منزلاب ( منز لاب ) در سیستان و بلوچیستان
طولاب ( تو لاب ) = تیلاو به معنای بزرگی و بهادر در زبان تورکی 
تالاب ( تا لاب ) 
سیلاب ( سی لاب ) در قروه
کمالاب ( کما لاب ) 
لیلاب ( لی لاب ) در ورزقان
درباره ی این ادعاها که می گویند واژه های فارسی مثل �خلق�، �خالق�، �خیل� و حتی �خیلی� ریشه ترکی دارند، باید یک بررسی دقیق زبانی و تاریخی انجام بدیم. من سعی می کنم مستند و با منابع معتبر توضیح بدم. 
 
 ...  [مشاهده متن کامل]  
 - - - 
۱. معنای �خیل� در فارسی و ترکی
در فارسی:
واژه �خیل� در فارسی به معنی �گروه بزرگ، دسته، لشکر� است. این کلمه در متون کهن فارسی، مثل شاهنامه فردوسی و متون پهلوی، به همین معنی آمده است. 
مثلاً در شاهنامه فردوسی:
�به میدان رفتند با خیل بزرگان�
که یعنی �با گروه بزرگی از افراد�. 
ریشه شناسی:
واژه �خیل� از ریشه پهلوی و فارسی باستان است، که در اوستا به صورت �xᵛail� ( با تلفظی شبیه خیل ) وجود دارد و به معنی گروه، دسته، جمعیت است. 
در ترکی:
واژه �خیل� در زبان ترکی به این صورت رایج نیست. ترکی های قدیمی تر مثل اوغوزی و قپچاقی هم واژه �خیل� به این شکل برای معنی �جمعیت� یا �گروه� ندارند. 
 - - - 
۲. واژه �خلق� و �خالق�
خلق:
این کلمه در فارسی و عربی معنی �آفریده ها، مردم� می دهد. 
ریشه آن عربی است از �خَلَقَ� به معنی �آفریدن�. 
�خلق� به معنی �مردم� یا �آفریده� در متون کهن فارسی و عربی استفاده شده است. 
این کلمه از زبان عربی وارد فارسی شده و ریشه ترکی ندارد. 
خالق:
صفت فاعلی از همان ریشه عربی �خلق� است و به معنی �آفریننده� یا �خداوند� است. 
 - - - 
۳. واژه �خیلی�
خیلی:
واژه �خیلی� به معنی �بسیار، زیاد� در فارسی رایج است. 
ریشه آن به فارسی میانه برمی گردد و در فارسی نوین به صورت صفت تفضیلی برای شدت و میزان به کار می رود. 
این کلمه ریشه ترکی ندارد و در متون فارسی قدیمی و معاصر استفاده شده است. 
 - - - 
۴. عبارت �بی خیل قوین� و �بی خیل آدم�
عبارت �بی خیل قوین� ( گله بزرگی از گوسفندان ) 
عبارت �بی خیل آدم� ( جمعیت بزرگی از مردم ) 
در زبان ترکی این ترکیب ها به این شکل معنا نمی شود و کاربرد آن در زبان فارسی رایج است. �بی خیل� یعنی �گروه بسیار�، �بی� در فارسی قدیم گاهی به معنای �بسیار� یا �زیاد� بوده است. 
 - - - 
منابع معتبر برای بررسی
1. فرهنگ بزرگ فارسی ( دهخدا ) 
واژه �خیل� به معنی دسته و جمعیت آمده و ذکر شده ریشه آن فارسی باستان است. 
2. فرهنگ معین
تعریف واژه های خلق، خالق، خیل و خیلی به صورت مستقل از ریشه های عربی ( خلق، خالق ) و فارسی باستان ( خیل ) آورده شده است. 
3. فرهنگ اوستا ( اشمیت ) 
واژه �خیل� یا مشابه آن در اوستا به معنی گروه و جمعیت وجود دارد. 
4. واژه نامه ترکی ( صفدر قارا ) 
هیچ معادل دقیقی برای �خیل� به معنی جمعیت بزرگ وجود ندارد. 
5. کتاب �ریشه شناسی واژه های فارسی� ( مانند آثار احمد تفضلی ) 
توضیح می دهد که �خیل� واژه ای ایرانی است و �خلق� و �خالق� از عربی وارد فارسی شده اند. 
 - - - 
جمع بندی
�خیل� کلمه ای اصیل فارسی باستانی است و به معنی جمعیت و گروه است. 
�خلق� و �خالق� از ریشه عربی آمده اند و ربطی به ترکی ندارند. 
�خیلی� واژه فارسی است و هیچ سندی دال بر ترکی بودن آن وجود ندارد. 
ادعاهای گفته شده فاقد پایه علمی و زبانی معتبر هستند و صرفا برداشت نادرست و تحریف شده از زبان هاست. 
اگر دوست داشتید، می توانم لینک به منابع و متون فارسی قدیمی و فرهنگ ها را هم برایتان پیدا کنم. 
 - - -
خیل در زبان ترکی یعنی کثرت، جمعیت، خیلی، گروه، 
واژه ژه خیلی و خلق در زبان دری هم از خیل تورکی ساخته شده. 
بی خیل قویون ( یک گله ( گروه ) بزرگ گوسفند ) 
بی خیل آدام 
خالق، خلق، خیل ( جمعیت )
گروه ، دسته ، در برخی موارد به معنای سپاه
خیل به معنی بسیار ، گروه ، تعداد زیادی معنی میداد 
در مواردی به معنی سواران ، یا گروه اسبان ، یا لشکر و سپاه زیاد نیز معنی میداد 
مرا بارها در حضر دیده ای 
ز خیل و چراگاه پرسیده ای
به واژه شهر از نوشته های بنده ( عارف طاهری ) بروید تا ببینید چرا حرارت از شرارت امده و شده گرما
شراره - = شر اره ( بیار = > آر => آره ) پس شراره شده اتش ( توافق شده شراره شود آإتش چون زبان یک پدیده توافقی می باشد )  
 ...  [مشاهده متن کامل]  
پس از آن جا که #شهر را اگر بروید بخوانید متوجه میشوید برای شور و تندی ناشی از آتش دیگر نمیتوانستند از واژه هایی که هر یک به یک نمادی توافق و استفاده شد بهره ببرند واژه حرارت از شرارت زاییده شد و به گرما ( اثر ناشی از تکاپو و جاری و ساری بودن ) اطلاق شد. 
از نشانه های دیگر اینکه حرارت نمیتواند جر این باشد اینست که حُر دو واجی میباشد و دو واجی ها ریشه ایرانی دارند
نشانه دیگر اینست که واژه حریر را داریم که به نازکی اشاره دارد - نازکی چیزی که اثر مقابلش گرماست
نشانه دیگر اینست که واژه هِل / هلهله را داریم که از پِل / پِلپِل آمده و در پِلاپِل ( فلافل امروزی ) یعنی تند و گرم و اصلا خود فلفل همان پِلپِل بوده پس فهمیدیم هلهله از پلپله آمده و خود هِل از پِل یا فِل پس هریر میتواند همان هلیل باشد و باز از همینروست که واژه خلیل / خیلی /خیل / خُل میشود زیاد یا همان تند و برای همین هست که به کسی که زیاد میداند میگویند خُل شده ( یعنی از روی زیادی دانستن گیج شده ) ببینید چطوره زبان ساخته شده شگفت زده میشوید
واژه	خیل
معادل ابجد	640
تعداد حروف	3
تلفظ	xeyl
نقش دستوری	اسم
ترکیب	xeyl ( اسم ) [پهلوی: ]
مختصات	 ( خِ ) [ ع . ] ( اِ. ) 
آواشناسی	xeyl
الگوی تکیه	S
شمارگان هجا	1
منبع	فرهنگ کوچک زبان پهلوی
فرهنگ واژه های اوستا
entourage
معنی خیال می کرد یعنی هزیون میگفت یعنی فکر میکرد
خیل Khail در گویش تاجیکی در کشور تا جیکستان و همچنین در زبان پشتو به معنی شبیه و مانند است: چه خیل = چطور و چگونه و همچنین در پشتو مانند کردی به معنی ایل و قبیله هم هست و مثل "علی خیل" یعنی قبیله ای که از شخصی به نام علی جریان یافته است.
در گیلگی این واژه پسوند خیلی از جاها در کیلان است و نشان میدهد که این واژه ایرانی است .
کلمه ( خیل ) به معنای اسبان است . 
کلمه ی خیل با واپه ی خیال و مختال هم ریشه است . کلمه ( مختال ) به معنای کسی است که دستخوش خیالات خود شده ، و خیالش او را در نظر خودش شخصی بسیار بزرگ جلوه داده ، در نتیجه دچار به کبر گشته ، از راه صواب گمراه شده است ، اسب را هم اگر خیل می خوانند برای همین است که در راه رفتنش  تبختر می کند. ( تفسیر المیزان ) 
 ...  [مشاهده متن کامل]  لغت عربی می نویسم ترجمه فارسی می خواهم کردی و لری ترجمه می کند؟
خیلی. خیل ( مثلا خیل عظیم دشمن ) . خیلک ( خیلح. مثلا خیلح غذا پیشیرمیشدیم ) . . . . . خیلی یک کلمه ی تورکی است. . .
khel
در کوردی معنی گروه یا عشیره را میدهد
هر لحظه بر خیل عظیم جمعیت افزوده می شد.
خِیْلْ /مخفف کلمه خیلی. 
البته طبق لغتنامه دهخدا، خیلی اصل آن از [خیل] بمعنی گروه اسبان و سواران و یاءوحدت است.
دسته
در زبان لری بختیاری به معنی 
خیلی. زیاد
Kael
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)