مقرب کردنمقربهمقربینمقرحمقرحهمقررمقرر داشتنمقرر شدنمقرر گردیدن گشتنمقرر کردنمقرراتمقرراتیمقررهمقرریمقرری دارمقرضمقرطمقرعهمقرعه دارمقرعه زدنمقرعه زنمقرممقرمطمقرمهمقرنمقرنسمقرنس کاریمقرنصمقرنفمقرهمقرومقروحمقرورمقروصمقروضمقروعمقروممقرونمقرون شدنمقرون گردیدن گشتنمقرون کردنمقریمقری کلامقریزیمقزحهمقسمقسطمقسممقسم المیاهمقسمی