توبیخ

/towbix/

مترادف توبیخ: تنبیه، گوشمالی، مجازات ، سرزنش، شماتت، قدح، مواخذه، مذمت، ملامت، نکوهش، نکوهیدن، سرزنش کردن

متضاد توبیخ: تشویق، ستودن، مدح کردن

برابر پارسی: سرزنش، سرکوفت، نکوهش

معنی انگلیسی:
censure, rebuke, reprimand, stricture, reproach

لغت نامه دهخدا

توبیخ. [ ت َ ] ( ع مص ) سرزنش کردن. ( زوزنی ) ( دهار ). نکوهیدن و بیم و تهدید کردن و سرزنش نمودن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). ملامت و سرزنش کردن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). ملامت و نکوهش وسرزنش. ( ناظم الاطباء ). نکوهش. توکیس. عذل. لوم. ملامت. سرزنش کردن. سرزنش. سرکوفت. سراکوفت. تعییر. تعنیف. نکوهیدن. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) :
نوآموز را ذکر تحسین و زه
ز توبیخ و تهدید استاد به.
( بوستان ).
شنیدم سر از فرمان ملک باززد... بفرمود تا مضمون خطاب را به زجر و توبیخ از وی مستخلص کردند. ( گلستان ).

فرهنگ فارسی

نکوهش کردن، سرزنش کردن، نکوهیدن
۱ -( مصدر ) سرزنش کردن نکوهیدن . ۲ - ( اسم ) سرزنش نکوهش . جمع : توبیخات .

فرهنگ معین

(تُ ) [ ع . ] (مص م . ) نکوهیدن ، سرزنش کردن .

فرهنگ عمید

نکوهش کردن، سرزنش کردن، نکوهیدن.

مترادف ها

vituperation (اسم)
توهین، بد زبانی، سرزنش، بد گویی، ناسزا گویی، توبیخ

reproach (اسم)
سب، ننگ، سرزنش، مذمت، رسوایی، ملامت، طعنه، عیب جویی، توبیخ، سرکوفت

talking to (اسم)
نصیحت، اخطار، تنبیه، توبیخ، سرزنش رسمی

raillery (اسم)
انتقاد، سرزنش، شوخی، توبیخ، استهزا

rail (اسم)
نرده، توبیخ، ریل خط آهن، خط اهن

reprimand (اسم)
سرزنش، مجازات، توبیخ، سرزنش و توبیخ رسمی

فارسی به عربی

سخط , لوم

پیشنهاد کاربران

detention. . ارادت. . دکتر حسن هناره
انتقام گرفتن وعذاب کردن
تنبیه، مجازات، کیفر دادن ، این عمل مؤخر از عملِ ارتکابی ست و جنبهٔ واکنشی دارد، یعنی ما نمی توانیم بدون آنکه کسی عمل غیرمتعارف و خلافی را مرتکب شده باشد، او را توبیخ کنیم.
تنبیه، گوشمالی، مجازات، سرزنش، سرزنش کردن

بپرس