الباقی

/~AlbAqi/

مترادف الباقی: باقی مانده، تتمه

برابر پارسی: همیشه هست، مانده، دیگر، پس مانده، بجامانده

واژه نامه بختیاریکا

ته تَمِه؛ تَه تو

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] الباقی، از نام های خداوند است.
در لغت به معنای بقا مقابل فنا است.

مصادیق واژه الباقی در آیات و روایات
این واژه در قرآن به صورت مشتق آمده است:
"کلّ مَن علیها فانٍ و یَبْقی ' وَجهُ رَبّکَ ذوالجلالِ و الاءکرامِ"؛ هرچه روی زمین است، فانی باشد و ذات پروردگار جلیل و گرامی توست که باقی ماند.
"والله خَیرٌ و اَبْقی"؛ خدا بهتر و پاینده تر است.
و در روایات شیعه ("ویا باقی بعد کل شئ صل علی محمد وآل محمد"، قال رسول الله صلی الله علیه واله وسلم: "إن لله تبارک و تعالی تسعة وتسعین اسما مائة إلا واحدا، من أحصاها دخل الجنة، وهی: الله، الاله، الواحد، الاحد، الصمد، الاول، الآخر، السمیع، البصیر، القدیر، القاهر، العلی، الاعلی، الباقی، البدیع،...." ) و ادعیه وارد شده از معصومان ، به صورت «الباقی » دیده می شود.
در روایات اهل سنت نیز، باقی یکی از صد نام خداوند است.

تعاریف الباقی
متکلمان اسلامی برای باقی تعاریف مختلفی کرده اند.

← نظر ابن کُلاّب
...

مترادف ها

rest (اسم)
سامان، استراحت، اسایش، نتیجه، باقی، باقی مانده، تکیه، رستی، بقایا، فراغت، تجدید قوا، سایرین، دیگران، الباقی، موقعیت سکون

فارسی به عربی

استراحة

پیشنهاد کاربران

ته مانده
سوایر. [ س َ ی ِ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ سایرة : امثله توقیعات او در اقطار جهان چون سوایر امثال و شوارد اشعار منتشر شد. ( ترجمه تاریخ یمینی ) . رجوع به سائر شود.
یعنی جاودانگی خدا
فلاسفه وعرفا معتقدند ازخدای الباقی زوال، نمی خیزد، بقای بدن آدم دلیل نمی خواهداما زوال و پیر شدنش بی دلیل نیست.

بپرس