حسن بصری. [ ح َ س َ ن ِ ب َ ] ( اِخ ) ابن یسار، مکنی به ابوسعید. یکی از زهاد هشتگانه است. در مدینه به سال 21 هَ. ق. متولد و در بصره به سال 110 هَ. ق. درگذشت و قبرش در مغرب شطالعرب است. پدرش ابوالحسن یسار از مردم میسان بصره بود. او راست : «تفسیر قرآن »، «رسالة فی فضل مکة» و کتاب «الخلاص ». و صاحب بیان الادیان او رامرجع فرقه حسنیه از معتزله دانسته است. وی از پیشوایان طریقت صوفیه است و از انس بن مالک علم فرا گرفته و خدمت هفتاد تن از اصحاب بدر را دریافته است. ( ابن الندیم ). صوفیه او را مرید امیرالمؤمنین علی ( ع ) گویند و حبیب عجمی پیر طریقت داود طائی مرید حسن بصریست. کنیت او را بعضی ابوعلی و برخی ابومحمد و گروهی ابوسعید گفته اند. و از او آمده است : ان صحبة الاشرار نورث سوءالظن بالاخیار. ( کشف المحجوب ). گویند: وقتی کسی ، قسم به طلاق زن خورد که حجاج در دوزخ است. سپس نزد حسن رفت و از او در امر این قسم پرسید او گفت چیزی بر تو نیست چرا اگر حجاج در دوزخ نباشد، زنای تو نیز با زن خود زیانی نخواهد داشت. رجوع به هدیةالعارفین ج 1 ص 265 و کشف الظنون و اعلام زرکلی چ 1 ص 243 و تجارب الامم ج 2 ص 159 و تاریخ الخلفا ص 73 و 165 و تاریخ گزیده و البیان و التبیین جاحظ، و عیون الاخبار، و الوزراءو الکتاب ص 102 و نزهةالقلوب ج 3 ص 38 و تاریخ سیستان و عیون الانباء و المعرب جوالیقی و سبک شناسی و حبیب السیر و از سعدی تا جامی و تاریخ علم کلام شبلی و ابن خلکان و خاندان نوبختی ص 33 و شدالازار و کتاب النقض ص 38و المصاحف و تذکرةالاولیاء ج 1 ص 22 و مجمل التواریخ و القصص و غزالی نامه و سیرة عمربن عبدالعزیز و روضات الجنات شود. حسن بصری در ادبیات فارسی نشانه زهد و تقوی است و نامش در اشعار بسیار آمده است :
گفت زآن فصلی خدیجه با حسن
تا بدان شد وعظ و تذکیرش حسن.
مولوی ( مثنوی ص 10 س 13 ).
حسن بصری. [ ح َ س َ ن ِ ب َ ] ( اِخ ) ابن میمون اخباری. ازبنی نصر بود و محمدبن نطاح از وی روایت دارد، و در 230 هَ. ق. درگذشته است. او راست : کتاب «الدولة» و کتاب «المآثر». ( هدیة العارفین ج 1 ص 266، از فهرست ).