جنگ صدساله یا جنگ های صدساله جنگی بین پادشاهی فرانسه و پادشاهی انگلستان با هدف پادشاهان انگلستان برای تسلط بر تاج و تخت فرانسه بود. این جنگ ها سال ۱۳۳۷ میلادی آغاز و سال ۱۴۵۳ میلادی به پایان رسید. با وجود این که ۱۱۶ سال به طول انجامید به «جنگ های صدساله» معروف شد.
جنگ پس از مرگ شارل چهارم و پایان شاخهٔ اصلی دودمان کاپت آغاز شد. چون هیچ وارث مذکری در شاخهٔ اصلی خاندان کاپت وجود نداشت، ادوارد سوم، پادشاه انگلستان که نوه فیلیپ چهارم و خواهرزاده شارل چهارم، پادشاهان فرانسه بود، مدعی تاج و تخت این کشور شد. از سوی دیگر، اشراف فرانسه ترجیح دادند برای جلوگیری از تسلط یک انگلیسی بر کشورشان، فیلیپ ششم را که نوه فیلیپ سوم و عموزاده شارل چهارم بود، به پادشاهی برگزینند. به این ترتیب، فیلیپ ششم به عنوان نخستین پادشاه دودمان والوآ بر تخت فرانسه نشست.
جنگ میان خاندان والوا در فرانسه و خاندان پلانتاژنه در انگلستان به جز دو دورهٔ صلح موقت ( در فاصلهٔ سال های ۱۳۶۰–۱۳۶۹ میلادی و ۱۳۸۹–۱۴۱۵ میلادی ) ، چندین نسل به طول انجامید و در نهایت در سال ۱۴۵۳ میلادی با پیروزی خاندان والوآ و بیرون راندن انگلیسی ها از خاک فرانسه به پایان رسید.
جنگ صدساله یکی از خونین ترین جنگ های تاریخ بشر بود که سبب وخامت اوضاع اروپای غربی شد. این جنگ چند اثر مهم دیگر نیز داشت. در پی این جنگ جغرافیای سیاسی غرب اروپا تقریباً مشخص شد و این جغرافیا همچنان پس از چند سده تغییر قابل توجهی نکرده است. اشتیاق شدید انگلیسی ها برای دستیابی به متصرفات در بدنه اصلی خاک اروپا از بین رفت و انگلستان پس از آن همواره در درگیری های قاره اروپا به عنوان نیروی کمکی ظاهر می شود. این جنگ باعث رشد قابل توجه فنون جنگی گشت. در این جنگ برای نخستین بار در اروپا سلاح های آتشین به کار گرفته شد. این جنگ ها همچنین استفاده از سواره نظام زرهپوش را کاهش داد.
پس از مرگ فیلیپ چهارم، پادشاه فرانسه در سال ۱۳۱۴ میلادی، سه پسر تاجدار او نیز تا سال ۱۳۲۸ میلادی در سنین جوانی بدون برجای گذاشتن هیچ جانشین مذکری درگذشتند. با توجه به قانون سالیک و محدود شدن امر جانشینی در قوانین سلطنتی فرانسه به افراد مذکر، ادوارد سوم، پادشاه شانزده ساله انگلستان به عنوان نوه دختری فیلیپ چهارم، در کنار دو برادرزاده فیلیپ چهارم، مدعی تاج وتخت فرانسه شدند. با وجود نسبت مستقیم و نزدیک تر ادوارد به خاندان سلطنتی فرانسه، فرانسوی ها که نمی خواستند پادشاه انگلستان، فرزند ایزابل، زنی بدنام که با توطئه ای ادوارد دوم، همسر خود را به قتل رسانده بود، را پادشاه کشور خود کنند، با رد این ادعا، فیلیپ ششم، برادرزاده تنی فیلیپ چهارم را وارث حقیقی تاج و تخت فرانسه دانسته و بدون مخالفت آشکاری، از او به عنوان نخستین پادشاه دودمان والوآ پشتیبانی کردند. هر دو رقیب در ابتدا دست کم در ظاهر، این انتخاب را پذیرفتند و ادوارد حتی شخصاً برای ادای پیمان وفاداری در ارتباط با آکیتن ( گوین و دوک نشین گاسکونی ) به عنوان خراج گزار فرانسه، به نزد فیلیپ ششم رفت. [ ۱]
جنگ پس از مرگ شارل چهارم و پایان شاخهٔ اصلی دودمان کاپت آغاز شد. چون هیچ وارث مذکری در شاخهٔ اصلی خاندان کاپت وجود نداشت، ادوارد سوم، پادشاه انگلستان که نوه فیلیپ چهارم و خواهرزاده شارل چهارم، پادشاهان فرانسه بود، مدعی تاج و تخت این کشور شد. از سوی دیگر، اشراف فرانسه ترجیح دادند برای جلوگیری از تسلط یک انگلیسی بر کشورشان، فیلیپ ششم را که نوه فیلیپ سوم و عموزاده شارل چهارم بود، به پادشاهی برگزینند. به این ترتیب، فیلیپ ششم به عنوان نخستین پادشاه دودمان والوآ بر تخت فرانسه نشست.
جنگ میان خاندان والوا در فرانسه و خاندان پلانتاژنه در انگلستان به جز دو دورهٔ صلح موقت ( در فاصلهٔ سال های ۱۳۶۰–۱۳۶۹ میلادی و ۱۳۸۹–۱۴۱۵ میلادی ) ، چندین نسل به طول انجامید و در نهایت در سال ۱۴۵۳ میلادی با پیروزی خاندان والوآ و بیرون راندن انگلیسی ها از خاک فرانسه به پایان رسید.
جنگ صدساله یکی از خونین ترین جنگ های تاریخ بشر بود که سبب وخامت اوضاع اروپای غربی شد. این جنگ چند اثر مهم دیگر نیز داشت. در پی این جنگ جغرافیای سیاسی غرب اروپا تقریباً مشخص شد و این جغرافیا همچنان پس از چند سده تغییر قابل توجهی نکرده است. اشتیاق شدید انگلیسی ها برای دستیابی به متصرفات در بدنه اصلی خاک اروپا از بین رفت و انگلستان پس از آن همواره در درگیری های قاره اروپا به عنوان نیروی کمکی ظاهر می شود. این جنگ باعث رشد قابل توجه فنون جنگی گشت. در این جنگ برای نخستین بار در اروپا سلاح های آتشین به کار گرفته شد. این جنگ ها همچنین استفاده از سواره نظام زرهپوش را کاهش داد.
پس از مرگ فیلیپ چهارم، پادشاه فرانسه در سال ۱۳۱۴ میلادی، سه پسر تاجدار او نیز تا سال ۱۳۲۸ میلادی در سنین جوانی بدون برجای گذاشتن هیچ جانشین مذکری درگذشتند. با توجه به قانون سالیک و محدود شدن امر جانشینی در قوانین سلطنتی فرانسه به افراد مذکر، ادوارد سوم، پادشاه شانزده ساله انگلستان به عنوان نوه دختری فیلیپ چهارم، در کنار دو برادرزاده فیلیپ چهارم، مدعی تاج وتخت فرانسه شدند. با وجود نسبت مستقیم و نزدیک تر ادوارد به خاندان سلطنتی فرانسه، فرانسوی ها که نمی خواستند پادشاه انگلستان، فرزند ایزابل، زنی بدنام که با توطئه ای ادوارد دوم، همسر خود را به قتل رسانده بود، را پادشاه کشور خود کنند، با رد این ادعا، فیلیپ ششم، برادرزاده تنی فیلیپ چهارم را وارث حقیقی تاج و تخت فرانسه دانسته و بدون مخالفت آشکاری، از او به عنوان نخستین پادشاه دودمان والوآ پشتیبانی کردند. هر دو رقیب در ابتدا دست کم در ظاهر، این انتخاب را پذیرفتند و ادوارد حتی شخصاً برای ادای پیمان وفاداری در ارتباط با آکیتن ( گوین و دوک نشین گاسکونی ) به عنوان خراج گزار فرانسه، به نزد فیلیپ ششم رفت. [ ۱]
wiki: جنگ صدساله
جنگ صدساله (۱۳۳۷–۱۳۶۰). مرحله اول جنگ صدساله بین فرانسه و انگلیس بود که از سال ۱۳۳۷ تا ۱۳۶۰ به طول انجامید. گاهی اوقات از آن به عنوان جنگ ادواردی نیز یاد می شود ( زیرا توسط پادشاه ادوارد سوم، پادشاه انگلستان آغاز شد ) که ادعای تاج و تخت فرانسه را در سرپیچی از پادشاه فیلیپ ششم، پادشاه فرانسه داشت. این درگیری سلسله ای ناشی از اختلافات بر سر حاکمیت فئودالی فرانسه بر آکیتن و ادعاهای خاندان پادشاهی انگلستان بر تاج و تخت فرانسه بود. پادشاهی انگلستان و متحدانش بر این مرحله از جنگ تسلط داشتند.
ادوارد سوم دوک نشین آکیتن را به ارث برده بود و به عنوان دوک آکیتن، دست نشانده فیلیپ ششم، پادشاه فرانسه بود. ادوارد در ابتدا جانشینی فیلیپ را پذیرفت، اما روابط بین دو پادشاه زمانی که فیلیپ با دشمن ادوارد، پادشاه دیوید دوم، پادشاه اسکاتلند متحد شد، به تیرگی گرایید. ادوارد به نوبه خود به رابرت سوم آرتوآ، یک فراری فرانسوی پناه داد. هنگامی که ادوارد از اطاعت از خواسته های فیلیپ برای اخراج رابرت از انگلستان سرباز زد، فیلیپ نیز دوک نشین آکیتن را مصادره کرد. این امر باعث تسریع در بروز جنگ شد و به زودی در سال ۱۳۴۰ ادوارد خود را پادشاه فرانسه اعلام کرد. ادوارد سوم و پسرش ادوارد، شاهزاده سیاه، ارتش خود را در یک لشکرکشی موفقیت آمیز در سراسر فرانسه با پیروزی های قابل توجه در اوبروش ( ۱۳۴۵ ) ، کرسی ( ۱۳۴۶ ) ، کاله ( ۱۳۴۷ ) و لاروش - درین ( ۱۳۴۷ ) رهبری کردند. خصومت ها در اواسط دهه ۱۳۵۰ به دلیل محرومیت های ناشی از مرگ سیاه متوقف شد. سپس جنگ ادامه یافت و انگلیسی ها در نبرد پواتیه ( ۱۳۵۶ ) پیروز شدند، جایی که پادشاه فرانسه، ژان دوم، اسیر شد و برای باج گیری در بازداشت بود. آتش بس بوردو در سال ۱۳۵۷ امضا شد و به دنبال آن دو معاهده در ۱۳۵۸ و ۱۳۵۹ در لندن امضا شد.
پس از شکست معاهدات لندن، ادوارد لشکرکشی ریمز را راه اندازی کرد، که اگرچه تا حد زیادی ناموفق بود، اما به عهدنامه بریتانی انجامید که به دلیل انصراف از ادعای خود برای تاج و تخت فرانسه، سرزمین های خاصی در فرانسه تحت تسلط ادوارد باقی ماند. این تا حدی ناشی از دوشنبه سیاه ( ۱۳۶۰ ) بود، طوفان عجیبی که ارتش انگلیس را ویران کرد و ادوارد سوم را مجبور به مذاکرات صلح کرد. این صلح نه سال به طول انجامید. اما سپس مرحله دوم خصومت ها به نام جنگ شارلی آغاز شد.
هنگامی که شارل چهارم فرانسه در سال ۱۳۲۸ درگذشت، نزدیک ترین مرد در صف تاج و تخت، ادوارد سوم پادشاه انگلستان بود. [ ۱] ادوارد حق خود را از طریق مادرش ایزابلا، خواهر پادشاه مرده، به ارث برده بود. اما این سؤال مطرح شد که آیا او باید بتواند حقی را که به عنوان یک زن از آن برخوردار نیست، منتقل کند، زیرا فقط مردان می توانند پادشاه باشند؟ مجمعی از اشراف فرانسوی تصمیم گرفتند که نزدیکترین وارث از طریق نسب مرد، پسر عموی اول شارل چهارم، فیلیپ، کنت والوا، باشد و او باید به عنوان فیلیپ ششم تاجگذاری کند. ایجاد جانشینی قانونی برای تاج و تخت فرانسه در جنگ نقش اساسی داشت و ادوارد سوم و نسل های بعدی پادشاهان انگلیس ادعای آن را داشتند. [ ۱]
ادوارد سوم دوک نشین آکیتن را به ارث برده بود و به عنوان دوک آکیتن، دست نشانده فیلیپ ششم، پادشاه فرانسه بود. ادوارد در ابتدا جانشینی فیلیپ را پذیرفت، اما روابط بین دو پادشاه زمانی که فیلیپ با دشمن ادوارد، پادشاه دیوید دوم، پادشاه اسکاتلند متحد شد، به تیرگی گرایید. ادوارد به نوبه خود به رابرت سوم آرتوآ، یک فراری فرانسوی پناه داد. هنگامی که ادوارد از اطاعت از خواسته های فیلیپ برای اخراج رابرت از انگلستان سرباز زد، فیلیپ نیز دوک نشین آکیتن را مصادره کرد. این امر باعث تسریع در بروز جنگ شد و به زودی در سال ۱۳۴۰ ادوارد خود را پادشاه فرانسه اعلام کرد. ادوارد سوم و پسرش ادوارد، شاهزاده سیاه، ارتش خود را در یک لشکرکشی موفقیت آمیز در سراسر فرانسه با پیروزی های قابل توجه در اوبروش ( ۱۳۴۵ ) ، کرسی ( ۱۳۴۶ ) ، کاله ( ۱۳۴۷ ) و لاروش - درین ( ۱۳۴۷ ) رهبری کردند. خصومت ها در اواسط دهه ۱۳۵۰ به دلیل محرومیت های ناشی از مرگ سیاه متوقف شد. سپس جنگ ادامه یافت و انگلیسی ها در نبرد پواتیه ( ۱۳۵۶ ) پیروز شدند، جایی که پادشاه فرانسه، ژان دوم، اسیر شد و برای باج گیری در بازداشت بود. آتش بس بوردو در سال ۱۳۵۷ امضا شد و به دنبال آن دو معاهده در ۱۳۵۸ و ۱۳۵۹ در لندن امضا شد.
پس از شکست معاهدات لندن، ادوارد لشکرکشی ریمز را راه اندازی کرد، که اگرچه تا حد زیادی ناموفق بود، اما به عهدنامه بریتانی انجامید که به دلیل انصراف از ادعای خود برای تاج و تخت فرانسه، سرزمین های خاصی در فرانسه تحت تسلط ادوارد باقی ماند. این تا حدی ناشی از دوشنبه سیاه ( ۱۳۶۰ ) بود، طوفان عجیبی که ارتش انگلیس را ویران کرد و ادوارد سوم را مجبور به مذاکرات صلح کرد. این صلح نه سال به طول انجامید. اما سپس مرحله دوم خصومت ها به نام جنگ شارلی آغاز شد.
هنگامی که شارل چهارم فرانسه در سال ۱۳۲۸ درگذشت، نزدیک ترین مرد در صف تاج و تخت، ادوارد سوم پادشاه انگلستان بود. [ ۱] ادوارد حق خود را از طریق مادرش ایزابلا، خواهر پادشاه مرده، به ارث برده بود. اما این سؤال مطرح شد که آیا او باید بتواند حقی را که به عنوان یک زن از آن برخوردار نیست، منتقل کند، زیرا فقط مردان می توانند پادشاه باشند؟ مجمعی از اشراف فرانسوی تصمیم گرفتند که نزدیکترین وارث از طریق نسب مرد، پسر عموی اول شارل چهارم، فیلیپ، کنت والوا، باشد و او باید به عنوان فیلیپ ششم تاجگذاری کند. ایجاد جانشینی قانونی برای تاج و تخت فرانسه در جنگ نقش اساسی داشت و ادوارد سوم و نسل های بعدی پادشاهان انگلیس ادعای آن را داشتند. [ ۱]
wiki: جنگ صدساله (۱۳۳۷–۱۳۶۰)
جنگ صدساله (۱۳۶۹–۱۳۸۹). جنگ صدساله ( ۱۳۶۹–۱۳۸۹ ) که به جنگ شارلی نیز مشهور است، مرحله دوم جنگ صدساله بین فرانسه و انگلستان بود که پس از دوره نخست جنگ صدساله ( جنگ ادواردی ) انجام شد. این نام از نام شارل پنجم، پادشاه فرانسه گرفته شد که نه سال پس از پیمان برتینی ( معاهده ۱۳۶۰ ) جنگ را از سر گرفت. پادشاهی فرانسه بر این مرحله از جنگ تسلط داشت.
ادوارد، شاهزاده سیاه، پسر ارشد و وارث ادوارد سوم، پادشاه انگلستان، مبلغ هنگفتی را برای بازگرداندن پدرو یکم، پادشاه کاستیا به تاج و تخت کاستیا خرج کرد. با این حال، پادشاه کاستیا قادر به بازپرداخت طلب او نبود، بنابراین شاهزاده سیاه مالیات را در قلمرو خود آکیتن افزایش داد. شکایات مردم مورد توجه قرار نگرفت، بنابراین آنها به شارل پنجم، پادشاه فرانسه مراجعه کردند. شاهزاده سیاه در مه ۱۳۶۹ احضاریه ای از پادشاه فرانسه دریافت کرد که خواستار حضور وی در دربار پاریس شد. شاهزاده از انجام دستور شارل امتناع کرد و شارل با اعلام جنگ پاسخ داد. او بلافاصله تصمیم گرفت تا تلفات ارضی تحمیل شده در بریتانی را جبران کند و تا حد زیادی در طول زندگی خود موفق بود. جانشین او، شارل ششم، در سال ۱۳۸۹ با پسر شاهزاده سیاه، ریچارد دوم، صلح کرد. این آتش بس بارها تمدید شد تا اینکه جنگ در سال ۱۴۱۵ از سر گرفته شد.
در پیمان برتینی، ادوارد سوم از ادعای خود برای تاج و تخت فرانسه در ازای بازگرداندن دوک نشین آکیتن به وی، صرف نظر کرد. بین نه سال صلح رسمی بین دو پادشاهی، انگلیسی ها و فرانسوی ها در بریتانی و کاستیا با هم درگیر بودند.
در جنگ جانشینی بریتانی، انگلیسی ها از وارث مذکر، خاندان مونتفورت ( یکی از شاخه های فرعی خاندان درو، که خود یکی از شاخه های فرعی سلسله کاپتی بودند ) حمایت کردند، در حالی که فرانسوی ها از وارث ژنرال، خاندان بلوا حمایت کردند. از آنجایی که بریتانی جانشینی زنان را مجاز می دانست، فرانسوی ها طرف بلوآ را وارث قانونی می دانستند. جنگ در سال ۱۳۴۱ آغاز شد، اما انگلیسی ها حتی پس از پیمان برتینی به حمایت از مونفورت ها ادامه دادند. جان مونتفور، مدعی مورد حمایت انگلیسی ها، شارل بلوآ، مدعی فرانسوی را در نبرد اورا در سال ۱۳۶۴ شکست داد و کشت. با این حال، در آن زمان، ادوارد سوم دیگر ادعایی بر تاج و تخت فرانسه نداشت، بنابراین جان مجبور شد برای حفظ صلح در دوک نشین خود، فرمانروایی پادشاه فرانسه را بپذیرد؛ بنابراین، انگلیسی ها هیچ سودی از پیروزی خود نداشتند. در واقع، فرانسوی ها در شخص فرمانده بریتانی برتراند دو گوسکلین، که با ترک بریتانی، به خدمت شارل درآمد و به یکی از موفق ترین ژنرال های او تبدیل شد، از مزایای ژنرالی زیرک برخوردار شدند.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفادوارد، شاهزاده سیاه، پسر ارشد و وارث ادوارد سوم، پادشاه انگلستان، مبلغ هنگفتی را برای بازگرداندن پدرو یکم، پادشاه کاستیا به تاج و تخت کاستیا خرج کرد. با این حال، پادشاه کاستیا قادر به بازپرداخت طلب او نبود، بنابراین شاهزاده سیاه مالیات را در قلمرو خود آکیتن افزایش داد. شکایات مردم مورد توجه قرار نگرفت، بنابراین آنها به شارل پنجم، پادشاه فرانسه مراجعه کردند. شاهزاده سیاه در مه ۱۳۶۹ احضاریه ای از پادشاه فرانسه دریافت کرد که خواستار حضور وی در دربار پاریس شد. شاهزاده از انجام دستور شارل امتناع کرد و شارل با اعلام جنگ پاسخ داد. او بلافاصله تصمیم گرفت تا تلفات ارضی تحمیل شده در بریتانی را جبران کند و تا حد زیادی در طول زندگی خود موفق بود. جانشین او، شارل ششم، در سال ۱۳۸۹ با پسر شاهزاده سیاه، ریچارد دوم، صلح کرد. این آتش بس بارها تمدید شد تا اینکه جنگ در سال ۱۴۱۵ از سر گرفته شد.
در پیمان برتینی، ادوارد سوم از ادعای خود برای تاج و تخت فرانسه در ازای بازگرداندن دوک نشین آکیتن به وی، صرف نظر کرد. بین نه سال صلح رسمی بین دو پادشاهی، انگلیسی ها و فرانسوی ها در بریتانی و کاستیا با هم درگیر بودند.
در جنگ جانشینی بریتانی، انگلیسی ها از وارث مذکر، خاندان مونتفورت ( یکی از شاخه های فرعی خاندان درو، که خود یکی از شاخه های فرعی سلسله کاپتی بودند ) حمایت کردند، در حالی که فرانسوی ها از وارث ژنرال، خاندان بلوا حمایت کردند. از آنجایی که بریتانی جانشینی زنان را مجاز می دانست، فرانسوی ها طرف بلوآ را وارث قانونی می دانستند. جنگ در سال ۱۳۴۱ آغاز شد، اما انگلیسی ها حتی پس از پیمان برتینی به حمایت از مونفورت ها ادامه دادند. جان مونتفور، مدعی مورد حمایت انگلیسی ها، شارل بلوآ، مدعی فرانسوی را در نبرد اورا در سال ۱۳۶۴ شکست داد و کشت. با این حال، در آن زمان، ادوارد سوم دیگر ادعایی بر تاج و تخت فرانسه نداشت، بنابراین جان مجبور شد برای حفظ صلح در دوک نشین خود، فرمانروایی پادشاه فرانسه را بپذیرد؛ بنابراین، انگلیسی ها هیچ سودی از پیروزی خود نداشتند. در واقع، فرانسوی ها در شخص فرمانده بریتانی برتراند دو گوسکلین، که با ترک بریتانی، به خدمت شارل درآمد و به یکی از موفق ترین ژنرال های او تبدیل شد، از مزایای ژنرالی زیرک برخوردار شدند.
wiki: جنگ صدساله (۱۳۶۹–۱۳۸۹)