستند جریان آب را باز و بسته کنند می گفتند �شیر آب را باز کن یا ببند�. اینگونه بود که به فلکه باز و بسته کردن آب" شیر آب" گفته شد .

نماد شجاعت در بین پادشاهان و همچنین بختیاری ها می باشد
شیر نماد ایل لر بختیاری است
ایل لر بختیاری از زمان های قدیم تا به امروز روی مزار بزرگان خود مجسمه شیر سنگی قرار می دهند
شیر هندی بهترین نوع ازاین رده است
شیر فارسی با shareانگلیسی همریشه است وبمعنی چند تکه کردنه شیر چون میدرد وتکه تکه میکند زرد شیر بود وپلنگ پولک شیر وببر هم بور شیر بوده است. شیر آب را شیر میگن چون آب را چند تکه میکند وبه جاهای گوناگون میرساند. شیر خوردنی هم چون از چنددال میاید شیر شده است که کوچک شده وشیر آن مانده است بهمین روش پریز را شیربرق میشود گفت
...
[مشاهده متن کامل]

استاد عمید هم دراینباره بخطا رفته است

احتمالا شیر جنگل از شِر زه تشکیل شده باشه. شِر زخم حاصل از چنگال این حیوان جنگلی هست زه یا همان زاباشه. شِریعنی زخم و"زه"همان زاییدن وبوجود آوردن باشه. چون شیر تیز چنگال هست وزخم بوجودمیاره. یعنی زخم کننده و زخم بوجود آورنده. درگویش بختیاری "شیر"، شِیر تلفط میشه.
شیر صفت مردان نترسی هست که جزء به رضایت خداوند فکر نمیکنند , حمله دسته ی
شیرها , به کفتارها و گراز ها , تماشایی هست
خداوند شیران بیشه ایران زیاد کند به امید آزادی شیر شادروان ( شوشتر ) از قفس
و فرا خوان او , به جمع شدن شیران تمام عالم هستی
...
[مشاهده متن کامل]

هیبت شیر ژیان , شیر گردون و شیر علم در راس دسته شیران دیدنی هست
ان شاءالله در آینده ایی بسیار بسیار نزدیک

اصلان
اسد
شیر: مایعی سفید مایل به کرم و زرد میباشد.
آنرا یا پاستوریزه و یا جوشانده و میل می نمایند
شیر. ( ص ) ، ( زبان مازنی ) ، خیس. "مه جمه شیر بهیه. " پیراهنم خیس شده.
شیر جانوری نیرومند با سری بزرگ، پاهای بزرگ و قوی و دمی بلند از جنس پلنگ شکلان ( Panthera ) است. اندازهٔ بدن او ۱۴۰ تا ۲۰۰ سانتیمتر و اندازهٔ دم او ۶۷ تا ۱۰۰ سانتیمتر است. نوع نر بزرگ تر از ماده است و نرها بر روی گردن و شانهٔ خود دارای یال نیز می باشند. رنگ بدن شیرها بین قهوه ای مایل به زرد و قهوه ای مایل به سرخ متغیّر است. رنگ یال شیرهای نر نیز از زرد روشن تا سیاه متغیّر است. همچون دیگر گربه سانان بزرگ شیرها نیز می توانند به سرعت های بالا دست یابند و آن را برای مدّت کوتاهی حفظ کنند.
...
[مشاهده متن کامل]

در گذشته در آفریقا، خاورمیانه و جنوب آسیا به فراوانی یافت می شدند ولی اکنون فقط در جنوب صحرای بزرگ در آفریقا و در منطقهٔ حفاظت شده ای در شمال غربی هند زندگی می کنند. شیر برخلاف مشهور بودن به سلطان جنگل در بیشه ها زندگی می کند.
این جانور ۲۰ ساعت در روز به استراحت می پردازند. شیرها معمولاً در طول روز به شکار می پردازند ولی در مناطقی که آنها را شکار می کنند تنها در شب فعّال هستند. آنها گروهی زندگی می کنند و هر گروه متشکّل از سه شیر نر، پانزده ماده و توله هایشان در یک قلمرو مشخّص است. گروه های دیگری نیز هستند که تنها از شیرهای نر مجّرد تشکیل شده اند.
شیرها جانورانی مانند گورخر و غزال را برای تغذیه شکار می کنند. آنها جانوران بزرگ تر مانند بوفالوها و زرّافه ها را نیز به صورت دست جمعی و به کمک یکدیگر شکار می کنند. حتّی پرندگان و گاهی کروکودیلها نیز به دست آنها گرفتار می شوند. شکارکردن بیشتر به عهدهٔ شیرهای ماده است.
شیرها از قلمرو خود در برابر بیگانگانی مانند شیرهای نر غریبه وهمچنین دشمن همیشگی خود یعنی کفتارها دفاع می کنند. شیرها بطور غریزی دشمنی پایان ناپذیری با کفتارها بر سر تصاحب قلمرو دارند. بطوری که حتی بصورت گلّه ای به نبرد با یکدیگر می پردازند که باعث تلفات زیاد از هر دو گروه بویژه کفتارها می شود. یکی از خونبارترین این نبردها که در صحرای اتیوپی در جنوب آدیس آبابا رخ داد و دو هفته به درازا کشید منجر به کشته شدن ۳۵ کفتار و ۶ شیر شد و با برتری شیرها همراه بود.
شیر آسیایی یکی از دو زیرگونه در حال حیات شیر است که امروزه به طور طبیعی تنها در جنگل گیر در گجرات هندوستان زندگی می کند.
تولید مثل
شیرها زمان و دورهٔ جفت گیری مشخّصی ندارند. آنها پس از ۱۰۲ تا ۱۱۳ روز بارداری ۱ تا ۶ توله به دنیا می آورند. امّا اکثراً شمار توله های به دنیا آمده ۲ یا ۳ است. توله ها نزدیک به شش ماه از شیر مادر تغذیه می کنند ولی از سه ماهگی آغاز به خوردن گوشت می کنند. وقتی که گروه برای شکار می رود یک یا دو شیر بالغ می مانند و از توله ها نگهداری می کنند ولی زمانی که جانوری شکار می شود یک شیر ماده می آید و آنها را به مکان شکار می برد. توله ها پس از چهارماهگی می توانند هنگام شکار با مادر خود باشند. آنها از سنّ هجده ماهگی قادر به زادآوری می شوند؛ نرهای جوان از گروه بیرون رانده می شوند ولی ماده ها در گروه می مانند.
منبع
BBC News http://news. bbc. co. uk/2/hi/africa/323422. stm
The Simin And Schuster Encyclopedia Of Animals. Ed. Dr. Philip Whitefield
جستار وابسته
شیر ایرانی
از ویکی پدیا

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٤٦)

بپرس