[ویکی فقه] حسابرسی خویش (قرآن). تقوا ، زمینه محاسبه نفس و محاسبه نفس، سبب رشد و تقویت تقوا است.
لزوم حسابرسی به اعمال خویش:•یـایها الذین ءامنوا اتقوا الله ولتنظر نفس ما قدمت لغد واتقوا الله ان الله خبیر بما تعملون «ای کسانی که ایمان آورده اید، از خدا پروا کنید و هر کسی باید (به دیده دل) بنگرد چه چیزی برای فردا (ی خویش) پیش فرستاده و از خدا پروا کنید، که خدا از آنچه می کنید آگاه است.»هدف آیه این است که مؤمنین را وادار کند که به یاد خدای سبحان باشند، و او را فراموش نکنند، و مراقب اعمال خود باشند، که چه می کنند، صالح آنها کدام، و طالحش کدام است، چون سعادت زندگی آخرت شان به اعمال شان بستگی دارد. مراقب باشند که جز اعمال صالح انجام ندهند، و صالح را هم خالص برای رضای خدا به جای آورند، و این مراقبت را استمرار دهند، و همواره از نفس خود حساب بکشند، و هر عمل نیکی که در کرده های خود یافتند خدا را شکرگزارند، و هر عمل زشتی دیدند خود را توبیخ نموده، نفس را مورد مؤاخذه قرار دهند، و از خدای تعالی طلب مغفرت کنند. و ذکر خدای تعالی به ذکری که لایق ساحت عظمت و کبریایی او است یعنی ذکر خدا به اسمای حسنی و صفات علیای او که قرآن بیان نموده تنها راهی است که انسان را به کمال عبودیت می رساند، کمالی که انسان، ما فوق آن، دیگر کمالی ندارد و این بدان جهت است که انسان عبد محض، و مملوک طلق برای خدای سبحان است، و غیر از مملوکیت چیزی ندارد، از هر جهت که فرض کنی مملوک است و از هیچ جهتی استقلال ندارد. هم چنان که خدای عز و جل مالک او است، از هر جهت که فرض شود و او از هر جهت دارای استقلال است. و معلوم است که کمال هر چیزی خالص بودن آنست، هم در ذاتش و هم در آثارش. پس کمال انسانی هم در همین است که خود را بنده ای خالص، و مملوکی برای خدا بداند، و برای خود هیچگونه استقلالی قائل نباشد، و از صفات اخلاقی به آن صفتی متصف باشد، که سازگار با عبودیت است، نظیر خضوع و خشوع و ذلت و استکانت و فقر در برابر ساحت عظمت و عزت و غنای خدای عز و جل. و اعمال و افعالش را طبق اراده او صادر کند، نه هر چه خودش خواست. و در هیچ یک از این مراحل دچار غفلت نشود، نه در ذاتش، و نه در صفاتش و نه در افعالش.
تقوا زمینه ساز حسابرسی
تقوا، زمینه ساز حسابرسی اعمال و مراقبت از کردار خویش:•یـایها الذین ءامنوا اتقوا الله ولتنظر نفس ما قدمت لغد واتقوا الله ان الله خبیر بما تعملون «ای کسانی که ایمان آورده اید، از خدا پروا کنید و هر کسی باید (به دیده دل) بنگرد چه چیزی برای فردا (ی خویش) پیش فرستاده و از خدا پروا کنید، که خدا از آنچه می کنید آگاه است.»خداوند متعال در این آیه روی سخن را به مؤمنان کرده، می فرماید: ای کسانی که ایمان آورده اید از مخالفت خدا بپرهیزید، و هر انسانی باید بنگرد تا چه چیز را برای فردای قیامت از پیش فرستاده است؟ سپس بار دیگر برای تاکید می افزاید: از خدا بپرهیزید که خداوند از آنچه انجام می دهید آگاه است. آری تقوی و ترس از خداوند سبب می شود که انسان برای فردای قیامت بیندیشد، و اعمال خود را پاک و پاکیزه و خالص کند. تکرار امر به تقوی، چنان که گفتیم، برای تاکید است، چرا که انگیزه تمام اعمال صالح و پرهیز از گناه همین تقوی و خدا ترسی است. ولی بعضی احتمال داده اند که امر اول به تقوی ناظر به اصل انجام اعمال است و امر دوم به کیفیت خلوص آنها، یا اینکه اولی ناظر به انجام کارهای خیر است (به قرینه جمله" ما قدمت لغد") و دومی ناظر به پرهیز از گناهان و معاصی است، یا اینکه اولی اشاره به توبه از گناهان گذشته است و دومی تقوی برای آینده ولی در آیات قرینه ای بر این تفسیرها وجود ندارد، و تاکید مناسب تر به نظر می رسد. تعبیر به غد (فردا) اشاره به قیامت است چرا که با توجه به مقیاس عمر دنیا به سرعت فرا می رسد، و ذکر آن به صورت نکره برای اهمیت آن است. تعبیر به نفس (یک نفر) ممکن است در اینجا به معنی هر یک نفر بوده باشد، یعنی هر انسانی باید به فکر فردای خویش باشد، و بدون آنکه از دیگران انتظاری داشته باشد که برای او کاری انجام دهند خودش تا در این دنیا است آنچه را می تواند از پیش بفرستد. این تفسیر نیز در مورد تعبیر فوق گفته شده که اشاره به کم بودن افرادی است که به فکر فردای قیامت اند، مثل اینکه می گوئیم یک نفر پیدا شود که به فکر نجات خویش باشد، ولی تفسیر اول مناسب تر به نظر می رسد، و خطاب (یا ایها الذین آمنوا) و عمومیت امر به تقوی دلیل بر عمومیت مفهوم آیه است. اصولا خمیر مایه تقوی دو چیز است: یاد خدا یعنی توجه به مراقبت دائمی اللَّه و حضور او در همه جا و همه حال، و توجه به دادگاه عدل خداوند و نامه اعمالی که هیچ کار صغیر و کبیری وجود ندارد مگر اینکه در آن ثبت می شود، و به همین دلیل توجه به این دو اصل (مبدأ و معاد) در سر لوحه برنامه های تربیتی انبیاء و اولیاء قرار داشته، و تاثیر آن در پاکسازی فرد و اجتماع کاملا چشم گیر است. قابل توجه اینکه قرآن در اینجا صریحا می گوید: فراموش کردن خدا سبب خود فراموشی می شود، دلیل آن نیز روشن است، زیرا از یک سو فراموشی پروردگار سبب می شود که انسان در لذات مادی و شهوات حیوانی فرو رود، و هدف آفرینش خود را به دست فراموشی بسپارد و در نتیجه از ذخیره لازم برای فردای قیامت غافل بماند. از سوی دیگر فراموش کردن خدا همراه با فراموش کردن صفات پاک او است که هستی مطلق و علم بی پایان و غنای بی انتها از آن او است و هر چه غیر او است وابسته به او و نیازمند به ذات پاکش می باشد، و همین امر سبب می شود که انسان خود را مستقل و غنی و بی نیاز بشمرد، و به این ترتیب واقعیت و هویت انسانی خویش را فراموش کند. اصولا یکی از بزرگترین بدبختی ها و مصائب انسان خود فراموشی است، چرا که ارزش ها و استعدادها و لیاقت های ذاتی خود را که خدا در او نهفته و از بقیه مخلوقات ممتازش ساخته، به دست فراموشی می سپرد، و این مساوی با فراموش کردن انسانیت خویش است، و چنین انسانی تا سرحد یک حیوان درنده سقوط می کند، و همتش چیزی جز خواب و خور و شهوت نخواهد بود!
حسابرسی با خواندن نامه اعمال
حسابرسی انسان، از اعمال خویش در قیامت، با خواندن نامه اعمال خود:•اقرا کتـبک کفی بنفسک الیوم علیک حسیبا «(به او گفته می شود) کتاب (اعمال قلبی و بدنی) خود را بخوان، تو خود کافی هستی که امروز حسابرس نفس خود باشی.»در این آیه چیزی در تقدیر است، و تقدیر آن چنین است: (یقال له اقرء کتابک ...) ین آیه دلالت می کند بر اینکه حجت کتاب مذکور حجتی است قاطع به طوری که خواننده آن هیچ تردیدی در آن نمی کند، هر چند که خواننده خود گنهکار باشد، و چطور چنین نباشد و حال آنکه در کتاب به جای خط و نقش، خود عمل دیده می شود و پاداش و کیفر هم خود عمل است، خلاصه معنای آیات با در نظر گرفتن اینکه سیاق آنها سیاق توبیخ و ملامت است این می شود که: خدای سبحان قرآن را نازل کرده و آن را راهنمای ملتی قرار داد که اقوم است و این کار بر طبق سنت الهی جریان یافته چرا که سنت او در هدایت مردم به سوی توحید و بندگی و به سعادت رساندن راه یافتگان و بدبخت کردن گمراهان در همه اعصار این چنین بوده است و لیکن انسان خیر را از شر و نفع دهنده را از ضرر زننده تشخیص نداده است، نسبت به آنچه که مطابق هوی و هوس باشد عجله می کند، و در نتیجه شر را به عین حرص و ولعی که در خیر از خود نشان می دهد جستجو و طلب می کند و حال آنکه عمل چه خیر و چه شر همچون سایه دنبال آدمی است، و از یکدیگر جدا شدنی نیستند بلکه در کتابی محفوظ شده تا به زودی در روز قیامت برایش بیرون آورند و در پیش رویش بگسترند، و بر سر آن بازخواستش کنند، و چون چنین است بر آدمی لازم است که به هر چه که دلش خواست مبادرت نورزد و در ارتکاب آن عجله نکند، بلکه در امورش قدری توقف و تفکر نماید تا خیر و شر آن را از هم تشخیص داده و خیر را برگزیده و شر را رها سازد. •یوم ندعوا کل اناس بامـمهم فمن اوتی کتـبه بیمینه فاولـئک یقرءون کتـبهم ولا یظلمون فتیلا «(به یاد آر) روزی که هر گروهی از مردم را با پیشوای خود (که از وی پیروی داشته اند) و با کتاب آسمانی شان (برای دریافت کتاب عمل) فرامی خوانیم. پس کسانی که کتاب (عمل) آنها به دست راست شان داده شود آنها کتاب خود را می خوانند، و به اندازه رشته پشت هسته خرما هم (که کمترین چیز است) ستم نبینند (نه بیش از اندازه گناه شان کیفر ببینند و نه کمتر از استحقاق شان پاداش گیرند).»مقصود از یوم روز قیامت است، و ظرف یوم متعلق به مقدر است، و تقدیر کلام چنین است: (اذکر یوم فلان) بیاد آور روزی را که و کلمه امام به معنای مقتداء است، و خدای سبحان افرادی از بشر را به این نام نامیده که جامع آنان این است که بشر را با امر خدا هدایت می کنند. خداوند متعال در این آیه می گوید: روز قیامت هر گروهی را با امام و رهبرشان می خوانیم یعنی آنها که رهبری پیامبران و جانشینان آنان را در هر عصر و زمان پذیرفتند، همراه پیشوای شان خواهند بود، و آنها که رهبری شیطان و ائمه ضلال و پیشوایان جبار و ستمگر را انتخاب کردند همراه آنها خواهند بود. خلاصه اینکه پیوند رهبری و پیروی در این جهان بطور کامل در آن جهان منعکس می شود، و بر اساس آن گروه هایی که اهل نجات و اهل عذابند مشخص می گردند. سپس می گوید: آنجا مردم دو گروه می شوند: کسانی که نامه اعمال شان به دست راست شان داده می شود آنها با سرفرازی و افتخار و خوشحالی و سرور نامه اعمال شان را می خوانند و کوچکترین ظلم و ستمی به آنها نمی شود.
کفایت حسابرسی انسان از خود
...
لزوم حسابرسی به اعمال خویش:•یـایها الذین ءامنوا اتقوا الله ولتنظر نفس ما قدمت لغد واتقوا الله ان الله خبیر بما تعملون «ای کسانی که ایمان آورده اید، از خدا پروا کنید و هر کسی باید (به دیده دل) بنگرد چه چیزی برای فردا (ی خویش) پیش فرستاده و از خدا پروا کنید، که خدا از آنچه می کنید آگاه است.»هدف آیه این است که مؤمنین را وادار کند که به یاد خدای سبحان باشند، و او را فراموش نکنند، و مراقب اعمال خود باشند، که چه می کنند، صالح آنها کدام، و طالحش کدام است، چون سعادت زندگی آخرت شان به اعمال شان بستگی دارد. مراقب باشند که جز اعمال صالح انجام ندهند، و صالح را هم خالص برای رضای خدا به جای آورند، و این مراقبت را استمرار دهند، و همواره از نفس خود حساب بکشند، و هر عمل نیکی که در کرده های خود یافتند خدا را شکرگزارند، و هر عمل زشتی دیدند خود را توبیخ نموده، نفس را مورد مؤاخذه قرار دهند، و از خدای تعالی طلب مغفرت کنند. و ذکر خدای تعالی به ذکری که لایق ساحت عظمت و کبریایی او است یعنی ذکر خدا به اسمای حسنی و صفات علیای او که قرآن بیان نموده تنها راهی است که انسان را به کمال عبودیت می رساند، کمالی که انسان، ما فوق آن، دیگر کمالی ندارد و این بدان جهت است که انسان عبد محض، و مملوک طلق برای خدای سبحان است، و غیر از مملوکیت چیزی ندارد، از هر جهت که فرض کنی مملوک است و از هیچ جهتی استقلال ندارد. هم چنان که خدای عز و جل مالک او است، از هر جهت که فرض شود و او از هر جهت دارای استقلال است. و معلوم است که کمال هر چیزی خالص بودن آنست، هم در ذاتش و هم در آثارش. پس کمال انسانی هم در همین است که خود را بنده ای خالص، و مملوکی برای خدا بداند، و برای خود هیچگونه استقلالی قائل نباشد، و از صفات اخلاقی به آن صفتی متصف باشد، که سازگار با عبودیت است، نظیر خضوع و خشوع و ذلت و استکانت و فقر در برابر ساحت عظمت و عزت و غنای خدای عز و جل. و اعمال و افعالش را طبق اراده او صادر کند، نه هر چه خودش خواست. و در هیچ یک از این مراحل دچار غفلت نشود، نه در ذاتش، و نه در صفاتش و نه در افعالش.
تقوا زمینه ساز حسابرسی
تقوا، زمینه ساز حسابرسی اعمال و مراقبت از کردار خویش:•یـایها الذین ءامنوا اتقوا الله ولتنظر نفس ما قدمت لغد واتقوا الله ان الله خبیر بما تعملون «ای کسانی که ایمان آورده اید، از خدا پروا کنید و هر کسی باید (به دیده دل) بنگرد چه چیزی برای فردا (ی خویش) پیش فرستاده و از خدا پروا کنید، که خدا از آنچه می کنید آگاه است.»خداوند متعال در این آیه روی سخن را به مؤمنان کرده، می فرماید: ای کسانی که ایمان آورده اید از مخالفت خدا بپرهیزید، و هر انسانی باید بنگرد تا چه چیز را برای فردای قیامت از پیش فرستاده است؟ سپس بار دیگر برای تاکید می افزاید: از خدا بپرهیزید که خداوند از آنچه انجام می دهید آگاه است. آری تقوی و ترس از خداوند سبب می شود که انسان برای فردای قیامت بیندیشد، و اعمال خود را پاک و پاکیزه و خالص کند. تکرار امر به تقوی، چنان که گفتیم، برای تاکید است، چرا که انگیزه تمام اعمال صالح و پرهیز از گناه همین تقوی و خدا ترسی است. ولی بعضی احتمال داده اند که امر اول به تقوی ناظر به اصل انجام اعمال است و امر دوم به کیفیت خلوص آنها، یا اینکه اولی ناظر به انجام کارهای خیر است (به قرینه جمله" ما قدمت لغد") و دومی ناظر به پرهیز از گناهان و معاصی است، یا اینکه اولی اشاره به توبه از گناهان گذشته است و دومی تقوی برای آینده ولی در آیات قرینه ای بر این تفسیرها وجود ندارد، و تاکید مناسب تر به نظر می رسد. تعبیر به غد (فردا) اشاره به قیامت است چرا که با توجه به مقیاس عمر دنیا به سرعت فرا می رسد، و ذکر آن به صورت نکره برای اهمیت آن است. تعبیر به نفس (یک نفر) ممکن است در اینجا به معنی هر یک نفر بوده باشد، یعنی هر انسانی باید به فکر فردای خویش باشد، و بدون آنکه از دیگران انتظاری داشته باشد که برای او کاری انجام دهند خودش تا در این دنیا است آنچه را می تواند از پیش بفرستد. این تفسیر نیز در مورد تعبیر فوق گفته شده که اشاره به کم بودن افرادی است که به فکر فردای قیامت اند، مثل اینکه می گوئیم یک نفر پیدا شود که به فکر نجات خویش باشد، ولی تفسیر اول مناسب تر به نظر می رسد، و خطاب (یا ایها الذین آمنوا) و عمومیت امر به تقوی دلیل بر عمومیت مفهوم آیه است. اصولا خمیر مایه تقوی دو چیز است: یاد خدا یعنی توجه به مراقبت دائمی اللَّه و حضور او در همه جا و همه حال، و توجه به دادگاه عدل خداوند و نامه اعمالی که هیچ کار صغیر و کبیری وجود ندارد مگر اینکه در آن ثبت می شود، و به همین دلیل توجه به این دو اصل (مبدأ و معاد) در سر لوحه برنامه های تربیتی انبیاء و اولیاء قرار داشته، و تاثیر آن در پاکسازی فرد و اجتماع کاملا چشم گیر است. قابل توجه اینکه قرآن در اینجا صریحا می گوید: فراموش کردن خدا سبب خود فراموشی می شود، دلیل آن نیز روشن است، زیرا از یک سو فراموشی پروردگار سبب می شود که انسان در لذات مادی و شهوات حیوانی فرو رود، و هدف آفرینش خود را به دست فراموشی بسپارد و در نتیجه از ذخیره لازم برای فردای قیامت غافل بماند. از سوی دیگر فراموش کردن خدا همراه با فراموش کردن صفات پاک او است که هستی مطلق و علم بی پایان و غنای بی انتها از آن او است و هر چه غیر او است وابسته به او و نیازمند به ذات پاکش می باشد، و همین امر سبب می شود که انسان خود را مستقل و غنی و بی نیاز بشمرد، و به این ترتیب واقعیت و هویت انسانی خویش را فراموش کند. اصولا یکی از بزرگترین بدبختی ها و مصائب انسان خود فراموشی است، چرا که ارزش ها و استعدادها و لیاقت های ذاتی خود را که خدا در او نهفته و از بقیه مخلوقات ممتازش ساخته، به دست فراموشی می سپرد، و این مساوی با فراموش کردن انسانیت خویش است، و چنین انسانی تا سرحد یک حیوان درنده سقوط می کند، و همتش چیزی جز خواب و خور و شهوت نخواهد بود!
حسابرسی با خواندن نامه اعمال
حسابرسی انسان، از اعمال خویش در قیامت، با خواندن نامه اعمال خود:•اقرا کتـبک کفی بنفسک الیوم علیک حسیبا «(به او گفته می شود) کتاب (اعمال قلبی و بدنی) خود را بخوان، تو خود کافی هستی که امروز حسابرس نفس خود باشی.»در این آیه چیزی در تقدیر است، و تقدیر آن چنین است: (یقال له اقرء کتابک ...) ین آیه دلالت می کند بر اینکه حجت کتاب مذکور حجتی است قاطع به طوری که خواننده آن هیچ تردیدی در آن نمی کند، هر چند که خواننده خود گنهکار باشد، و چطور چنین نباشد و حال آنکه در کتاب به جای خط و نقش، خود عمل دیده می شود و پاداش و کیفر هم خود عمل است، خلاصه معنای آیات با در نظر گرفتن اینکه سیاق آنها سیاق توبیخ و ملامت است این می شود که: خدای سبحان قرآن را نازل کرده و آن را راهنمای ملتی قرار داد که اقوم است و این کار بر طبق سنت الهی جریان یافته چرا که سنت او در هدایت مردم به سوی توحید و بندگی و به سعادت رساندن راه یافتگان و بدبخت کردن گمراهان در همه اعصار این چنین بوده است و لیکن انسان خیر را از شر و نفع دهنده را از ضرر زننده تشخیص نداده است، نسبت به آنچه که مطابق هوی و هوس باشد عجله می کند، و در نتیجه شر را به عین حرص و ولعی که در خیر از خود نشان می دهد جستجو و طلب می کند و حال آنکه عمل چه خیر و چه شر همچون سایه دنبال آدمی است، و از یکدیگر جدا شدنی نیستند بلکه در کتابی محفوظ شده تا به زودی در روز قیامت برایش بیرون آورند و در پیش رویش بگسترند، و بر سر آن بازخواستش کنند، و چون چنین است بر آدمی لازم است که به هر چه که دلش خواست مبادرت نورزد و در ارتکاب آن عجله نکند، بلکه در امورش قدری توقف و تفکر نماید تا خیر و شر آن را از هم تشخیص داده و خیر را برگزیده و شر را رها سازد. •یوم ندعوا کل اناس بامـمهم فمن اوتی کتـبه بیمینه فاولـئک یقرءون کتـبهم ولا یظلمون فتیلا «(به یاد آر) روزی که هر گروهی از مردم را با پیشوای خود (که از وی پیروی داشته اند) و با کتاب آسمانی شان (برای دریافت کتاب عمل) فرامی خوانیم. پس کسانی که کتاب (عمل) آنها به دست راست شان داده شود آنها کتاب خود را می خوانند، و به اندازه رشته پشت هسته خرما هم (که کمترین چیز است) ستم نبینند (نه بیش از اندازه گناه شان کیفر ببینند و نه کمتر از استحقاق شان پاداش گیرند).»مقصود از یوم روز قیامت است، و ظرف یوم متعلق به مقدر است، و تقدیر کلام چنین است: (اذکر یوم فلان) بیاد آور روزی را که و کلمه امام به معنای مقتداء است، و خدای سبحان افرادی از بشر را به این نام نامیده که جامع آنان این است که بشر را با امر خدا هدایت می کنند. خداوند متعال در این آیه می گوید: روز قیامت هر گروهی را با امام و رهبرشان می خوانیم یعنی آنها که رهبری پیامبران و جانشینان آنان را در هر عصر و زمان پذیرفتند، همراه پیشوای شان خواهند بود، و آنها که رهبری شیطان و ائمه ضلال و پیشوایان جبار و ستمگر را انتخاب کردند همراه آنها خواهند بود. خلاصه اینکه پیوند رهبری و پیروی در این جهان بطور کامل در آن جهان منعکس می شود، و بر اساس آن گروه هایی که اهل نجات و اهل عذابند مشخص می گردند. سپس می گوید: آنجا مردم دو گروه می شوند: کسانی که نامه اعمال شان به دست راست شان داده می شود آنها با سرفرازی و افتخار و خوشحالی و سرور نامه اعمال شان را می خوانند و کوچکترین ظلم و ستمی به آنها نمی شود.
کفایت حسابرسی انسان از خود
...
wikifeqh: حسابرسی_خویش_(قرآن)