تقوا و امر به معروف

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تقوا و امر به معروف (قرآن). از جلوه های تقواپیشگی امر به معروف کردن مؤمنان می باشد.
امر به معروف مؤمنان، از آثار تقواپیشگی آنان است:یـایها الذین ءامنوا اتقوا الله حق تقاته... • ولتکن منکم امة یدعون الی الخیر ویامرون بالمعروف وینهون عن المنکر...ای کسانی که ایمان آورده اید! آن گونه که حق تقوا و پرهیزکاری است، از خدا بپرهیزید! و از دنیا نروید، مگر اینکه مسلمان باشید! (باید گوهر ایمان را تا پایان عمر، حفظ کنید!) باید از میان شما، جمعی دعوت به نیکی، و امر به معروف و نهی از منکر کنند!... .
دیدگاه آیت الله مکارم
در این آیه نخست دعوت به تقوی شده است تا مقدمه ای برای دعوت به سوی اتحاد باشد، در حقیقت دعوت به اتحاد بدون استمداد از یک ریشه اخلاقی و عقیده ای بی اثر و یا بسیار کم اثر است، به همین دلیل در این آیه کوشش شده است تا عوامل ایجاد کننده اختلاف و پراکندگی در پرتو ایمان و تقوی تضعیف گردند، لذا افراد با ایمان را مخاطب ساخته و می گوید: همگی از خدا بپرهیزید و حق تقوی و پرهیزگاری را انجام دهید.در اینکه منظور از حق تقوی چیست؟ در میان مفسران سخن بسیار است اما شک نیست که حق تقوی آخرین و عالیترین درجه پرهیزگاری است، که پرهیز از هرگونه گناه و عصیان و تعدی و انحراف از حق را شامل می گردد، و لذا در تفسیر در المنثور از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلّم و در تفسیر عیاشی و معانی الاخبار از امام صادق علیه السلام نقل شده که در تفسیر حق تقوی فرمودند:ان یطاع فلا یعصی و یذکر فلا ینسی (و یشکر فلا یکفر)یعنی: حق تقوی و پرهیزگاری این است که پیوسته اطاعت فرمان او کنی، و هیچگاه معصیت ننمایی، همواره به یاد او باشی، و او را فراموش نکنی، و در برابر نعمت های او شکرگزار باشی و کفران نعمت او ننمایی".بدیهی است انجام این دستور همانند همه دستورات الهی بستگی به میزان توانایی انسان دارد بنابراین آیه فوق با آیه ۱۶ سوره تغابن که می گوید فاتقوا الله ما استطعتم، تا آنجا که توانایی دارید پرهیزگاری پیشه کنید. هیچگونه منافاتی ندارد و گفتگو درباره تضاد این دو آیه و نسخ یکی بوسیله دیگری به کلی بی اساس است.البته آیه دوم در حقیقت بیان قید و به اصطلاح تخصیص در آیه اول است و آن را مقید به مقدار توانایی انسان می کند و از آنجا که ظاهرا در میان قدما گاهی کلمه نسخ بر تخصیص اطلاق می شده ممکن است منظور کسانی که آیه دوم را ] آیه اول دانسته اند همان تخصیص بوده باشد.و لا تموتن الا و انتم مسلمون:این جمله در حقیقت هشداری است به طایفه ] و همه مسلمانان جهان که به هوش باشند، تنها اسلام آوردن کافی نیست، مهم آن است که ایمان و اسلام خود را تا واپسین ساعات عمر حفظ کنند، و با روشن ساختن آتش های خاموش شده کینه های دوران جاهلی و پیروی از تعصب های نابخردانه، ایمان و اعمال پاک خود را بر باد ندهند، تا عاقبت و پایان کار آنها به بدبختی نگراید، لذا با تاکید می فرماید: مراقب باشید که از دنیا جز با ایمان و اسلام بیرون نروید.
دیدگاه علامه طباطبایی
تجربه قطعی دلالت می کند بر اینکه معلوماتی که انسان در زندگیش برای خود تهیه می کند و معلوم است که از میان معلومات ذخیره نمی کند مگر آنچه را که برایش سودمند باشد، از هر طریقی که باشد و به هر نحوی که ذخیره کرده باشد، وقتی متوجه آن معلومات نباشد و با عمل به آن معلومات و تمرین عملی دائمی به یاد آنها نباشد، به تدریج از یادش می رود و به بوته فراموشی سپرده می شود. و در این هم شکی نداریم که عمل در همه شؤون دایر مدار علم است هر زمان که علم قوی باشد عمل قوت می گیرد. و هر زمان علم ضعیف باشد عمل هم ضعیف می گردد. هر زمان که علم یک علم صالحی باشد، عمل هم صالح می شود، و هر زمان که علم فاسد باشد عمل هم فاسد می گردد. خدای تعالی هم حال علم و عمل را در آیه زیر، به زمین و روئیدنی های آن مثل زده و فرموده: و البلد الطیب یخرج نباته باذن ربه و الذی خبث لا یخرج الا نکدا.. و نیز شکی نداریم در اینکه علم و عمل، اثری متقابل در یکدیگر دارند.قوی ترین داعی به عمل علم است و وقتی عمل واقع شد و اثرش به چشم دیده شد، بهترین معلمی است که همان علم را به آدمی می آموزد. و همه اینها که گفته شد، انگیزه شده است در اینکه مجتمع صالحی که علمی نافع و عملی صالح دارد، علم و تمدن خود را با تمام نیرو حفظ کند. و افراد آن مجتمع، اگر فردی را ببینند که از آن علم تخلف کرد، او را به سوی آن علم برگردانند، و شخص منحرف از طریق خیر و معروف را به حال خود واگذار نکنند، و نگذارند آن فرد در پرتگاه منکر سقوط نموده، در مهلکه شر و فساد بیفتد، بلکه هر یک از افراد آن مجتمع به شخص منحرف برخورد نماید، او را از انحراف نهی کند. و این همان دعوت به فراگیری و تشخیص معروف از منکر و امر به معروف و نهی از منکر است و این همان است که خدای تعالی در این آیه شریفه خاطرنشان ساخته و می فرماید: یدعون الی الخیر و یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر، و از اینجا روشن می شود که چرا از خیر و شر تعبیر به معروف و منکر نمود. چون زمینه گفتار و مضمون آیه قبلی بود که، می فرمود: همگی به حبل الله چنگ بزنید و متفرق نشوید...، و معلوم است که چنین مجمع که همه افرادش چنگ به حبل الله دارند، معروف در آن خیر، و منکر در آن شر است و ممکن نیست به عکس این باشد و به فرض هم که این نکته در نظر نبوده باشد، قطعا وجه اینکه خیر و شر را معروف و منکر خوانده، این است که به حسب نظر دین، خیر معروف و شر منکر است، نه به حسب عمل خارجی.و اما اینکه فرمود: و لتکن منکم امة، بعضی از مفسرین گفته اند: کلمه من، برای تبعیض است، چون امر به معروف و نهی از منکر (و به کلی دعوت به سوی خیر) از واجبات کفایی است و مثل نماز و روزه واجب عینی نیست و قهرا وقتی در هر جامعه ای عده ای این کار را بکنند، تکلیف از سایرین ساقط می شود.ولی بعضی گفته اند: این کلمه بیانیه است. و مراد از آیه شریفه این است که: شما با این اجتماع صالح (و متمسک بحبل الله) که دارید، باید امتی باشید که به سوی خیر دعوت می کنند. در نتیجه جریان این کلام همانند این است که بگوئیم: و لیکن لی منک صدیق، که منظورمان از این سخن این است که تو باید دوست من باشی. و ظاهرا منظور این مفسر از بیانیه بودن من، این است که این کلمه، نشویه ابتدایی باشد.و آنچه سزاوار است گفته شود این است که بحث و بگو مگو در اینکه کلمه من، تبعیضی است و یا بیانیه، بحثی بی فایده است و به نتیجه ای منتهی نمی شود. برای اینکه دعوت به خیر و امر به معروف و نهی از منکر از اموری است که اگر واجب باشد طبعا واجب کفایی خواهد بود. چون بعد از آنکه فرضا یکی از افراد اجتماع این امور را انجام داد، دیگر معنا ندارد که بر سایر افراد اجتماع نیز واجب باشد که همان کار را انجام دهند.پس اگر فرض کنیم، امتی هست که روی هم افرادش داعی به سوی خیر و آمر به معروف و ناهی از منکرند، قهرا معنایش این خواهد بود که در این امت افرادی هستند که به این وظیفه قیام می کنند. پس مساله در هر حال قائم به بعضی افراد جامعه است، نه به همه آنها و خطابی که این وظیفه را تشریع می کند، اگر متوجه همان بعضی باشد که هیچ، و اگر متوجه کل جامعه باشد، باز هم به اعتبار بعض است. و به عبارتی دیگر، بازخواست و عقاب در تخلف این وظیفه، متوجه تک تک افراد است. ولی پاداش و اجرش از آن کسی است که وظیفه را انجام داده باشد. و به همین جهت است که می بینیم دنبال جمله فرمود: و اولئک هم المفلحون.

پیشنهاد کاربران

بپرس