[ویکی فقه] خوردن و آشامیدن. شیوه و روش عملی رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) را سیره نبوی گویند. یکی از سیره های آن حضرت سیره و روش پیامبر در خوردن و آشامیدن است.
رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) به حضرت علی (علیه السّلام) فرمود: «ای علی! هنگام غذا خوردن "بسم الله" و بعد از غذا "الحمدلله" بگو که فرشتگان موکّل بر تو، تا پایان غذا از نوشتن ثواب برای تو بیکار نمانند.» آن حضرت در حدیث دیگری فرمود: «چون سفره را برای تو بچینند، بگو: "سپاس آفریدگار عالمیان را. بار خدایا! این سفره را برای من نعمت مشکور قرار ده و توفیق شکر آن را به من عنایت فرما"» و در روایت دیگر فرمود: «هر کس، خرده های غذایی را ـ که از سفره می ریزد بخورد ـ تا زنده است، در وسعت روزی خواهد بود و نسل او از مرض جذام در امان خواهد ماند.» خاتم انبیا (صلی الله علیه و آله وسلّم) چون گوشت می خورد، سرش را به زیر نمی افکند، گوشت را بالا می آورد و با دندانش از استخوان جدا می کرد. از هر دو دست در هنگام خوردن کمک می گرفت. پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) می فرمود: «هنگام خوردن، کفش هایتان را بکنید که مایه آسایش شماست.» با دست می خورد و از سر انگشتانش استفاده می کرد. این باعث می شد تا لقمه ها کوچک شده، به خوبی جویده شوند و از سوی دیگر، پرخوری رخ ندهد. با سه انگشت می خورد و گاهی انگشت چهارم را به کمک می گرفت. با دو انگشت نمی خورد و می فرمود: «این نوع خوردن، شیطانی است.» غذای داغ نمی خورد و می فرمود: «بی برکت است و آفریدگار آتش به ما نمی تاباند؛ پس بگذارید سرد شود.»، پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) به خوردنی ها و نوشیدنی ها فوت نمی کرد. افراد را از نگاه کردن به لقمه دیگران بر سر سفره باز می داشت. شب ها پس از نماز عشاء، شام میل می کرد و می فرمود: «شام خوردن را ترک نکنید؛ زیرا ترک آن، باعث خرابی بدن می شود.» وی می فرمود: «ما گروهی هستیم که تا گرسنه نشویم نمی خوریم و هنگامی که کامل می خوریم، سیر نمی شویم؛ بلکه چند لقمه پیش از سیر شدن کامل، از خوردن دست می کشیم که برای تندرستی مفید است.» دعوت از خویشان، نیکان و بینوایان را تشویق می فرمود. پیش از خوردن، دستش را می شست یا وضو می گرفت و می فرمود: «خجستگی و برکت غذا در وضوی پیش و پس از خوردن شماست.»
قناعت و سادگی پیامبر در خوردن غذا
امام صادق (علیه السّلام) فرمود: «چیزی برای رسول خدا، محبوب تر از این نبود که همیشه گرسنه و ترسان از خدای متعال باشد.» عیسی بن قاسم می گوید که به امام صادق (علیه السّلام) عرضه داشتم، از پدرتان، چنین روایت شده است: «هیچ گاه پیامبر از نان گندم، سیر نشد. آیا این مطلب درست است؟» فرمود: «خیر؛ چرا که ایشان هرگز نان گندم نخورد و از نان جو هم شکم سیری نخورد....» عایشه گوید: «شکم پیغمبر، هرگز سیر نشد.» منظور عایشه، «آکندن شکم از غذاست». آن حضرت، همچون مردمان عادی نبود که بر سر سفره های رنگین می نشینند و معده را از غذا پر می کنند. این حالت، بدن را می فرساید، بی حالی، خواب آلودگی و تنبلی می آورد و حال نیایش را از آدمی می رباید. پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) برای دوری از گردن فرازی، روی زمین می نشست و غذا می خورد. هنگام خوردن بر چیزی تکیه نمی زد و می فرمود: «تکیه داده، غذا نمی خورم.» اگر به هر دلیلی نمی خواست غذایی را بخورد، از آن عیبجویی نمی کرد و هرگاه خود غذایی نمی خورد، دیگری را از آن منع نمی کرد. ظرف غذا را تمیز می ساخت و می فرمود: «ته مانده غذا پر برکت ترین قسمت آن است. تا آنجا که ممکن بود، تنها غذا نمی خورد و می فرمود: «برای خوردن، دور هم جمع شوید که خجستگی و برکت در این کار است.» اگر با دیگران غذا می خورد، اول از همه شروع می کرد و برای اینکه دیگران خجالت نکشند، آخرین کسی بود که از خوردن دست می کشید. وی می فرمود: «دل هایتان را با زیاد خوردن و زیاد نوشیدن نَمیرانید. دل ها همانند کشتزاراند که هرگاه آبشان بسیار شود، می میرند. محبوب ترین غذا برایش غذایی بود که افراد بسیاری برای خوردن آن بر سر سفره بنشینند. از آنچه برابرش بود، می خورد. اگر جایی مهمان بود، برای صاحب غذا دعا و دیگران را به این کار تشویق می کرد تا سنت سپاسگزاری از دیگران در اجتماع رونق گیرد.» مردی یهودی از اهالی شام پرسید: «مردم فکر می کنند که عیسی، مرد زاهدی بود»، امیرمؤمنان (علیه السّلام) در جواب فرمود: «همین گونه است و محمد (صلی الله علیه و آله وسلّم) زاهدترین پیامبران بود؛ چرا که علاوه بر داشتن کنیزها، سیزده زن نیز داشت و با این همه، هیچ گاه نشد که سفره ای جمع شود و غذایی در آن مانده باشد. هرگز نان گندم نخورد و از نان جو نیز سه شبانه روز، سیر نخورد.»وی در حدیثی دیگر فرمود: «از پیغمبرِ پاک و پاکیزه ات، پیروی کن که لاغرترین اهل دنیا؛ و از لحاظ خوردن، گرسنه ترین آنها بود، و گرسنه از دنیا رفت و به سلامت وارد آن دنیا شد.» آن بزرگوار، هنگام غذا خوردن، پاهای خود را جمع می کرد و مانند نمازگزار می نشست؛ مگر آنکه یکی از زانوها و قدم ها را روی زانو و قدم دیگر می گذاشت و می فرمود: «من بنده ام و مانند بندگان غذا می خورم و می نشینم.»
غذاهای مورد علاقه پیامبر
خاتم انبیا (صلی الله علیه و آله وسلّم) درباره نان چنین دعا می کرد: «خداوندا! به نان ما برکت ده! بین ما و آن جدایی میفکن! اگر نان نباشد، نمی توانیم نماز بخوانیم و روزه بگیریم و واجبات الهی را انجام دهیم.» پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) نان و روغن می خورد؛ و از گوشت گوسفند، سردست و کتف را دوست داشت. حضرت رسول (صلی الله علیه و آله وسلّم) هفت قسمت از گوسفند را نمی خورد: نرینه، بیضه ها، بولدان (مثانه)، کیسه صفرا، غده ها، فرج و خون.روزی «عثمان بن عفان» فالوده ای برای پیامبر آورد. حضرت از آن خورد و پرسید: «این چیست؟» عثمان گفت: «پدر و مادرم فدایت باد! عسل و روغن را در دیزی سنگی می ریزیم و روی آتش می گذاریم و آن را می جوشانیم؛ بعد گندم آسیاب شده را با آن مخلوط می کنیم تا بپزد. سپس همین غذایی می شود که می بینید.» حضرت فرمود: «این غذایی پاکیزه است.» عسل را یکی از دو شفایی می دانست که خداوند، آفریده است و می فرمود: «دارویی برتر از خوردن عسل نیست.»نان جو سبوسدار میل می کرد و غذایش بیشتر، آب و خرما بود. گوشت را بیشتر از هر غذایی دوست می داشت و می فرمود: «گوشت، بر قوه شنوایی می افزاید و سَرور غذاهای این جهان و آن جهان است و اگر از خدایم بخواهم هر روز مرا از آن بهره مند کند، انجام خواهد داد.» گوشت را همواره با ترید و کدو حلوایی می خورد و به عایشه می فرمود: «ای عایشه! هرگاه دیگ را بار می گذارید، کدو در آن بسیار بریزید که دل غمگین را شاد می کند.» خرما و شیر را همواره ستایش می کرد و آنها را دو خوردنی پاکیزه می نامید. غذایی را که سیر داشت نمی خورد و آن را به دیگران می داد تا بخورند؛ زیرا دیگران به اندازه او با مسلمانان و غیرمسلمانان سر و کار نداشتند و بوی سیر آنان، چندان مردم را نمی آزرد. به سرکه علاقه داشت، کشمش خیسانده در آب را می خورد و آب کشمش را پیش از تبدیل آن به شراب می نوشید.
میوه های مورد علاقه پیامبر
...
رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) به حضرت علی (علیه السّلام) فرمود: «ای علی! هنگام غذا خوردن "بسم الله" و بعد از غذا "الحمدلله" بگو که فرشتگان موکّل بر تو، تا پایان غذا از نوشتن ثواب برای تو بیکار نمانند.» آن حضرت در حدیث دیگری فرمود: «چون سفره را برای تو بچینند، بگو: "سپاس آفریدگار عالمیان را. بار خدایا! این سفره را برای من نعمت مشکور قرار ده و توفیق شکر آن را به من عنایت فرما"» و در روایت دیگر فرمود: «هر کس، خرده های غذایی را ـ که از سفره می ریزد بخورد ـ تا زنده است، در وسعت روزی خواهد بود و نسل او از مرض جذام در امان خواهد ماند.» خاتم انبیا (صلی الله علیه و آله وسلّم) چون گوشت می خورد، سرش را به زیر نمی افکند، گوشت را بالا می آورد و با دندانش از استخوان جدا می کرد. از هر دو دست در هنگام خوردن کمک می گرفت. پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) می فرمود: «هنگام خوردن، کفش هایتان را بکنید که مایه آسایش شماست.» با دست می خورد و از سر انگشتانش استفاده می کرد. این باعث می شد تا لقمه ها کوچک شده، به خوبی جویده شوند و از سوی دیگر، پرخوری رخ ندهد. با سه انگشت می خورد و گاهی انگشت چهارم را به کمک می گرفت. با دو انگشت نمی خورد و می فرمود: «این نوع خوردن، شیطانی است.» غذای داغ نمی خورد و می فرمود: «بی برکت است و آفریدگار آتش به ما نمی تاباند؛ پس بگذارید سرد شود.»، پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) به خوردنی ها و نوشیدنی ها فوت نمی کرد. افراد را از نگاه کردن به لقمه دیگران بر سر سفره باز می داشت. شب ها پس از نماز عشاء، شام میل می کرد و می فرمود: «شام خوردن را ترک نکنید؛ زیرا ترک آن، باعث خرابی بدن می شود.» وی می فرمود: «ما گروهی هستیم که تا گرسنه نشویم نمی خوریم و هنگامی که کامل می خوریم، سیر نمی شویم؛ بلکه چند لقمه پیش از سیر شدن کامل، از خوردن دست می کشیم که برای تندرستی مفید است.» دعوت از خویشان، نیکان و بینوایان را تشویق می فرمود. پیش از خوردن، دستش را می شست یا وضو می گرفت و می فرمود: «خجستگی و برکت غذا در وضوی پیش و پس از خوردن شماست.»
قناعت و سادگی پیامبر در خوردن غذا
امام صادق (علیه السّلام) فرمود: «چیزی برای رسول خدا، محبوب تر از این نبود که همیشه گرسنه و ترسان از خدای متعال باشد.» عیسی بن قاسم می گوید که به امام صادق (علیه السّلام) عرضه داشتم، از پدرتان، چنین روایت شده است: «هیچ گاه پیامبر از نان گندم، سیر نشد. آیا این مطلب درست است؟» فرمود: «خیر؛ چرا که ایشان هرگز نان گندم نخورد و از نان جو هم شکم سیری نخورد....» عایشه گوید: «شکم پیغمبر، هرگز سیر نشد.» منظور عایشه، «آکندن شکم از غذاست». آن حضرت، همچون مردمان عادی نبود که بر سر سفره های رنگین می نشینند و معده را از غذا پر می کنند. این حالت، بدن را می فرساید، بی حالی، خواب آلودگی و تنبلی می آورد و حال نیایش را از آدمی می رباید. پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) برای دوری از گردن فرازی، روی زمین می نشست و غذا می خورد. هنگام خوردن بر چیزی تکیه نمی زد و می فرمود: «تکیه داده، غذا نمی خورم.» اگر به هر دلیلی نمی خواست غذایی را بخورد، از آن عیبجویی نمی کرد و هرگاه خود غذایی نمی خورد، دیگری را از آن منع نمی کرد. ظرف غذا را تمیز می ساخت و می فرمود: «ته مانده غذا پر برکت ترین قسمت آن است. تا آنجا که ممکن بود، تنها غذا نمی خورد و می فرمود: «برای خوردن، دور هم جمع شوید که خجستگی و برکت در این کار است.» اگر با دیگران غذا می خورد، اول از همه شروع می کرد و برای اینکه دیگران خجالت نکشند، آخرین کسی بود که از خوردن دست می کشید. وی می فرمود: «دل هایتان را با زیاد خوردن و زیاد نوشیدن نَمیرانید. دل ها همانند کشتزاراند که هرگاه آبشان بسیار شود، می میرند. محبوب ترین غذا برایش غذایی بود که افراد بسیاری برای خوردن آن بر سر سفره بنشینند. از آنچه برابرش بود، می خورد. اگر جایی مهمان بود، برای صاحب غذا دعا و دیگران را به این کار تشویق می کرد تا سنت سپاسگزاری از دیگران در اجتماع رونق گیرد.» مردی یهودی از اهالی شام پرسید: «مردم فکر می کنند که عیسی، مرد زاهدی بود»، امیرمؤمنان (علیه السّلام) در جواب فرمود: «همین گونه است و محمد (صلی الله علیه و آله وسلّم) زاهدترین پیامبران بود؛ چرا که علاوه بر داشتن کنیزها، سیزده زن نیز داشت و با این همه، هیچ گاه نشد که سفره ای جمع شود و غذایی در آن مانده باشد. هرگز نان گندم نخورد و از نان جو نیز سه شبانه روز، سیر نخورد.»وی در حدیثی دیگر فرمود: «از پیغمبرِ پاک و پاکیزه ات، پیروی کن که لاغرترین اهل دنیا؛ و از لحاظ خوردن، گرسنه ترین آنها بود، و گرسنه از دنیا رفت و به سلامت وارد آن دنیا شد.» آن بزرگوار، هنگام غذا خوردن، پاهای خود را جمع می کرد و مانند نمازگزار می نشست؛ مگر آنکه یکی از زانوها و قدم ها را روی زانو و قدم دیگر می گذاشت و می فرمود: «من بنده ام و مانند بندگان غذا می خورم و می نشینم.»
غذاهای مورد علاقه پیامبر
خاتم انبیا (صلی الله علیه و آله وسلّم) درباره نان چنین دعا می کرد: «خداوندا! به نان ما برکت ده! بین ما و آن جدایی میفکن! اگر نان نباشد، نمی توانیم نماز بخوانیم و روزه بگیریم و واجبات الهی را انجام دهیم.» پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) نان و روغن می خورد؛ و از گوشت گوسفند، سردست و کتف را دوست داشت. حضرت رسول (صلی الله علیه و آله وسلّم) هفت قسمت از گوسفند را نمی خورد: نرینه، بیضه ها، بولدان (مثانه)، کیسه صفرا، غده ها، فرج و خون.روزی «عثمان بن عفان» فالوده ای برای پیامبر آورد. حضرت از آن خورد و پرسید: «این چیست؟» عثمان گفت: «پدر و مادرم فدایت باد! عسل و روغن را در دیزی سنگی می ریزیم و روی آتش می گذاریم و آن را می جوشانیم؛ بعد گندم آسیاب شده را با آن مخلوط می کنیم تا بپزد. سپس همین غذایی می شود که می بینید.» حضرت فرمود: «این غذایی پاکیزه است.» عسل را یکی از دو شفایی می دانست که خداوند، آفریده است و می فرمود: «دارویی برتر از خوردن عسل نیست.»نان جو سبوسدار میل می کرد و غذایش بیشتر، آب و خرما بود. گوشت را بیشتر از هر غذایی دوست می داشت و می فرمود: «گوشت، بر قوه شنوایی می افزاید و سَرور غذاهای این جهان و آن جهان است و اگر از خدایم بخواهم هر روز مرا از آن بهره مند کند، انجام خواهد داد.» گوشت را همواره با ترید و کدو حلوایی می خورد و به عایشه می فرمود: «ای عایشه! هرگاه دیگ را بار می گذارید، کدو در آن بسیار بریزید که دل غمگین را شاد می کند.» خرما و شیر را همواره ستایش می کرد و آنها را دو خوردنی پاکیزه می نامید. غذایی را که سیر داشت نمی خورد و آن را به دیگران می داد تا بخورند؛ زیرا دیگران به اندازه او با مسلمانان و غیرمسلمانان سر و کار نداشتند و بوی سیر آنان، چندان مردم را نمی آزرد. به سرکه علاقه داشت، کشمش خیسانده در آب را می خورد و آب کشمش را پیش از تبدیل آن به شراب می نوشید.
میوه های مورد علاقه پیامبر
...
wikifeqh: خوردن_و_آشامیدن_در_سیره_نبوی
[ویکی اهل البیت] خوردن و آشامیدن. یکی از گرایش های اصلی انسان گرایش به لذت است, از این شاخه, شاخه های فرعیی منشعب می شود که به وسیله اعضا و جهازات مختلف و نسبت به اشیای گوناگون خارجی و مربوط به افعال مختلف انسان می شود. یکی از آنها خوردن و آشامیدن است. لذت هایی که از این راه برای انسان حاصل می شود, فطریاند. و مطلوبیت آنها در حوزه اخلاق قرار نمی گیرد; یعنی از نظر اخلاق, حکم به خوب و بد آنها نمی توان کرد, چون خوب و بد اخلاقی مخصوص افعال اختیاری است که برای رسیدن به هدف خاصی انجام می گیرد. اما این ها افعال نیستند, میل های فطری و طبیعی اند که خدا در سرشت انسان قرار داده است. پس علاقه به لذت خوردن و آشامیدن یک امر فطری است و مورد مدح و ذم نیست.
برای این مطلب شواهد زیادی از آیات کریمه قرآن می توان به دست آورد, از جمله, آیاتی که نعمت های خدا را در مورد رزق انسان و خوردن و آشامیدن ذکر می فرماید و لسان این آیات, لسان منت بر انسان است که چنین نعمت هایی را برایش فراهم کرده است و چنین لسانی با مذموم بودن استفاده از این نعمت ها سازگار نیست.
از جمله, آیاتی است که به ذکر فهرست آنها اکتفا می کنیم: آیه 27 از سوره سجده, آیه14 سوره نحل, آیه79 سوره غافر, آیه33 و 72 سوره یس, آیه16 سوره جاثیه. در همه این آیات, نعمت های مختلفی از گیاهان و حیوانات دریایی و خشکی را که برای رزق و روزی انسان آفریده شده ذکر می فرماید و لسانش لسان مذمت و نکوهش نیست بلکه لسان تجویز و ترخیص استفاده از آنهاست. همین طور آیه 22 سوره بقره و آیه 32 سوره ابراهیم. در یک سلسله دیگر از آیات صریحا به استفاده از مإکولات و مشروبات امر شده, منتها این گونه امرها دلالت بر مطلوبیت ندارد بلکه فقط جواز و رخصت را می رساند. فهرست این دسته آیات از این قرار است: آیه141 و 142 سوره انعام, آیه60 سوره بقره, آیه31 و 160 سوره اعراف, آیه57 و 172 سوره بقره. آیه69 سوره انفال, آیه114 سوره نحل, آیه88 سوره مائده, آیه54 و آیه81 سوره طه, آیه51 سوره مومنون, آیه15 سوره سبا, آیه168 سوره بقره, آیه15 سوره ملک. قرآن کریم به تجویز و رخصت برای استفاده از مإکولات و مشروبات اکتفا نکرده بلکه کسانی را که بعضی از مإکولات و مشروبات را بی جا بر خود تحریم کرده بودند مورد مذمت قرار داده است, از جمله آیه 32 سوره اعراف: ((قل من حرم زینه الله التی اخرج لعباده والطیبات من الرزق)) و در آیه 140 سوره انعام کسانی که از پیش خود چیزهایی را منع کردند مذمت می کند: ((و حرموا ما رزقهم الله افترإ علیه)) بر خدا افترا بستند که این ها حرام است در صورتی که خدا منعی نکرده است. در دو مورد از حضرت ابراهیم(ع) نقل شده که برای اهل مکه دعا کرد که خدا آنها را از میوه ها روزی دهد. ((وارزق اهله من الثمرات)) و هم چنین آیه 37 سوره ابراهیم. اینها آیاتی هست که دلالت می کند که استفاده از مإکولات و مشروبات در دنیا ممنوع نیست بلکه مطابق با فطرت انسان است.
از طرف دیگر یک دسته آیاتی داریم که دلالت می کند بر این که در آخرت هم برای مومنین و اهل سعادت این نعمت ها برقرار است و حکایت می کند از این که در آن جا هم چنین میلی وجود دارد, از جمله این آیات: آیه 35 سوره رعد, آیه51 سوره ص, آیه71 تا 73 سوره زخرف, آیه55 سوره احقاف, آیه15 سوره محمد(ص), آیه17 تا 19 و آیه22 ـ 23 سوره طور, آیه52 و 68 سوره الرحمن, آیه20 و 21 و آیه 32 و 33 سوره واقعه, آیه24 سوره الحاقه, آیه56 سوره دهر, آیه 42 و 43 سوره مرسلات و آیه25 تا 28 سوره مطففین.
در مقابلش هم آیاتی است مربوط به اکل و شرب اهل جهنم که حاکی از این است که این نیاز انسان به اکل و شرب حتی در جهنم هم باقی است و دوزخیان هم مإکولات و مشروباتی دارند و از همین راه عذاب می شوند, یعنی همان طور که اهل بهشت اگر میل به خوردنی و آشامیدنی نداشتند این نعمت ها برایشان بی مورد بود اگر اهل جهنم هم میل به خوردن و آشامیدن نداشتند آن عذاب ها برایشان امکان نداشت, باید این میل در ایشان باشد تا با خوردنی خاصی معذب بشوند. از جمله این آیات است: آیه44 سوره احقاف, آیه52 تا 55 سوره واقعه, آیه37 سوره الحاقه, آیه13 سوره مزمل و آیه5 تا 7 سوره غاشیه.
از مجموع این آیات استفاده می شود که این میل, فطری است و حتی در عالم آخرت هم از انسان سلب نمی شود و در اثر همین میل است که بهشتیان به وسیله نعمت ها متنعم می شوند و دوزخیان هم به وسیله خوردنی ها و آشامیدنی های نامطلوب معذب می شوند. حال ممکن است بپرسند که در این مورد مطلوبیت و نامطلوبیت اخلاقی و ارزش مثبت و منفی اخلاقی از کجا پیدا می شود؟ این مورد هم مثل سایر موارد در اثر انتخاب حاصل می شود و مربوط به کمیت یا کیفیت یا جهت خاصی است. اگر از اکل و شرب مذمت می شود ممکن است مربوط به کمیت باشد این آیه که می فرماید: ((کلوا واشربوا ولاتسرفوا)) یعنی ارزش منفی در اثر کمیت خاصی پدید میآید. یا در اثر نوع متعلق اکل و شرب است که بازگشتش به یک نوع تزاحم است; یعنی خوردنی ها و آشامیدنی هایی به خاطر مزاحمتی که برای چیزهای دیگر ایجاد می کند یا موجب ضرری برای بدن یا روح می شود, ممنوع می شود; مثلا بین التذاذ به خوردن و آشامیدن و التذاذ به سلامتی, تزاحم واقع می شود, پس باید به اندازه ای خورد که به سلامتی لطمه نزند یا چیزی را باید خورد که به سلامتی لطمه نزند و هم چنین چیزهایی که ضرر روحی و معنوی دارد بر فرض که ضرر بدنی هم نداشته باشد, مثل خمر و گوشت خوک, یا چیزهایی که بدون نام خدا ذبح شده اند: ((ما لم یذکر اسم الله علیه)).
از جمله عواملی که موجب ارزش منفی می شود جهت نامطلوب است مثل این که کسی بخواهد نیروی حاصل از اکل و شرب را در راه معصیت خدا به کار بگیرد با این که مإکولاتش همه از طیبات است و ضرر مادی و عقلی و اجتماعی هم ندارد اما به وسیله این اکل و شرب می خواهد قدرت بر معصیت پیدا بکند, چنین نیتی موجب ارزش منفی می شود.
در مقابل, گاهی ممکن است ترک خوردن و آشامیدن ارزش مثبت داشته باشد چون موجب بهتر کار کردن سایر قوای انسان می شود, زیرا در اثر خوردن, خواه ناخواه مقداری مزاحمت برای قوای عقلی و فکری و توجهات نفسانی پیش میآید البته تا یک حدش چاره ای نیست چون نیاز بدن باید تإمین بشود, ولی بیش از آن اندازه ای که بدن لازم دارد ارزش منفی پیدا می کند, چون آدم را کسل و قوای فکری را تضعیف می کند و باعث ناتوانی انسان در توجهات قلبی و نیز از دست دادن لطافت قلبی می شود. این است که ترک خوردن و آشامیدن گاهی ارزش مثبت پیدا می کند; بهترین نمونه اش روزه گرفتن است. از سوی دیگر خود خوردن و آشامیدن هم ممکن است به خاطر ((نیت)) ارزش مثبت داشته باشد; یعنی انسان غذا بخورد برای این که قدرت عبادت, تحصیل علم, کمک به بیچارگان و کارهای خیر دیگر را داشته باشد, و گاهی هم به عناوین ثانویه دیگری این ارزش حاصل می شود مثل این که به خاطر خشنودی پدر و مادر, یا خشنودی دوستان, یا میزبانی که دوست دارد از غذایش تناول کند در چنین مواردی حتی مستحب است که شخص, روزه استحبابی خودش را هم افطار کند و اظهار نکند که من روزه دار هستم و از غذای او تناول کند گرچه این مربوط به اخلاق اجتماعی است.
برای این مطلب شواهد زیادی از آیات کریمه قرآن می توان به دست آورد, از جمله, آیاتی که نعمت های خدا را در مورد رزق انسان و خوردن و آشامیدن ذکر می فرماید و لسان این آیات, لسان منت بر انسان است که چنین نعمت هایی را برایش فراهم کرده است و چنین لسانی با مذموم بودن استفاده از این نعمت ها سازگار نیست.
از جمله, آیاتی است که به ذکر فهرست آنها اکتفا می کنیم: آیه 27 از سوره سجده, آیه14 سوره نحل, آیه79 سوره غافر, آیه33 و 72 سوره یس, آیه16 سوره جاثیه. در همه این آیات, نعمت های مختلفی از گیاهان و حیوانات دریایی و خشکی را که برای رزق و روزی انسان آفریده شده ذکر می فرماید و لسانش لسان مذمت و نکوهش نیست بلکه لسان تجویز و ترخیص استفاده از آنهاست. همین طور آیه 22 سوره بقره و آیه 32 سوره ابراهیم. در یک سلسله دیگر از آیات صریحا به استفاده از مإکولات و مشروبات امر شده, منتها این گونه امرها دلالت بر مطلوبیت ندارد بلکه فقط جواز و رخصت را می رساند. فهرست این دسته آیات از این قرار است: آیه141 و 142 سوره انعام, آیه60 سوره بقره, آیه31 و 160 سوره اعراف, آیه57 و 172 سوره بقره. آیه69 سوره انفال, آیه114 سوره نحل, آیه88 سوره مائده, آیه54 و آیه81 سوره طه, آیه51 سوره مومنون, آیه15 سوره سبا, آیه168 سوره بقره, آیه15 سوره ملک. قرآن کریم به تجویز و رخصت برای استفاده از مإکولات و مشروبات اکتفا نکرده بلکه کسانی را که بعضی از مإکولات و مشروبات را بی جا بر خود تحریم کرده بودند مورد مذمت قرار داده است, از جمله آیه 32 سوره اعراف: ((قل من حرم زینه الله التی اخرج لعباده والطیبات من الرزق)) و در آیه 140 سوره انعام کسانی که از پیش خود چیزهایی را منع کردند مذمت می کند: ((و حرموا ما رزقهم الله افترإ علیه)) بر خدا افترا بستند که این ها حرام است در صورتی که خدا منعی نکرده است. در دو مورد از حضرت ابراهیم(ع) نقل شده که برای اهل مکه دعا کرد که خدا آنها را از میوه ها روزی دهد. ((وارزق اهله من الثمرات)) و هم چنین آیه 37 سوره ابراهیم. اینها آیاتی هست که دلالت می کند که استفاده از مإکولات و مشروبات در دنیا ممنوع نیست بلکه مطابق با فطرت انسان است.
از طرف دیگر یک دسته آیاتی داریم که دلالت می کند بر این که در آخرت هم برای مومنین و اهل سعادت این نعمت ها برقرار است و حکایت می کند از این که در آن جا هم چنین میلی وجود دارد, از جمله این آیات: آیه 35 سوره رعد, آیه51 سوره ص, آیه71 تا 73 سوره زخرف, آیه55 سوره احقاف, آیه15 سوره محمد(ص), آیه17 تا 19 و آیه22 ـ 23 سوره طور, آیه52 و 68 سوره الرحمن, آیه20 و 21 و آیه 32 و 33 سوره واقعه, آیه24 سوره الحاقه, آیه56 سوره دهر, آیه 42 و 43 سوره مرسلات و آیه25 تا 28 سوره مطففین.
در مقابلش هم آیاتی است مربوط به اکل و شرب اهل جهنم که حاکی از این است که این نیاز انسان به اکل و شرب حتی در جهنم هم باقی است و دوزخیان هم مإکولات و مشروباتی دارند و از همین راه عذاب می شوند, یعنی همان طور که اهل بهشت اگر میل به خوردنی و آشامیدنی نداشتند این نعمت ها برایشان بی مورد بود اگر اهل جهنم هم میل به خوردن و آشامیدن نداشتند آن عذاب ها برایشان امکان نداشت, باید این میل در ایشان باشد تا با خوردنی خاصی معذب بشوند. از جمله این آیات است: آیه44 سوره احقاف, آیه52 تا 55 سوره واقعه, آیه37 سوره الحاقه, آیه13 سوره مزمل و آیه5 تا 7 سوره غاشیه.
از مجموع این آیات استفاده می شود که این میل, فطری است و حتی در عالم آخرت هم از انسان سلب نمی شود و در اثر همین میل است که بهشتیان به وسیله نعمت ها متنعم می شوند و دوزخیان هم به وسیله خوردنی ها و آشامیدنی های نامطلوب معذب می شوند. حال ممکن است بپرسند که در این مورد مطلوبیت و نامطلوبیت اخلاقی و ارزش مثبت و منفی اخلاقی از کجا پیدا می شود؟ این مورد هم مثل سایر موارد در اثر انتخاب حاصل می شود و مربوط به کمیت یا کیفیت یا جهت خاصی است. اگر از اکل و شرب مذمت می شود ممکن است مربوط به کمیت باشد این آیه که می فرماید: ((کلوا واشربوا ولاتسرفوا)) یعنی ارزش منفی در اثر کمیت خاصی پدید میآید. یا در اثر نوع متعلق اکل و شرب است که بازگشتش به یک نوع تزاحم است; یعنی خوردنی ها و آشامیدنی هایی به خاطر مزاحمتی که برای چیزهای دیگر ایجاد می کند یا موجب ضرری برای بدن یا روح می شود, ممنوع می شود; مثلا بین التذاذ به خوردن و آشامیدن و التذاذ به سلامتی, تزاحم واقع می شود, پس باید به اندازه ای خورد که به سلامتی لطمه نزند یا چیزی را باید خورد که به سلامتی لطمه نزند و هم چنین چیزهایی که ضرر روحی و معنوی دارد بر فرض که ضرر بدنی هم نداشته باشد, مثل خمر و گوشت خوک, یا چیزهایی که بدون نام خدا ذبح شده اند: ((ما لم یذکر اسم الله علیه)).
از جمله عواملی که موجب ارزش منفی می شود جهت نامطلوب است مثل این که کسی بخواهد نیروی حاصل از اکل و شرب را در راه معصیت خدا به کار بگیرد با این که مإکولاتش همه از طیبات است و ضرر مادی و عقلی و اجتماعی هم ندارد اما به وسیله این اکل و شرب می خواهد قدرت بر معصیت پیدا بکند, چنین نیتی موجب ارزش منفی می شود.
در مقابل, گاهی ممکن است ترک خوردن و آشامیدن ارزش مثبت داشته باشد چون موجب بهتر کار کردن سایر قوای انسان می شود, زیرا در اثر خوردن, خواه ناخواه مقداری مزاحمت برای قوای عقلی و فکری و توجهات نفسانی پیش میآید البته تا یک حدش چاره ای نیست چون نیاز بدن باید تإمین بشود, ولی بیش از آن اندازه ای که بدن لازم دارد ارزش منفی پیدا می کند, چون آدم را کسل و قوای فکری را تضعیف می کند و باعث ناتوانی انسان در توجهات قلبی و نیز از دست دادن لطافت قلبی می شود. این است که ترک خوردن و آشامیدن گاهی ارزش مثبت پیدا می کند; بهترین نمونه اش روزه گرفتن است. از سوی دیگر خود خوردن و آشامیدن هم ممکن است به خاطر ((نیت)) ارزش مثبت داشته باشد; یعنی انسان غذا بخورد برای این که قدرت عبادت, تحصیل علم, کمک به بیچارگان و کارهای خیر دیگر را داشته باشد, و گاهی هم به عناوین ثانویه دیگری این ارزش حاصل می شود مثل این که به خاطر خشنودی پدر و مادر, یا خشنودی دوستان, یا میزبانی که دوست دارد از غذایش تناول کند در چنین مواردی حتی مستحب است که شخص, روزه استحبابی خودش را هم افطار کند و اظهار نکند که من روزه دار هستم و از غذای او تناول کند گرچه این مربوط به اخلاق اجتماعی است.
wikiahlb: خوردن_و_آشامیدن