جادو و مردم شناسی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] جادو واژه ای فارسی و به معنای افسونگر و ساحر، یا کسی است که افسون و جادو کند.
در ادبیات متأخر و تداول عامه مردم امروز، جادو هم به معنای سحر و افسون و هم به معنای ساحری، افسونگری و جادوگری و جادوگر به معنای ساحر و افسونگر کاربرد دارد. یاتو در اوستای جدید به معنای جادوگر و پیوسته با «پئیریکا» (پری) به کار رفته است. پری به معنای زن افسونگر یا ساحره و برابر با اصطلاح witch در جوامع انگلیسی زبان است.
← شاهنامه فردوسی
در واژه نامه های فارسی، واژه های سحر و افسون مترادف جادو، و ساحری و افسونگری مترادف جادو و جادوگری آمده اند. در واژه نامه های انگلیسی نیز مرز و حدود این واژه ها و معنای آن ها چندان مشخص نیستند و معمولاً ۳ واژه «magic»، «sorcery» و «witchcraft»، کم و بیش مترادف یکدیگر گرفته شده و به مفهوم سحر و ساحری، جادو و جادوگری و افسون و افسونگری به کار رفته اند. در برگردان نوشته های انگلیسی مربوط به مقوله جادو به زبان فارسی نیز مترجمان به سلیقه خود یکی از اصطلاحات رایج در زبان فارسی را برگزیده، و در برابر اصطلاحهای انگلیسی یادشده به کار برده اند. مؤلف الموسوعة المورد العربیة، در برابر «سحر»، magic، و در برابر «عِرافة» (پیشگویی، غیبگویی)، witchcraft آورده، و سحر را فنّی دانسته است که صاحبان آن قادرند از این راه بر برخی نیروهای خفیه در طبیعت سیطره یابند و کارهایی بکنند که مردم عادی از انجام دادن آن ها ناتوان اند. در مقاله حاضر گاه هر دو اصطلاح جادو و سحرِ رایج در ادبیات فارسی، به یک معنا و مفهوم به کار برده شده اند و هرجا مطلبی از متون خارجی نقل شده، کلمه سحر و ساحری در برابر sorcery، جادو و جادوگری در برابر magic و گاه witchcraft و افسون و افسونگری در برابر charm به کار رفته اند.
ترادف عملکردی
کاربرد عملی و تفاوت میان جادو و سحر نیز در جامعه ها و اقوام گوناگون جهان کاملاً مشخص نیست. در بسیاری از جوامع جهان، و در آن میان ایران، مردم معمولاً میان عمل ساحر و عمل جادوگر فرق و تمایزی نمی گذارند و عمل هر دو را تقریباً یکی می انگارند و سحر و جادو و گاهی افسون را برای یک موضوع و مقصود خاص به کار می برند؛ در حالی که در برخی از جامعه ها، همچنین در مقاطعی از دوره های تاریخی، مردم و شماری از نویسندگان، میان سحر و جادو و نیز افسون، به لحاظ شیوه کار، نوع عملکرد، زمینه اجتماعی و فرهنگی و چگونگی تأثیرگذاری آن ها فرق می گذاشته اند.بنابر روایت بستانی، به سبب جنگهای صلیبی در سده ۶ و ۷ق/۱۲ و ۱۳م خرافات اروپایی با خرافات شرقی درآمیخت و سحر و جادو در اروپا اهمیت بیشتری یافت، تمایل مردم به آموختن علوم جادویی زیاد شد و جادو و سحر از انحصار طبقات عامه مردم درآمد و سخت مورد توجه دانشمندان و علمای دینی که از زمانهای گذشته به آن باور داشتند، قرار گرفت. گرایش نویسندگان قرون وسطی این بود که همه هنرها و فنون دانشمندان فرهیخته را که در تقابل با فنون متعارف فناوران بود، به نام جادو طبقه بندی بکنند. از این رو، دانش جادویی را در تملک رازگونه عالمان، یعنی جادوگران می دانستند. ویلیام اُوِرنی از نخستین دانشمندان غربی بود که در سده ۱۳م، با توجه به عملکرد جادوگران آن ها را به دو گروه متمایز تقسیم کرد. او گروهی از جادوگران را مجوسانی معرفی کرد که «جادوی طبیعی» را برای مقاصد نیک و سودرسانی به کار می بردند و گروه دیگر را جادوگرانی نامید که برای زیان رسانی، با کمک شیاطین به «جادوی شریر» می پرداختند.درآمیختگی در کاربرد اصطلاحات مربوط به جادو و شیوه عملکرد آن ها چنان زیاد بود که برخی از دانشمندان تفاوتی میان آن ها نمی گذاشتند. بنا بر نوشته لویس در «دین جذبه آور»، تفاوت میان جادو و سحر، به جز در میان گروه کوچکی از اقوام و قبایل و در آن میان نزد قوم آزانده در سودان، در میان اقوام و فرهنگهای دیگر آشکار نیست و همسانی این دو مقوله جادویی دشواریهای بسیار زیادی برای پژوهشهای انسان شناسانه پدید آورده است. او برای آسانی در تحقیقات تحلیلی خود در این کتاب، میان مقوله سحر و جادو تمایزی نمی گذارد و می نویسد: در تمام مواردی که مطالعه و نمونه آورده شده، عملکرد سحر و جادو با اندک استثنایی با هم یکسان تلقی شده اند.اِوَنز پریچارد در تحقیقات خود در میان قوم آزانده، در مورد کسانی که اعمال جادویی انجام می دهند، اصطلاح جادوگر (magician) را به کار می برد، خواه این جادوگران متخصص حرفه ای باشند یا صرفاً افرادی غیرحرفه ای، که فقط برگذارکننده چند مناسک جادویی اند. در میان آنها، برای مشخص کردن جادوگرانی که تبهکارند و اعمال جادویی شان غیرمشروع است، واژه ساحر (sorcerer)، و برای نشان دادن فعالیتهای تبهکارانه آنان، واژه سحر و ساحری (sorcery) را به کار می برد. به گفته او آزانده ها یک تعبیر واژگانی واحد و خاص که به سحر یا ساحری و ساحران دلالت کند، ندارند، و یک اصطلاح بومی را در زبان خود برای همه اعمال جادو و جادوگران به کار می برند، و این چگونگیِ بافت بیان آنهاست که روشن می کند آنان به جادو اشاره دارند، یا اشاره شان به کاربردهای مشروع یا تبهکارانه جادو ست.بنا بر نظر یکی دیگر از مردم شناسان، در تمام جامعه ها، سحر یا ساحری بـا جادوی سیاه ــ که امری بد و زشت پنداشتـه می شود ــ یکسان تلقی می گردد و در بسیاری از جوامع هم وقتی ساحران شناسایی می شوند، آنها را می کشند یا تبعید می کنند. او می افزاید که ساحری در همه اوقات شر نیست، زیرا ممکن است سحر بر ضد افراد بد و شریر جامعه به کار رود. مثلاً در میان قوم آزانده، سحر یا جادوی سیاه را علیه جانیان ناشناخته ای به کار می بردند که به خویشاوندانشان زیان رسانده بودند.فروید معتقد بود که می توان با اندکی تأمل، میان سحر و جادو، یا ساحری و جادوگری فرق گذاشت. او جادوگری را اساساً فن تأثیر بر ارواح از راه جذب آن ها و تحمیل اراده خود بر آنها، و توسل جستن به تدابیری می دانست که به وسیله آن ها بتوان در زندگی تأثیر نهاد. برخلاف جادو، سحر و ساحری با ارواح کاری ندارد و در آن، از روشهای خاصی که بخشی از کهن ترین شیوه های ساحرانه در عمل جان پنداری به شمار می آید، برای رسیدن به مقاصد گوناگون استفاده می کنند. از سحر برای تسلط اراده انسان بر پدیده های طبیعت ، صیانت فرد در برابر دشمنان و خطرات، و قادر ساختن او برای آسیب رساندن به دشمنان استفاده می کنند.
افسون
...

پیشنهاد کاربران

بپرس