ملخ هم بخور تا. زی 🤣، اقیانوسی از عفونت و جعل. نادان بمان ، خود دانی.
اقیانوس: همتای پارسی این واژه ی عربی شده، اینهاست:
مسیاپ masyāp ( اوستایی: masyuāpu )
اسموت esmut ( سغدی: esmutr )
می توان از {آبشالود} بکار برد که از {آب} به همراهِ {شالود:شالوده، برابرِ اساس، پایه، بنیاد، زیرین} ساخته شده است ( در اینجا شالوده برابر زیرین، نِهاده است}
ریشه یِ {شالوده/شالود} با کارواژه یِ {شالودَن} برگرفته از گمانه یِ کاربرِ گرامیِ {فرتاش}، {سَرَ:به پایین نهادن/در اوستایی} است.
... [مشاهده متن کامل]
پیشنهادهای بسیار درخوری می توان به جایِ {اقیانوس} داد.
بِدرود!
واژه اقیانوس
معادل ابجد 228
تعداد حروف 7
تلفظ 'oqyānus
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [معرب، مٲخوذ از یونانی] ( جغرافیا )
مختصات ( اُ ) [ معر. ] ( اِ. )
آواشناسی 'oqyAnus
الگوی تکیه WWS
... [مشاهده متن کامل]
شمارگان هجا 3
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد
پهناب
محیط
آب محیط ؛ دریای بزرگ. اقیانوس :
آب محیط را ز کرامات کرده پل
بگذشته ز آتشین پل این طاق آب فام.
خاقانی.
ز آب محیط دید کمر بر میان خاک
از جرم خاک بست کمر بر میان آب.
خاقانی.
- بحر محیط ؛ دریای محیط. اقیانوس :
... [مشاهده متن کامل]
همو شد فاعل افلاک و انجم
همو بحر محیط و جان مردم.
ناصرخسرو.
شهی که هست دل و دست او به گاه سخا
یکی چو بحر محیط و یکی چو ابر مطیر.
مسعودسعد ( دیوان ص 245 ) .
به جود بحر محیطی نه ، زانکه بحر محیط
کف جواد ترا هست چون رهی و رهین.
سوزنی.
خندقی چون بحر محیط با قعری بعید و عرضی بسیط در پیرامن آن کشیده. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 284 ) .
کدام سائل از این موهبت شود محروم
که همچو بحر محیط است بر جهان سایل.
سعدی.
- دریای محیط ؛ بحر محیط. اقیانوس :
گردون بلند است رواقش به گه بزم
دریای محیط است سرایش به گه بار.
فرخی.
دریای محیط است در این خاک معانی
هم دُرّ گرانمایه و هم آب مطهر.
ناصرخسرو.
پهنه آبی بسیار بزرگ
واژه پارسی اوگیانه کهپس از ورود به زبان یونانی به شکل اوقیانوس در آمده است.
او ( آب ) گیان ( کبیر و بسیار بزرگ ) ه اسم ساز
سراب گیان ( سراب بزرگ )
کیان ( بزرگان )
کی ( بزرگ ترین مقام. سرور و پادشاه )
این واژه برابر پارسی دارد و آن زِراه است . این واژه در واژه نامۀ دهخدا نیز هست .
اقیانوس واژه یونانی است.
تمانی کلماتی که تصور میکنیم پارسی. کوردی. لری. و دیگر هستند. در حقیقت. آرامی و یونانی هستند. ئاگر در کوردی یعنی آتش. ولی در یونان باستان هم اله ئاگرا موجود است که خدای آتش و کوه های آتشین بود.
... [مشاهده متن کامل]
یا واژه پول فارسی. پول از پولیسیوس یونان می آید که به معنای شهری است. و. هر شهری سکه های رایج داشت.
یا واژه اقلیم عربی. از اوکلیمای یونان می آید.
اسکندر سیاست هلنی سازی را پیش گرفت.
و برای همین الان ما این همه لغت یونانی داریم. برای همین هم اسن اسکندر در بین همه شاعران فارسی گو. ذولقرنین نامیده شده حتی فردوسی.
باید ریشه یابی کرد. لغات را
به گودال های بزرگی که از آب پر شده اند اقیانوس می گویند که این اقیانوس ها عبارتند از: اقیانوس آرام - اقیانوس هند - اقیانوس اطلس - اقیانوس منجمد شمالی و اقیانوس منجمد جنوبی
به دیدگاه من به اقیانوس بگوییم دهیوشه
مِهژو /mehžow/ = اقیانوس
{مِهژو: مِه ( =بزرگ ) ژو ( =دریا ) }
بن مایه: لغت نامه دهخدا
بر دریا به چم ابر دریاست بر دریا بهتر است
《 پارسی را پاس بِداریم 》
اُقیانوس
با دُرود
واژه ای ایرانی - اُروپایی اَست :
اُقیانوس اَرَبیده یِ واژه یِ یونانی okeanos که
اِنگِلیسی آن ocean اَست ، واکاویِ این آمیزواژه :
ocean : o - cean
... [مشاهده متن کامل]
o = دَر گویِش ها وُ لَبجه هایِ ( لَهجه هایِ ) ایران به آب : اُ یا اُو می گویَند.
cean : یِکی اَز پَس وَند هایِ جا ، اِستان وَ مَکان که دَر پارسی به دو چِهر به کار می رَوَد : شان یا شَن :
شان دَر کِرمانشان که به نادُرُست کِرمانشاه می گویَند.
کِرمانشان : کِر - مان - شان
کِر = کوه ، مان = مَردُم ، ماندَن ، شان = اِستان ، جا
شَن دَر گُلشَن = گُلِستان
اَگَر با این مینه بخاهیم واژه ای بِسازیم :
اُشان ، اُوشان ، اُشَن ، اُوشَن
واژه هایِ دیگَری هَم بَرساخته شُده اَند :
دَریاسار ، پَهناب ، مَراب ( مَر = بِسیار ) ، بَساب
بِدرود !
از نظر من واژه okeanos که در یونانی نام ایزد آب هست، تشکیل شده از : o kean us
که《 o》ی اولش همون اُو ( آب ) در فارسی هست و 《kean》هم همون کیان هست که به مفهوم کیانِ آب بودن این ایزد اشاره دارد و 《os》آخرش هم یک پسوند نسبت در یونانی هست. با این احتساب اگر 《os》آخر واژه 《okeanos 》رو برداریم 《okean 》باقی می ماند که همان《آب کیان》یا《 کیان آب 》باشد. ضمن اینکه من مفاهیم آب و الهه رو تو گوگل ترنسلیت از فارسی به یونانی جستجو کردم ولی به ترتیب برای من واژه های 《nero》و 《theos》رو معادل آب و ایزد ( الهه ) ترجمه کرد پس یه جورایی میشه گفت اگرچه 《okeanos》شکل و شمایل یک واژه یونانی رو داره با این حال از نظر مفهومی به فارسی نزدیک تر است.
... [مشاهده متن کامل] مادر دریا. سر رشته آب. اوشن واژه ای کاملا فارسی
بر سر تغییر تبدیل شده است به یک حرف لاتین
اُقیانوس، اُکئانوس، اُشن، اُشیان، اُگهان، اُجهان== آب گهان =آب جهان ( جهان آب )
( واژه ایرانی باستانی )
اگر به معنای ژرف دریا باشد:
اُ ( لری ) = آب
قیل ( لری ) ، قیی ( لری الوار ) ، قیر= ژرف، گودی، کول، قعر، قیر
اقیانوس = آب قیلان = آب ژرف
( واژه ایرانی باستانی )
فراخکرت
بحر محیط
پهن دریا
آن طرف دریا ، یا همون مادر دریا
در اسطوره و افسانه به آن اوکئانوس گویند.
مادردریا
" اقیانوس " تازی شده " اوشن " و " اوشن " دگرگون شده واژه پارسی " آپشین " به معنای جای آب است که در گذر زمان و دگردیسی زبان پارسی به " آو شین ، اوشین و اوشن "دگرگون و وارد زبان های لاتین شده و به هیچ روی این واژه در زبان های اروپایی ریشه ندارد و صد در صد پارسی است.
دالای
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٦)