حسبه

لغت نامه دهخدا

حسبه. [ ح َ ب ُ ] ( ع جمله ٔاسمیه ) بس است او را. ( ترجمان القرآن عادل بن علی ).

فرهنگ فارسی

اجر، ثواب، مزد، امیدمزد، امیدثواب ازجانب خدا
شمردن حساب اجر مزد

فرهنگ عمید

۱. اجر، ثواب.
۲. مزد.
۳. امید مزد و ثواب از خداوند.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] حِسبه، از تشکیلات اداری و دینی در حکومت های اسلامی که بر امور اقتصادی، اجتماعی، مذهبی و بهداشتی نظارت می کرده است.
واژه حِسْبَه یکی از مصدرهای فعل حَسَبَ و نیز اسم مصدر از احتساب است.
حسبه و احتساب، که معمولا به جای یکدیگر به کار می روند، معانی لغوی گوناگونی دارند که از میان آن ها دو معنی با اصطلاح حسبه پیوند دارد:
← معنای اول
تعریف های گوناگونِ اصطلاح حسبه را می توان به دو گروه طبقه بندی کرد: در گروه اول حسبه از منظر فقهی و در گروه دوم از منظر اداری و کارکردی تعریف شده است.
بیشتر تعاریف حسبه بر مبنای دیدگاه اول شکل گرفته اند و طرفداران آن، نویسندگانِ کتاب های الاحکام السلطانیة ( فقه سیاسیکتاب های فقهی و کتاب های مستقل در حسبه اند.
تعریف فقهی حسبه
حاجی خلیفه برای حسبه اهمیت فوق العاده ای قائل است، به نوشته او این علم از دقیق ترین علوم است و فقط فرد زیرک و باهوش می تواند ظرافت های آن را درک کند، زیرا حالات، زمان ها و اشخاص، پیوسته در حال دگرگونی اند و باید به مقتضای زمان و احوال، جامعه را اداره کرد.
شناخت این تحولات اجتماعی از دشوارترین کارهاست و مجری این منصب، یعنی محتسب، باید علاوه بر شایستگی های ظاهری، از پشتوانه قوه ای قدسی نیز برخوردار باشد و خود را از هواهای نفسانی دور کند.


[ویکی شیعه] حِسْبَه، از تشکیلات اداری و دینی در حکومت های اسلامی ناظر بر امور اقتصادی، اجتماعی، مذهبی و بهداشتی.
این تشکیلات در ارتباط مستقیم با امر به معروف و نهی از منکر بوده است. درباره منشأ نهاد حسبه، برخی آن را برگرفته از سازمان های مشابه رومی و ساسانی و عده ای آن را دارای اصل اسلامی می دانند. اما به هر حال چه حسبه را سازمانی اصیل و چه برگرفته از نظام های دیگر بدانیم، تحول و گسترش آن کار مسلمانان و حاصل ناگزیر توسعه نظام دیوان سالاری بوده است.
حسبه و محتسب تحت تأثیر جریان های سیاسی و اجتماعی و دخالت های فردی و قابلیت های محتسب، کارکرد نهاد حسبه نیز دستخوش دگرگونی هایی می شده است. این دگرگونی ها و تحولات کمابیش از طریق مطالعه سرگذشت و رفتار محتسبان در حدّی که در منابع بدان ها اشاره شده قابل ردیابی است.

[ویکی الکتاب] معنی حَسْبُهُ: برایش بس است
ریشه کلمه:
حسب (۱۰۹ بار)
ه (۳۵۷۶ بار)

[ویکی فقه] حسبه (شبه قاره). نهاد حسبه، به معنای دقیق سنّتی آن، از قرن پنجم تا سیزدهم/ یازدهم تا نوزدهم در شبه قاره هند و پاکستان وجود نداشت.
مانع اصلی این امر، ترکیبِ جمعیتیِ این سرزمین بود، که در آن غیر مسلمانان اکثریت را تشکیل می دادند.
به جز غیاث الدین بَلبَن، فیروزشاه تُغلقُ، سکندر لودی (حک: ۸۹۴ـ ۹۲۳) و اورنگ زیب عالمگیر (حک: ۱۰۶۸ـ ۱۱۱۸) ــ البته آن ها هم فقط از برخی جنبه هاــ هیچ یک از فرمانروایان مسلمان هند ، خواه از ترس عصیان هندوان خواه از روی مصالحِ سیاسی، در صدد تحمیل قوانین شریعت بر مردم برنیامدند؛ بسیاری از تدابیر بدعت آمیز اکبر (حک: ۹۶۳ـ۱۰۱۴)، مثالهای روشنی در این زمینه اند.
علت تعیین محتسب توسط سلاطین دهلی
سلاطین دهلی (قرن هفتم ـ دهم) از همان آغاز حکومتشان بر سرزمینی که اصولاً با کشورگشایی به دست آورده بودند، دریافتند که جز در مواردی که به حفظ اتحاد و انسجام و گاه موجودیت حکومت تازه تأسیس مسلمانان مربوط می شود، نباید به آنان اجازه داد در امور دینی و اخلاقی دچار ضعف و سستی شوند؛ ازاین رو، همواره برای هر منطقه ای که در آن مهاجرنشین یا پادگان ـ شهری اسلامی ایجاد می گردید، یک مُحتَسِب و یک قاضی نیز تعیین می کردند.
بلبن که دیوان حسبه کارآمد را ضرورتی اولیه برای درست حکومت کردن می دانست، برخلاف اسلافش، هیچ منطقه کوچک و کم اهمیتی را از این لحاظ نادیده نگرفت.
در سفرنامه قاضی تقی مُتّقی می خوانیم که اِلِتمِش (حک: ۶۰۸ـ۶۳۳) برای اَمْباله ( اَنبالَه) ــ که در آن زمان چیزی جز دهکده ای با چند صد خانوار از اقوام مختلط نبودــ یک قاضی تعیین کرد.
← وظایف قاضی و محتسب در دوره سلاطین دهلی
(۱) ابن بطوطه، رحلة ابن بطوطة، چاپ محمد عبدالمنعم عریان، بیروت ۱۴۰۷/ ۱۹۸۷.
(۲) ابن فضل اللّه عمری، مسالک الأبصار فی ممالک الأمصار، سفر۳، چاپ احمد عبدالقادر شاذلی، ابوظبی ۱۴۲۴/۲۰۰۳.
(۳) خسروبن محمود امیرخسرو، خزاین الفتوح: مشتمل بر احوال و کوائف عهد سلطان علاءالدین خلجی، چاپ محمد وحید میرزا، لاهور ۱۹۷۶.
(۴) محمد بختاورخان، مرآةالعالم: تاریخ اورنگزیب، چاپ ساجده س علوی، لاهور ۱۹۷۹.
(۵) عبدالقادربن ملوک شاه بداؤنی، منتخب التواریخ، تصحیح احمدعلی صاحب، چاپ توفیق ه سبحانی، تهران ۱۳۷۹ـ ۱۳۸۰.
(۶) ضیاءالدین بَرَنی، تاریخ فیروزشاهی، چاپ سیداحمدخان، کلکته ۱۸۶۲.
(۷) فیروزشاه تغلق، فتوحات فیروزشاهی: رساله از تألیف سلطان فیروزشاه، چاپ شیخ عبدالرشید، علیگره ۱۹۵۴.
(۸) قاضی تقی متقی، سفرنامه قاضی تقی متقی، بجنور ۱۹۰۹.
(۹) قلقشندی.
(۱۰) عبدالحمید لاهوری، بادشاهنامه، چاپ کبیرالدین احمد و عبدالرحیم، کلکته ۱۸۶۷ـ ۱۸۶۸.
(۱۱) شیرعلیخان بن علی امجدخان لودی، تذکره مرآةالخیال، چاپ محمد مالک الکتاب شیرازی، بمبئی ۱۳۲۴.
(۱۲) عثمان بن محمد منهاج سراج، طبقات ناصری، یا، تاریخ ایران و اسلام، چاپ عبدالحی حبیبی، تهران ۱۳۶۳ش.
(۱۳) احمدبن محمدمقیم هروی، طبقات اکبری، چاپ بی دی و محمد هدایت حسین، کلکته ۱۹۲۷ـ (۱۹۳۵).


[ویکی فقه] حسبه (عثمانی). به اخذ عوارض و مالیات از بازرگانان و پیشه وران حسبه گفته می شود.
حِسبه در عثمانی، اصطلاح حسبه در دفاتر محاسباتی و اسناد دیوانی عثمانی نیامده و به جای آن، هم در پایتخت و هم در ایالات، از اصطلاح رسمیِ احتساب استفاده شده است.
معنای اصلی این اصطلاح، اخذ عوارض و مالیات از بازرگانان و پیشه وران و برخی کالاهای وارداتی بود.
هر چند واژه احتساب در نهایت بر تمام مجموعه فعالیتهایی اطلاق شد که به مُحتَسِب یا احتساب آغاسی (و به ندرت احتساب امینی) تفویض گردید (این منصب را می توان به صورت پُلیسِ بازار ترجمه کرد که معنای محدود آن را نشان می دهد، در عین حال، محتسب، مُفَتِّش و بازرس بازار هم تلقی می شد)، ولی مسئولیت دقیق او از نظارت و رسیدگیِ صرف به بازارها و اعضای اصناف بازرگانی فراتر می رفت.

قوانین مربوط به وظایف محتسب
قوانین و مقررات مربوط به وظایف محتسب در احتساب قانونْ نامه لری مُدوّن شده بود که بر اساس آن، صاحب این منصب می توانست درباره هر چیزی که به وظایف او ــ از لحاظ نظارت، بازرسی، تعزیرات، و به ویژه در ایالات، اخذ مالیات ــ مربوط می شد تحقیق و تفحص کند.
این مقررات شامل فهرستی از قیمتها بود که باید در فروش اجناس، کالاهای فرآوری شده یا غیر آن، رعایت می گردید.
به علاوه میزان مجاز مابه التفاوت سود و نیز جریمه هایی که باید از تجار و پیشه ورانِ متخلف اخذ می شد در این مقررات آمده بود.
این مقررات، همچنین مبلغ کل یا درصد مالیات، عوارض، بهره ها یا سایر خراجهایی را که به نام احتساب جمع آوری می گردید و بر اعضای صنفهای تجاری وضع می شد، معین می کردند.
نشانی از وظایف اصلی و اولیه محتسب را می توان در بعضی مُفاد این مقررات یافت که براساس آنها، محتسب باید بر اخلاق و رفتار مردم در مکانهای عمومی یا مقدس و توجه مسلمانان به رعایت و انجام وظایف دینیشان نظارت می کرد.
او همچنین ــ لااقل در استانبول ــ برتقسیم کالاهای تجاری بین عمده فروشان، بازرگانان و پیشه وران نظارت داشت.
مأمورانی با عنوان قول اوغلانلری و نیز ملازمانی (داوطلب) با عنوان سَنَدْلی، که مجوز رسمی انتصاب به این عنوان را دارا بودند، محتسب را در جمع آوری مالیات یاری می کردند.
منصب محتسب یا محتسب آغاسی سالیانه به مقاطعه (التزام) داده می شد و دارنده این عنوان، پس از تأیید قاضی (که محتسب مستقیماً در برابر او مسئول بود)، وزیر اعظم یا حاکم ایالت، و نیز پس از پرداخت مبلغی به نامِ بدل مقاطعه یا ارزش نقدی حق الاجاره، برات انتصاب به این مقام را دریافت می کرد.

← نخستین مقررات محتسب در ایران
در استانبول و شهرهای بزرگ عثمانی، مالیات احتساب شامل این موارد بود:
۱) باج بازار، که بر کلیه اجناسی وضع می گردید که از خارج وارد، و در شهر فروخته می شدند.
۲) بِتِرمه، مالیات سالیانه ای که از تاجران مواد غذایی گرفته می شد.
۳) دامغا رسمی، عوارض مُهر یا علامتِ تجاری که بر منسوجات و فلزات گران بها یا غیرگران بها وضع می شد.
۴) حق قَپان یا رسمِ قپان یا حق قنطار، عبارت از عوارضِ تعیین وزن بود که در مورد غلات و علوفه خشک به صورت جنسی و در مورد محصولات دیگر به صورت نقدی پرداخت می شد.
در هر منطقه هم ممکن بود مالیاتهای احتسابی دیگری نیز وضع شود.
مثلاً رسوم احتسابیه یا عوارض ورود کشتیهای تجاری در استانبول، حق قاپی یا عوارض مرتبط با دروازه ادرنه و بایعیه یا عوارض فروش که عمدتاً در قرون دوازدهم و سیزدهم گرفته می شد.
گاهی سلاطین برخی مالیاتهای اجحاف آمیزی را که محتسبان وضع می کردند و به زیان مردم بود، لغو می کردند.
نظام به اجاره سپردنِ احتساب در ۱۲۴۲ در استانبول ملغا گردید و به جای آن، اداره احتسابْ نظارتی تأسیس شد که مقامی حکومتی با عنوان احتساب ناظری بر آن ریاست می کرد.
در ۱۲۷۱، عنوان احتساب ناظری حذف، و اختیارات آن به شهر امینی سپرده شد.

منبع
...

[ویکی فقه] حسبه (فقه سیاسی). حِسبه، از تشکیلات اداری و دینی در حکومت های اسلامی که بر امور اقتصادی، اجتماعی، مذهبی و بهداشتی نظارت می کرده است.
واژه حِسْبَه یکی از مصدرهای فعل حَسَبَ و نیز اسم مصدر از احتساب است.
حسبه و احتساب، که معمولا به جای یکدیگر به کار می روند، معانی لغوی گوناگونی دارند که از میان آن ها دو معنی با اصطلاح حسبه پیوند دارد:

← معنای اول
تعریف های گوناگونِ اصطلاح حسبه را می توان به دو گروه طبقه بندی کرد: در گروه اول حسبه از منظر فقهی و در گروه دوم از منظر اداری و کارکردی تعریف شده است.
بیشتر تعاریف حسبه بر مبنای دیدگاه اول شکل گرفته اند و طرفداران آن، نویسندگانِ کتاب های الاحکام السلطانیة ( فقه سیاسی )، کتاب های فقهی و کتاب های مستقل در حسبه اند.

← تعریف فقهی حسبه
حاجی خلیفه برای حسبه اهمیت فوق العاده ای قائل است، به نوشته او
حاجی خلیفه، تقویم التواریخ، ج۱، ستون ۱۵ـ۱۶.
...

دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:امور حسبی

پیشنهاد کاربران

بپرس