رابطه انسان با خود

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] روابط انسان با خود را در دو گروه، روابط شناختی که دربرگیرنده معرفت انسان به خود و داوری های او درباره خود می شود؛ و روابط عملی که عملکردهای انسان نسبت به خود در آن جای دارد، بررسی می شود.
ارزش اخلاقی هر عمل، از طریق معلوم ساختن تاثیر آن در تحقق غایت وجودی انسان تعیین می شود. اگر بپذیریم که هر رابطه ای دو طرف می خواهد، ناگزیر باید برای روابط انسان با خویش توضیحی داشته باشیم. پس می گوییم اگر بخواهیم به رابطه ای میان انسان و خودش قایل شویم، باید نوعی تعدد وجوه و ابعاد را در او بپذیریم. در این صورت مقصود از رابطه انسان با خود، روابطی است که میان ابعاد مختلف وجود او برقرار می شود. آشکارترین ابعاد وجودی انسان که از یکدیگر تمیز داده می شو، نفس و بدن اوست. آیا مقصود از رابطه انسان با خود، رابطه نفس و بدن است؟ با در نظر آوردن افعال اختیاری انسان نسبت به بدن خویش رابطه نفس و بدن یکی از روابطی است که می توان درباره ارزش اخلاقی آن سخن گفت، ولی آیا رابطه انسان با خود منحصر به همین رابطه است؟بدون شک اینگونه نیست. برای نمونه، انسان خود را می شناسد. شناخت نوعی رابطه است که میان عالم و معلوم برقرار است. آیا مقصود از اینکه انسان خود را می شناسد این است که نفس انسان به وجود بدنش آگاه است؟ بی شک چنین نیست. انسان علاوه بر آگاهی از بدن خود نسبت به افعال و احوال خویش نیز آگاه است. انسان به اراده، شادمانی، اندوه و... دیگر احوال خود آگاه است و هیچ یک از افعال و احوال او، بدنِ او نیستند. ممکن است زمانی انسان خود را فریب دهد و به خود خیانت کند. آیا می توان فریبکار و خائن را نفس و فریب خورده و خیانت شده را بدن دانست؟ قطعاً پاسخ منفی است.
← رجوع به خویشتن
ریشه ای ترین شکل رابطه شناختی، خودشناسی است. در ادبیات گذشته ما از این رابطه به معرفة النفس یاد کرده اند. امیرالمؤمنین (علیه السّلام) می فرمایند: «کفی بالمرء معرفة ان یعرف نفسه، و کفی بالمرء جهلاً ان یجهل نفسه؛ در دانش انسان همین بس که خود را بشناسد و در جهل انسان همین بس که به خود جاهل باشد». در این روایت در مقابل معرفت به نفس، جهل به نفس ذکر شده است. در قرآن کریم فراموش کردن نفس، معادل جهل به نفس است و همراه با عامل آن در این آیه ذکر شده است: «ولاتکونوا کالذین نسوااللَّه فانسهم انفسهم؛ و چون کسانی مباشید که خدا را فراموش کردند و او نیز آنان را دچار خود فراموشی کرده است».
← آگاهی به نفس خویش
روابط عملی انسان با خویشتن همه فعالیتهای او را دربر می گیرد. انسان در روابط خود با خود، محیط و دیگران، در حقیقت به رابطه ای با خود تحقق می بخشد. هر چه با دیگران می کند، در واقع با خود می کند، انسان در آنچه که انجام می دهد بر خود ستم و یا بر خود احسان می کند: «و من ذریتهما محسنٌ و ظالم لنفسه؛ از نسل آن دو برخی نیکوکار و برخی به خود ستمکار بودند».خروج از اعتدال، ظلم به نفس است: «فمنهم ظالم و منهم مقتصد؛ برخی از آنان بر خود ستمکارند و برخی از ایشان میانه رو». ظلم بر نفس، از طرق خیانت به خویشتن، خودفریبی، دشمنی با خود، گمراه کردن خویش و... صورت می گیرد و احسان به خویش از طرق نیکی به دیگران، شکرگزاری، تزکیه خود، استغفار و... انجام می شود. درباره هر یک از این کارها که ظلم یا احسان بر خویشتن محسوب می شود، آیاتی در قرآن کریم و نیز احادیثی در کلمات معصومین (علیهم السّلام) وجود دارد.
← نتیجه ظلم و احسان به خود
...

پیشنهاد کاربران

بپرس