تیمور گورکان

لغت نامه دهخدا

تیمور گورکان. [ ت َ / ت ِ رِ ] ( اِخ ) رجوع به تیمور ( امیر ) شود.

فرهنگ فارسی

( امیر ) سردار و پادشاه بزرگ مغول ( و . کش ۷۳۶ ه. ق . - جل. ۷۷۱ ه. ق ./ ۱۳۶۹ م . - ف. ۸٠۷ ه. ق ./ ۱۴٠۴ م . ) وی پسر امیر ترغانی بود و در سواری و تیر اندازی مهارت یافت در جوانی حکومت شهر ( کش ) باو واگذار شد و پس از ازدواج با دختر خان کاشغر او را کورگان یعنی داماد نامیدند . در جنگ با والی سیستان نیز چند زخم برداشت و دو انگشت دست راستش افتاد و پای راستش چنان صدمه دید که تا پایان عمر می لنگید و بدین جهت او را تیمور لنگ خواندند . وی در سن ۲۴ سالگی نامبردار شد و ده سال بعد هنگامی که رقیب خود امیر حسین را مغلوب و مقتول ساخت بلقب (( صباحبقران ) ) ملقب گردید . تیمور بین سالهای ۷۷۳ و ۷۸۱ چهار بار بخوارزم لشکر کشید و عاقبت آنجا را ویران کرد دشت قفچاق چهارده ساله خود میرانشاه را با سپاهی مامور تسخیر خراسان کرد و خود نیز بدانان پیوست . نیشابور و هرات را گرفت و در هرات از کله های مردم مناره ها ساخت . سپس مازندران را که تا سال ۷۵٠ بدست ملوک باوند بود تسخیر کرد و در یورش سه ساله که از ۷۸۸ تا ۷۹٠ طول کشید آذربایجان لرستان ارمنستان گرجستان و شروان را مسخر کرد و در اصفهان با هفتاد هزار سر بریده مناره ها ساخت سپس بشیراز شتافت و آنرا تسخیر کرد . در سال ۷۹۳ خوارزم را قتل عام نمود . یورش پنجساله وی بین سالهای ۷۹۴ تا ۷۹۸ صورت گرفت و پس از آن حکومت هر شهری را بیکی از فرزندان یا خویشاوندان خود داد . سپس مسکو را مسخر ساخت و در سال ۸٠۱ هندوستان را فتح کرد و صد هزار تن بکشت. تیمور پس از تقسیم شهرها و نواحی بسمرقند باز گشت . لشکر کشی ویرا بایران که از ۸٠۲ تا ۸٠۷ طول کشید یورش هفت ساله گویند . در ۸٠۳ با عثمانیان جنگ کرد و چند شهر را گرفت در همین هنگام سفرایی بمصر فرستاد ولی چون نتیجه نگرفت مصمم شد بمصر حمله کند و حلب و دمشق و سپس بغداد را تسخیر کرد . در ۸٠۴ بایزید سلطان عثمانی را مغلوب و اسیر کرد و سپس قصد فتح چین نمود و بکنار سیحون رسید ولی در اترار بیمار شد و در سال ۸٠۷ بسن ۷۱ سالگی درگذشت .

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تیمور گورکان، بنیانگذار سلسله تیموریان. وی در ۲۵ شعبان ۷۳۶ در شهر کِشدر نزدیکی سمرقند به دنیا آمد.
برخی از مورخان عهد تیموری بر مصادف شدن ولادت او با سال درگذشت سلطان ابوسعید ایلخان (متوفی ۷۳۶) تأکید کرده اند.
شرف الدین علی یزدی، ظفرنامه: تاریخ عمومی مفصّل ایران در دوره تیموریان، ج۱، ص۸.
از زندگی تیمور تا سال ۷۶۲ اطلاعات پراکنده ای در دست است. به گفته حافظ ابرو (متوفی ۸۳۳) وی در نوجوانی علم و ادب آموخت و به تیراندازی و کمانداری سرگرم بود.
عبدالله بن لطف الله حافظ ابرو، زبده التواریخ، ج۱، ص۴۵.
امیران ماوراءالنهر، همیشه بر سر قدرت در جنگ و کشمکش بودند تا این که در ۷۶۱ تُغلق تیمور، پادشاه مغولستان، به ماوراءالنهر لشکر کشید؛ حاجی برلاس، حاکم کشکه دریا و کش، از روی بیم گریخت، لیکن تیمور به استقبال پادشاه مغولستان شتافت. دیری نگذشت که تُغلُق تیمور ناگزیر شد به دشت قپچاق باز گردد، ازینرو ماوراءالنهر را به تیمور سپرد.
تیمورگورکان، ج۱، ص۱۴.
...

دانشنامه آزاد فارسی

تیمورِ گورْکان (کَش ۷۳۶ـ اُتْرار ۸۰۷ ق)
مقبره امیرتیمور گورکان معروف به گور امیر، سمرقند
مقبره امیرتیمور گورکان معروف به گور امیر، سمرقند
مشهور به امیرتیمور و تیمورلنگ، بنیانگذار دولت تیموریان یا گورکانیان. پدرش امیرطُراغای از بزرگان قبیلۀ برلاس و از جانب مادر از خاندان چنگیزخان بود. در ۷۶۱ق، تغلق تیمور، پادشاه مغولستان، ماوراءالنهر را به تصرف درآورد و امیرتیمور در آن سال به خدمت وی درآمد. گویند در همان سال ها در جنگی که به خواست والی سیستان در آن ولایت با دشمنان امیر کرد، پایش زخمی و لنگ شد و از این رو، به تیمور لنگ آوازه یافت. امیرتیمور رفته رفته نفوذ و قدرت یافت و با پشتیبانی بزرگان طایفۀ برلاس و برادرزنش امیرحسین بر ماوراءالنهر و ترکستان استیلا یافتند. تیمور چون خواهر امیرحسین را به زنی گرفت، لقب گورکان (داماد) یافت. وی سرانجام امیرحسین را مغلوب و مقتول کرد و در ۷۷۱ق حاکم فرارود شد و سمرقند را به عنوان پایتخت خویش برگزید. تیمور در سال های بعد طی سه جنگ، سرزمین وسیعی از چین تا مدیترانه را فتح کرد. نخستین جنگ برای استقرار حکومتش در ماوراءالنهر، جنگ دیگر برای جلوگیری از یورش مغولان و جنگ سوم برای چپاول و دستیابی به کشورهای پررونق آسیا، چون ایران، هند، آناتولی و قفقاز بود. وی پس از آن که خجند و خوارزم را گشود، به شرق ایران یورش برد (۷۸۲ق) و در چهار سال بعد در نیشابور بر سپاهیان ملک غیاث الدین کرت چیره شد، اسفراین و سیستان را چپاول کرد و مازندران و ری و سلطانیه را گرفت (۷۸۶ق). از ۷۸۷ تا ۷۹۰ق، آذربایجان، گرجستان، شروان و ارمنستان تا ارزنجان را به تصرف درآورد و اصفهان را غارت کرد و سپس به شیراز تاخت و آن جا را گرفت (۷۹۰ق). سپس برای فرونشاندن شورش سمرقند، به آن جا بازگشت اما در ۷۹۴ق، آمادۀ دومین یورش به ایران شد که به یورش پنج ساله معروف است (۷۹۴ـ۷۹۹ق). او نخست به مازندران، قلمرو دودمان مرعشیان، حمله کرد و پس از غلبه یافتن بر آن جا، به شوشتر رفت. سپس درپی شاه منصور مظفری، راهی شیراز شد و در جنگی سخت در نزدیکی شیراز حکومت آل مظفر را برانداخت و حکومت فارس را به فرزندش عمر شیخ سپرد. در ۷۹۵ق، سپاهش را به عراق فرستاد و بغداد و دژ تکریت و واسط و بصره را تصرف کرد و درپی آن در ۷۹۶ق، برای فتح ارمنستان و گرجستان به آن نواحی رفت و از آن جا به دشت قبچاق تاخت و در خاک روسیه نیز پیش رفت و مسکو را فتح کرد (۷۹۸ق). امیرتیمور سال بعد به سمرقند بازگشت، اما دیری نپایید که برای فتح هند راهی شد (۸۰۱ق). در این یورش چندین هزار هندو به قتل رسیدند و سرانجام دهلی به تصرف امیرتیمور درآمد. تیمور پس از آن، بار دیگر به ایران بازگشت (۸۰۲ق) و پس از فرونشاندن شورش پسرش، میرانشاه، به آسیای صغیر لشکر کشید و سیواس و حلب و ملطیه و سپس دمشق را به دست گرفت (۸۰۳ق). پس از فتح شام، به عراق بازگشت و در ۲۷ ذیقعدۀ ۸۰۳ق شهر بغداد را تصرف کرد و آن جا را ویران و فرمان کشتار مردم را صادر کرد. درپی آن، برای گذراندن زمستان، به قراباغ رفت و آمادۀ جنگ با بایزید اول (ایلدرم) عثمانی شد. در جنگی که در ۸۰۴ق میان او و بایزید در نزدیکی آنقره (آنکارای کنونی) درگرفت، بایزید شکست خورد و تا روزی که درگذشت در اسارت تیمور بود. تیمور پس از آن که آناتولی را ضمیمۀ قلمرو خویش کرد، تا کرانه های مدیترانه پیش رفت و ملک ناصر بن برقوق، از ممالیک برجی مصر، به ناچار به نام او خطبه خواند و سکه زد. چندی نیز به سرکوبی شورش مازندران سرگرم بود و پس از آن به سمرقند بازگشت (محرم ۸۰۷ق). در اواخر پاییز ۸۰۷ق، با سپاهی بزرگ آماده سفر جنگی به چین شد. زمستان را در اَُترار سپری کرد اما در همان جا درگذشت و در سمرقند به خاک سپرده شد. تیمور سرداری توانا و جنگاوری لایق و بی رحم و تندخوی بود. به کوچک ترین بهانه دست به کشتار مردم می زد و از آنان کلّه منارها می ساخت. به صوفیه ارادت می ورزید و اهل علم و هنر را محترم می شمرد. لشکرکشی هایش با وحشی گری و چپاول همراه بود، اما اغلب فرمان می داد تا زمین های کشاورزی را احیا کنند. تیمور برای توجیه جنگ های ویرانگرش، آن ها را غزوه می خواند و خود را در شمار غازیان اسلام به شمار می آورد و بقیه را کافر می نامید. ابن عربشاه او را معتقد به یاسای چنگیزی دانسته است. دو کتاب تزوکات و ملفوظات که به وی منسوب اند، از افکار و باورهای او آگاهی های جالبی به دست می دهند.

پیشنهاد کاربران

بپرس