توبیخ. [ ت َ ] ( ع مص ) سرزنش کردن. ( زوزنی ) ( دهار ). نکوهیدن و بیم و تهدید کردن و سرزنش نمودن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). ملامت و سرزنش کردن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). ملامت و نکوهش وسرزنش. ( ناظم الاطباء ). نکوهش. توکیس. عذل. لوم. ملامت. سرزنش کردن. سرزنش. سرکوفت. سراکوفت. تعییر. تعنیف. نکوهیدن. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) : نوآموز را ذکر تحسین و زه ز توبیخ و تهدید استاد به.( بوستان ).شنیدم سر از فرمان ملک باززد... بفرمود تا مضمون خطاب را به زجر و توبیخ از وی مستخلص کردند. ( گلستان ).
نکوهش کردن، سرزنش کردن، نکوهیدن۱ -( مصدر ) سرزنش کردن نکوهیدن . ۲ - ( اسم ) سرزنش نکوهش . جمع : توبیخات .
vituperation (اسم)توهین، بد زبانی، سرزنش، بد گویی، ناسزا گویی، توبیخreproach (اسم)سب، ننگ، سرزنش، مذمت، رسوایی، ملامت، طعنه، عیب جویی، توبیخ، سرکوفتtalking to (اسم)نصیحت، اخطار، تنبیه، توبیخ، سرزنش رسمیraillery (اسم)انتقاد، سرزنش، شوخی، توبیخ، استهزاrail (اسم)نرده، توبیخ، ریل خط آهن، خط اهنreprimand (اسم)سرزنش، مجازات، توبیخ، سرزنش و توبیخ رسمی
detention. . ارادت. . دکتر حسن هنارهانتقام گرفتن وعذاب کردنتنبیه، مجازات، کیفر دادن ، این عمل مؤخر از عملِ ارتکابی ست و جنبهٔ واکنشی دارد، یعنی ما نمی توانیم بدون آنکه کسی عمل غیرمتعارف و خلافی را مرتکب شده باشد، او را توبیخ کنیم.تنبیه، گوشمالی، مجازات، سرزنش، سرزنش کردن+ عکس و لینک