[ویکی فقه] در نظم و نثر فارسی و ادبیات عرفانی این زبان ابلیس غالباً با شیطان و دیو و اهریمن به یک معنی است و در فرهنگ ها او را «مهتر دیوان » گفته اند.
ابومُرّه و حارث از نام های دیگر ابلیس است، و پیش از آن که نافرمانی کند و مطرود شود، معلم فرشتگان بوده و عزازیل نام داشته است .ابلیس در نظم فارسی گاهی به اقتضای وزن به «بلیس »، و صفت نسبی آن (ابلیس ) به «بلیسی » تبدیل می شود.
دهخدا، لغت نامه دهخدا، ذیل ابلیس و بلیس .
تلمیحات و اشاراتی که به ابلیس در نظم و نثر فارسی دیده می شود، بیشتر بر مطالبی که درباره او در قرآن و احادیث و اقوال مفسران آمده ، مبتنی است و در موارد بسیار در این آثار تصورات مربوط به ابلیس با باورهایی که ایرانیان درباره اهریمن داشته اند، در هم آمیخته است .ابلیس مظهر همه بدی ها، و دشمن سوگندخورده انسان است ، و همه جا دام در راه آدمیان می گسترد تا آنان را از راه راست و صواب منحرف سازد، ولی با این همه ، قدرتش در این کارها محدود است و بر بندگان مؤمن و درست کار خداوند دستی ندارد.ابلیس دنیا را به چشم مردمان دل پذیر و خوب جلوه می دهد تا آنان را با جاه و مال و آرزوهای نفسانی و دنیوی بفریبد و از خیر و صلاح باز دارد.مردمان شریر و فاجر از یاران و پیروان او به شمار می روند و خود را به وعده های فریب کارانه او فروخته اند.ابلیس و دیوان دیگر از «لا حول »، «قل اعوذ» و از قرآن هراسناکند و چون این آیات بر زبان جاری شوند و یا قرآن خوانده شود، بی درنگ می گریزند، اما گاهی دیو سیرتانی هستند که خود برای فریفتن دیگران و به ظاهر به زهد و صلاح پیوسته «لاحول » می گویند (دیوان لاحول گوی ).ابلیس گاهی به هیأتی هراسناک ظاهر می شود، گاهی به صورت آدمیان در می آید (ابلیس مردم روی )، گاهی بی آنکه به چشم دیده شود و عمل می کند، و گاه نیز در درون انسان جای می گیرد و او را به سوی شر و گناه سوق می دهد.دیوان از نور گریزانند، غالباً در ظلمت و در شب ظاهر می شوند
تاریخ سیستان ، به کوشش ملک الشعراء بهار، ج۱، ص۸۲، تهران ، ۱۳۱۴ش .
در شاه نامه فردوسی در چند مورد (داستان ضحاک و داستان کیکاووس ) از ابلیس و در موارد بی شمار از دیوان و اهریمن و کارگزاران او سخن می رود.اینان علاوه بر این که عوامل شر و فساد و مظاهر ظلم و تباهی به شمار می روند دشمنان ایران و مردم ایرانند و سعی در ویران کردن این سرزمین و تباه کردن مردم آن دارند، و هر کس که با ایرانیان دشمنی کند، پیرو و کارگزار اهریمن است .غلبه ظلم و جور و آشوب در حقیقت غلبه نیروهای اهریمنی بر داد و آیین الهی است ، و هرگاه که پادشاهی دادگر و پرهیزگار فرمان روایی کند، دست اهریمن از این کشور کوتاه ، و نظم و عدل و آیین برقرار می شود.در شاه نامه ، چنان که در ادبیات دینی زرتشتی نیز دیده می شود، غالباً از کیفیات اخلاقی زشت و زیان آور، چون خشم ، آز، کین و رشک به دیوانی تعبیر می شود که در نهاد آدمی جای می گیرند و او را به گمراهی و بدفرجامی می کشند.
ادب فارسی
...
ابومُرّه و حارث از نام های دیگر ابلیس است، و پیش از آن که نافرمانی کند و مطرود شود، معلم فرشتگان بوده و عزازیل نام داشته است .ابلیس در نظم فارسی گاهی به اقتضای وزن به «بلیس »، و صفت نسبی آن (ابلیس ) به «بلیسی » تبدیل می شود.
دهخدا، لغت نامه دهخدا، ذیل ابلیس و بلیس .
تلمیحات و اشاراتی که به ابلیس در نظم و نثر فارسی دیده می شود، بیشتر بر مطالبی که درباره او در قرآن و احادیث و اقوال مفسران آمده ، مبتنی است و در موارد بسیار در این آثار تصورات مربوط به ابلیس با باورهایی که ایرانیان درباره اهریمن داشته اند، در هم آمیخته است .ابلیس مظهر همه بدی ها، و دشمن سوگندخورده انسان است ، و همه جا دام در راه آدمیان می گسترد تا آنان را از راه راست و صواب منحرف سازد، ولی با این همه ، قدرتش در این کارها محدود است و بر بندگان مؤمن و درست کار خداوند دستی ندارد.ابلیس دنیا را به چشم مردمان دل پذیر و خوب جلوه می دهد تا آنان را با جاه و مال و آرزوهای نفسانی و دنیوی بفریبد و از خیر و صلاح باز دارد.مردمان شریر و فاجر از یاران و پیروان او به شمار می روند و خود را به وعده های فریب کارانه او فروخته اند.ابلیس و دیوان دیگر از «لا حول »، «قل اعوذ» و از قرآن هراسناکند و چون این آیات بر زبان جاری شوند و یا قرآن خوانده شود، بی درنگ می گریزند، اما گاهی دیو سیرتانی هستند که خود برای فریفتن دیگران و به ظاهر به زهد و صلاح پیوسته «لاحول » می گویند (دیوان لاحول گوی ).ابلیس گاهی به هیأتی هراسناک ظاهر می شود، گاهی به صورت آدمیان در می آید (ابلیس مردم روی )، گاهی بی آنکه به چشم دیده شود و عمل می کند، و گاه نیز در درون انسان جای می گیرد و او را به سوی شر و گناه سوق می دهد.دیوان از نور گریزانند، غالباً در ظلمت و در شب ظاهر می شوند
تاریخ سیستان ، به کوشش ملک الشعراء بهار، ج۱، ص۸۲، تهران ، ۱۳۱۴ش .
در شاه نامه فردوسی در چند مورد (داستان ضحاک و داستان کیکاووس ) از ابلیس و در موارد بی شمار از دیوان و اهریمن و کارگزاران او سخن می رود.اینان علاوه بر این که عوامل شر و فساد و مظاهر ظلم و تباهی به شمار می روند دشمنان ایران و مردم ایرانند و سعی در ویران کردن این سرزمین و تباه کردن مردم آن دارند، و هر کس که با ایرانیان دشمنی کند، پیرو و کارگزار اهریمن است .غلبه ظلم و جور و آشوب در حقیقت غلبه نیروهای اهریمنی بر داد و آیین الهی است ، و هرگاه که پادشاهی دادگر و پرهیزگار فرمان روایی کند، دست اهریمن از این کشور کوتاه ، و نظم و عدل و آیین برقرار می شود.در شاه نامه ، چنان که در ادبیات دینی زرتشتی نیز دیده می شود، غالباً از کیفیات اخلاقی زشت و زیان آور، چون خشم ، آز، کین و رشک به دیوانی تعبیر می شود که در نهاد آدمی جای می گیرند و او را به گمراهی و بدفرجامی می کشند.
ادب فارسی
...
wikifeqh: ابلیس_عرفانی