96 1572 100 1 مؤمن/mo'men/مترادف مؤمن: باایمان، بادیانت، پارسا، پرهیزگار، دیندار، گرونده، متدین، متقی، متورع، مذهبی، مسلمان، معتقدمتضاد مؤمن: کافربرابر پارسی: باوردار، پارسا، پرهیزکار، گرویده معنی مؤمن به فارسی تپه مرد مؤمن[ گویش مازنی ] /tappe mard momen/ از تپه های تاریخی ناحیه ی سدن رستاق واقع در استرآباد مؤمنه را بخوانید. معنی مؤمن در فرهنگ معین مؤمن (مُ مِ) [ ع . ] (ص .) دیندار، متدین . ج . مؤمنان ، مؤمنون . معنی مؤمن در فرهنگ فارسی عمید مؤمن۱. متدین، با ایمان.۲. از نام های خداوند.۳. [عامیانه، مجاز] خطابی معترضانه به مردان.۴. (اسم) چهلمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای هشتادوپنج آیه. مؤمن در دانشنامه اسلامی مؤمنمعنی مُؤْمِنُ: مؤمن -آن کس که يقين و باور دارد- با ایمان - کسي که امنيت بدهد ، ودر امان خود حفظ کند -امنیت دهندهمعنی مُّؤْمِنَةً: زن مؤمن - زن با ایمانمعنی لَّوَّامَةِ: بسیار ملامتگر- بسیار سرزنش کننده (منظور از نفس لوامه نفس مؤمن است ، که همواره در دنيا او را به خاطر گناهانش و سرپيچي از اطاعت خدا ملامت ميکند ، و در روز قيامت سودش ميرساند . بعضي گفتهاند : منظور از نفس لوامه جان آدمي است ، چه انسان مؤمن صالح ، و چه ا...معنی حَبِّ: دانه (هم ریشه با محبت لذا درآیه 95سوره انعام از آن تعبیر به طينت مؤمن هم شده است که خداوند محبت خود را در آن جاي داده )معنی سَدِيداً: محکم و استوار وبا صلابت (از ماده سداد است ، که به معناي اصابت رأي ، و داشتن رشاد است ، و بنابر اين ، قول سديد ، عبارت است از کلامي که هم مطابق با واقع باشد ، و هم لغو نباشد ، و يا اگر فايده دارد ، فايدهاش چون سخنچيني و امثال آن ، غير مشروع نباشد . پس...معنی مُّذَبْذَبِينَ: متحیروسرگردانان (مذبذب بودن هر چيزي به معناي آمد و شد کردن آن بين دو طرف است بدون اينکه آن چيز تعلق و وابستگي به يکي از آن دو طرف داشته باشد . و اين خود صفت منافقين است که بين مؤمنين و کفار آمد و شد دارند ، نه به کفار بستگي و تعلق دارند و نه به مؤمني...معنی لَا يُؤْذَيْنَ: آن زنان آزار داده نمي شوند (قبل از اسلام نیز مرسوم بوده که زنان روسری می پوشیدند ولی پایین آن را پشت سر می انداختند درعبارت "يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِن جَلَابِيبِهِنَّ ذَ ٰلِکَ أَدْنَیٰ أَن يُعْرَفْنَ فَلَا يُؤْذَيْنَ" به زنان مؤمن می گوید که طرز روسر...معنی يُعْرَفْنَ: که شناخته شوند (عبارت "ذَ ٰلِکَ أَدْنَیٰ أَن يُعْرَفْنَ فَلَا يُؤْذَيْنَ " يعني :اين [پوشش] به اينكه [به عفت و پاكدامنی] شناخته شوند نزديكتر است، و در نتيجه [از سوی مردم بیتقوا] مورد آزار قرار نخواهند گرفت.قبل از اسلام نیز مرسوم بوده که زنان روسری می...معنی يُدْنِينَ: جلو بکشند - پیش بکشند (در عبارت "يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِن جَلَابِيبِهِنَّ " منظور از پیش کشیدن روسری و سر اندازهایشان ، اين است که آن را طوري بپوشند که زير گلو و سينههايشان در انظار نامحرمان پيدا نباشد. ... فهرست مؤمنمؤمن (ابهام زدایی) را بخوانید. مؤمن در جدول کلمات مؤمنباخدا دنباله معنی مؤمن در جدول مؤمن را به اشتراک بگذارید پیشنهاد کاربران م. نمازیان دیندارخداپرست پارسا پارسا،پرهيزکار معنی یا پیشنهاد شما واژه نام شما رایانامه معنی یا پیشنهاد شما نام نویسی | ورود تازه ترین پیشنهادها الیسا > مایه افتخار ... > Ovin الیسا > مایه افتخار کارلین > اندر جلیل جعفری > slangy شرارت > فیزیولوژی Hana > studio Mile > frantic نگارش واژه نو | پیشنهادهای امروز کوشاترین کاربران در یک هفته گذشته حمیدرضا دادگر_فریمانFarhoodامین آریاFigureDark Light محمد حاتمی نژادمحمدرضا ایوبی صانعپارسا میریوسفی فهرست کامل کوشاترین کاربران پرگفتگوترین واژگان در یک هفته گذشته بگسست رب جلیل حی داور نگون اقبال بنده پروری Horrifying نام کره ای غلتید