خرق عادت ؛ به مفهوم عادت و کارهای تکراری را که از روی عادت انجام دادن باشد گویند.
حالا اینکه این تعریف چطور برای این کلمه صادق است به شرح زیر می باشد؛
فلسفه و هدف استفاده از حرف ( ر ) در مرکز این کلمه نمایانگر یک عمل دارای تکرار در عالم واقع می باشد به طوری که اگر بجای حرف ( ر ) در مرکز این کلمه، حرف ( ف ) قرار بگیرد این حرف با ذات سردی و عدم انرژی که دارد نمایانگر یک مفهوم خفگی و خفقان به مفهوم عدم دریافت انرژی و سردی را به ذهن متبادر می کند.
... [مشاهده متن کامل]
و افزونه ی حرف خ با حقیقت و ذات آوایی که دارد در ابتدای این کلمه نمایانگر یک مقوله ی خرامان گونه و آمیختگی چیزی به صورت مادی و فیزیکی را به ذهن متبادر می کند و در انتهای این کلمه حرف ق در جاهایی ابراز وجود می کند که این مفهوم دارای یک آغاز و پایان یا یک چیزی دارای سر و ته یا یک سیکل رفت و برگشتی که دارای یک عمق یا یک باطن و یا یک چیزی در یک فضا را داشته باشد در ابعاد مختلف می رساند مثل فرق ورق شرق عرق ترقه غرق برق و. . . .
دو حرف ثابت و پایدار در کلمه خرق، برای ایجاد مفاهیم در ابعاد گوناگون کلمه ی رق می باشد و حرف خ افزونه ای است که نوع فرآیند یک عملی را مشخص می کند. مثل چهار حرف ( ف پ ش ب ) در بُعد انرژی در کلماتی مثل ( پریز فریز شریز و بریز ) در مقوله ای به نام رایز شدن به مفهوم تغذیه شدن. حرف پ در پریز نمایانگر پایداری انرژی و حرف ف در فریز نمایانگر عدم انرژی و ایجاد سردی و حرف ش در شریز یا شرایز و شیراز نمایانگر جریان و شارش انرژی و افزونه ی حرف ب در کلمه ی بریز نمایانگر اختلاف دو سطح یا اختلاف پتانسیل و بالا و پایین بودن دو سطح از انرژی را می رساند.
خارق العاده ؛ به مفهوم انجام کاری به غیر از کارهای تکراری و عادت شده تحت عنوان معجزه و اعجاز.
خرقه ؛ به مفهوم لباس خراشیده و خرامیده شده و خراب شده یا زخمی شده و خط و خش افتاده. در ادامه این مطلب کلمه ی خط نویسی و خطا و خطر با تحلیل خاص خودش هم قابل رؤیت می شود.
خرقه پوش به مفهوم کهنه پوش، لباسِ کار کرده و پاره شده و دریده شده. لباسی که در اثر پوشیده شدن زیاد، کهنه و خط و خش و خراشیده و خراب شده باشد. مرتبط با کلمه ی خرامان و خرّاطی.
حقیقت و ذات آوایی و رفتاری حرف ( خ ) در این کلمه یک ذات آمیختگی در کارها را مفهوم می رساند به معنی لباس به کار زده شده یا لباسی که به کار آمیخته شده باشد.
ذات حرف ( خ ) . تلفظ و آوای این حرف با توجه به محل صدور آوای این حرف که از درگیری فیزیکی انتهای زبان در دهان ایجاد می شود به گونه ای است که دارای یک پهنه ای از یک صدای خرامان گونه و خراشناک و آمیختگی در کارها را شامل می باشد و در کلماتی ابراز هویت می کند که این مقوله در آن نمایان باشد. مثل خشن خشک خش خش خرامیدن خراش خاک مخلوط خورد کردن خزیدن خنک خنده خطر خراط خراب تخریب خیر خبر زخم خصم
در این شعر از حضرت فردوسی مفهوم کلمه ی خرقه به خوبی تبیین گردیده است؛
کنون آن بخون اندرون غرقه گشت
کفن بر تن پاک او خرقه گشت.
خِرْق خَرَق ؛ خروق به مفهوم رخنه و درز و شکاف و سوراخ دیوار یا دریدگی و چاک خوردگی دیوار.
در نهج البلاغه خطبه 106 درباره علم خدا آمده: �خَرَقَ عِلْمُهُ باطِنَ غَیْبِ السُّتُراتِ� یعنی علم خدا باطن پوشیدهها را شکافته است.
�خَرَقَتِ الشَّهَواتُ عَقْلَهُ� به معنی شهوات نفسانی انسان باعث زایل شدن و خراشیده شدن و خراب شدن عقل می شود.
حله
این واژه با اختراع و خراش همخانواده است و ایرانی است ، خرقه یعنی پاره ، به جامه درویشان می گفتند ، چون آنها پاره پوش بودند .
شاید اکثریت بخاطر این بیت این حرف را سرچ کنند که
خاموش مباش زین این خرقه بر جان جهان دوباره جان امد
که در اینجا خرقه به معنای موضوع میباشد
پتال، جامه ی عارفان و درویشان
خرقه از ماده خرق ( بر وزن غرق ) گرفته شده که در اصل به معنی پاره کردن چیزی است بدون رویه و حساب ، درست نقطه مقابل خلق که ایجاد چیزی از روی حساب است .
متضاد شراب است
پاره، جامه، جبه، دلق، شولا، ردا، کهنه، مرتع، خستوانه
لباس کهنه و پاره و درویشانه
خرقه ی شیخانه: خرقه ای که مناسب مشایخ بود.
خرقه ی شیخانه شده شاخ شاخ
تنگدلی مانده و عذری فراخ
شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص۲۸۸.
پوشیدنی
لباس ، لباس عارفان و درویشان
لباس ، لباس عارفان و درویشان
پیراهن کهنه ومندرس
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)