باکالیجار کوهی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] باکالیجار کوهی (نیز: باکالنجار به ضبط بعضی از متون فارسی مانند تاریخ طبرستان و رویان و نُسَخ تاریخ بیهقی)، از امرای بزرگ گرگان و طبرستان در دولت آل زیار، در قرن پنجم است.
در متون عربی نام او ابوکالیجار است که در خراسان و مشرق ایران باکالیجار تلفّظ می شده است.در قرن های چهارم و پنجم نام ابوکالیجار در میان امرای دیلمی زیاد دیده می شد.به گفته یوستی، جزء دوم این نام شکل گیلکی کارزار است که در پهلوی کاریچار نوشته و کاریزار خوانده می شده است، و ابوکالیجار به همان معنی ابوالهیجا یا ابوالحرب است که از القاب معمول آن عصر بوده است.
معنای باکالنجار
امّا صورت کالنجار هم شاید به عنوان لهجه ای از کالیجار درست باشد.به گفته یوستی، «کالنجار» نام قلعه ای در ایالت مولتان هند بوده است که بعدها تِلواره نامیده شد.ابن اثیر او را «ابوکالیجار بن ویهان القوهی» فرمانده سپاه انوشیروان پسر منوچهر پسر قابوس بن وشمگیر زیاری و ناپدری او می خواند (کلمه زَوَّجَ اُمَّهُ در ص۴۹۷ آن کتاب درست نیست و آن را باید «زَوْج اُمِّهِ» خواند).
مطالب بیهقی درباره باکالیجار
بیهقی مطالبی درباره باکالیجار دارد که قسمتی از آن نادرست و قسمتی دیگر درست است.
← بخش نادرست مطالب بیهقی
...

دانشنامه عمومی

باکالیجار کوهی یا باکالنجار قوهی وزیر، سپهسالار، نایب السلطنه و حاکم دورهٔ زیاریان در قرن پنجم هجری بود.
منابع اولیه دربارهٔ او اختلافات بسیاری دارند. این احتمال وجود دارد که اشراف زاده ای باوندی بوده باشد. همچنین در منابع بر سر این که پدر ناتنی یا دایی انوشیروان بوده، اختلاف نظر است. حتی گرچه نام پدر وی اغلب «ویهان کوهی» ثبت شده، منابعی آن را «سرخاب دیلمی» ذکر کردند.
باکالیجار در زمان امارت منوچهر زیاری سپهسالار و وزیر او بوده است. پس از درگذشت منوچهر، فرزند خردسال او، انوشیروان، به امارات طبرستان و گرگان رسید و در پی این جانشینی، زمام امور مملکت به دست باکالیجار افتاد و او که به نظر می رسد با مادر انوشیروان ازدواج کرده بود، تدریجاً خود را امیر سرزمین طبرستان و گرگان معرفی کرد و منشور فرمانروایی به نام او نوشته شد. باکالیجار اعلام کرد انوشیروان را به قتل رسانده است ولی یحتمل تنها او را حبس کرده باشد؛ چنان که پس از خلع قدرت باکالیجار، او مجدداً به صحنه بازگشت.
باکالیجار حاکمی بدون استقلال بود. او بیشتر دوران فرمانروایی خود را تحت الامر سلطان مسعود، فرمانروای غزنویان، بود و دختر خود را به عقد مسعود درآورده بود. باکالیجار یک بار در غیاب مسعود، که به هندوستان رفته بود، شورش کرد و به حمایت آل کاکویه رأیت افروخت ولی با بازگشت مسعود از هند، شورش آنان شدیداً سرکوب شد. با این که مسعود و باکالیجار دوباره متحد شدند، ولی این اتفاق از عوامل تضعیف سلطنت مسعود بود و باعث شد او در دفع حملات گروهی از ترک های مهاجم، به نام سلجوقیان، ناکام بماند و بدین ترتیب هم مسعود و هم باکالیجار قدرتشان را از دست دادند.
با افول قدرت مسعود غزنوی، باکالیجار هم از حکومت دست کشید و انوشیروان زیاری مجدداً برای مدتی به تخت امارت نشست. اما با ورود طغرل بیک به طبرستان سلجوقیان مرداویج بن بسو را عامل خود در منطقه قرار دادند و انوشیروان تابع او شد. باکالیجار نیز تا پایان عمر در قلعه ای زندگی خود را ادامه داد و وارد سیاست نشد. گمانه‌ هایی دربارهٔ قتل او توسط انوشیروان نیز وجود دارد.
نام اصلی باکالیجار احتمال به صورت «ابوکالیجار» بوده است. «ابو» واژه ای عربی است و «کالیجار» به زبان گیلکی به معنای جنگ است و با واژهٔ فارسی «کارزار» ریشه هایی مشترک دارد. [ ۱] [ ۲] این کلمه در زبان پهلوی به شکل «کاریچار» نگارش می شد. ابوکالیجار در مجموع معادل نام عربی ابوالهیجا یا ابوالحرب بود که در آن عصر زیاد استفاده می شد. بعضی منابع تاریخی، همچون ابن اسفندیار، اولیاالله آملی و بیهقی، نام این شخص را «کالنجار» ثبت کردند که ممکن است شکل یا لهجهٔ دیگری از همان عبارت «کالیجار» باشد. یوستی در مقاله اش «کالنجار» را نام قلعه ای در مولتان هندوستان معرفی می کند که نام دیگر آن «تلواره» بوده است. [ ۳]
عکس باکالیجار کوهیعکس باکالیجار کوهیعکس باکالیجار کوهیعکس باکالیجار کوهی
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

باکالیجارکوهی (قرن ۵ق)
از امرای بزرگ آل زیار. پسر وِیْهان ِ کوهی و فرمانروای گرگان و طبرستان بود . به دنبال لشکرکشی مسعود غزنوی به هند و شورش غزها در خراسان ، باکالیجار از پرداخت خراج به غزها خودداری کرد و با علاءالدوله، پسر کاکویه، و فرهاد، پسر مردآویج، علیه مسعود طغیان کرد (۴۲۵ق). او قبل از حملۀ مسعود به گرگان ، همراه بزرگان شهر گریخت و به ناتِل ، کُجور و رویان عقب نشینی کرد (۴۲۶ق). در جنگی که بین مسعود و باکالیجار و امرای محلی روی داد، باکالیجار خواهان صلح شد و مسعود امارت گرگان و طبرستان را بدو داد. پس از این که سلجوقیان به خراسان رسیدند و حاکمیت غزنویان را تهدید کردند، باکالیجار فرصت را غنیمت شمرد و خود را از نفوذ غزنویان خارج ساخت و درصدد استقلال برآمد. پس از مرگ مسعود، انوشیروان، پسر منوچهر بن قابوس، او را برکنار و دستگیر کرد (۴۳۲ق).

پیشنهاد کاربران

بپرس